جشن نوروز در فرهنگسرای گلستان - خانواده


نوروز ایرانی نوروز جهانی
سخنران: دکتر حسین وحیدی

اجرای شاهنامه خوانی : استاد امیر صادقی
موسیقی ایرانی
گاه : چهار تا شش پسین روز چهارشنبه 26 اسفند

جایگاه: - میدان رسالت خیابان مدنی پس از میدان هلال احمر بوستان فدک فرهنگسرای گلستان(خانواده)

ورود برای همگان آزاد و رایگان میباشد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
همزمان نمایشگاه ویژه نوروز در فرهنگسرا برگزار می گردد

نوروز نامه

چــــون ابــــر بـــه نـــــوروز رخ لالــــه بشست
برخیـــــــز و به جـــــــام باده کن عــزم درست
کــــاین سبزه کــــــه امروز تماشاگــــه توست
فـــــردا همـــــه از خاک تـــو برخواهــــد رست
«خیام»

نامه ای از اِنگِلس به مارکس

ااِنگِلس و زبان و ادبیّات فارسی: نامه ای از اِنگِلس به مارکس

فریدریش انگلس


کارل مارکس
چند هفته ایست که در پهنه ی ادبیات و هنر مشرق زمین غرق شده ام. از فرصت استفاده کرده و به آموختن زبان فارسی پرداخته ام. آنچه تاکنون مانع شده است تا به آموختن زبان عربی بپردازم، از یک سو نفرت ذاتی من به زبان‌های سامی است و از سوی دیگر وسعت غیرقابل توصیف این زبان دشوار با حدود چهار هزار ریشه که در دو تا سه هزار سال شکل گرفته. برعکس، زبان فارسی، زبانی است بسیار آسان و راحت، اگر الفبای عربی نبود که همیشه پنج، شش حرف تقریباً یک صدا تلفظ می شوند و اِعراب نیز روی کلمه ها گذاشته نمی شود که دشواری هایی در خواندن و نوشتن به وجود می آورد. با این حال قول می دهم که در ۴۸ ساعت دستور زبان فارسی را فرا بگیرم. این هم به دلیل لجبازی با پیپر
(Pieper )
. اگر او خیلی مایل است که با من به رقابت برخیزد، این گوی و این میدان. زمانی را که برای فراگیری زبان فارسی در نظر گرفته ام حداکثر سه هفته است، حال اگر آقای پیپر توانست در دو ماه این زبان را بهتر از من یاد بگیرد اذعان می کنم که او در زمینه ی فراگیری زبان از من به مراتب بهتر است.
برای وایتلینگ
(Weitling)
 بسیار متأسفم که فارسی نمی داند زیرا اگر آشنایی با این زبان داشت می توانست آن زبان جهانی را که در آرزو داشته، بیابد.
به عقیده من فارسی تنها زبانی است که در آن مفعول بی واسطه و باواسطه وجود ندارد.
درضمن، حافظ پیر خراباتی را به زبان اصلی خواندن، لذتی دارد که مپرس – اما «سر ویلیام جونز»، با عشق وافری کلمات زشت و رکیک را در اشعار حافظ بکار برده است و همان اراجیف را به عنوان مثال و شاهد در کتاب
Poesis Asiaticae Commentaräs
 نقل کرده و به شعر یونانی درآورده است، جالب این جاست که او ترجمه ی همان کتابش را به زبان لاتین، ماوراء وقاحت و پر از سخنان زشت و رکیک خوانده و رعایت نکردن عفت کلام دانسته. بدون شک جلد دوم از مجموعه آثار جونز درباره ی اشعار عاشقانه برای تو بسیار سرگرم کننده خواهد بود. اما بخش ادبیات فارسی به لعنت ابلیس هم نمی ارزد.
بخشی از نامه ی انگلس به مارکس - ۶ ژوئن ۱۸۵۳
از: مجموعه‌ی ِ آثار مارکس و انگلس
خاستگاه: رایان پیامی از فرشید ابراهیمی
ویراستار:
در این سخنان ِ اِنگِلس، دو گزافه‌گویی و یک برداشت ِ نادرست، به چشم می خورد. نه "دستور زبان فارسی" را می‌توان " در ۴۸ ساعت"، فراگرفت و نه "زمان ِ لازم برای فراگیری‌ی ِ زبان فارسی" را می‌توان " حدّ ِ  اکثر سه هفته" در نظر گرفت و نه جای ِ "مفعول ِ به‌واسطه" و"مفعول ِ بی‌واسطه" در این‌ زبان، خالی ست. همه‌ ی ِ نام‌های آمده پس از حرف‌های ِ اضافه‌ی ِ از، با، بدون ِ، به، بی، جز، در و اندر،"مفعول به واسطه"
(غیر ِ صریح) و همه‌ی ِ نام‌های آمده پیش از حرف‌ ِ اضافه‌ی ِ را، "مفعول ِ باواسطه" (صریح)اند.
 
برگرفته از تارنگار دکتر دوستخواه: کانون پژوهش های ایران شناختی

شخصیت های داستان فرزند سرنوشت

زنان در فرزند سرنوشت 

ماندانا:مادر کوروش  

دیگر انوهی: خواهر تیگران پادشاه ارمنستان و یکی از زن های آستیاگس . بسیار زیبا بود.استیاگس به مناسبت ورود دیگر انوهی زیبا جشن های را ترتب داده بود یکی از آنها در یک میدان که  بساط تفریحی ترتب داده بود    یکی از این جشن ها تماشای خورده شدن چهار محکوم به مرگ به وسیله  شیر و پلنگ و ببر بود.یکی از اینها ابراتاداس قهرمان بود دیگر انوهی از تماشای این منظره بسیار ناراحت بود .

 

سیرانوش :ندیمه و خواهر دیگر انوهی

هاسمیک : ندیمه دیگر انوهی

پان ته آ :دختر مادی  در جشنی که به مناسبت ازدواج آستیاگس با دیگر انوهی برگزار شده بود پشت سر آستیاگس ایستاده بود .و هنگام نبرد ابراتادکس با حیوانات درنده  چشمهایش را بسته بود . و با پیروز او از شوق گریه می کرد. پان ته آ خواننده شاه بود و شاه اجازه داده بود تا هنگام جشن برای مردم نیز بخواند.  

کامیلیا : دختر مادی 

کاسان دان: دختر همبازی مهرداد(کورش) که موجب شد تا کورش در بازی شاه شود. یگانه همسر کورش هم بود که کورش پس از مرگش همسر دیگری نگرفت.

سپاکو: زنی که کورش را تا 14 سالگی نگاه داشت. همسر میترادت

  

 

مرد ها:

مهرداد: نام کودکی کورش

آستیاگس: پادشاه ماد و پدر بزرگ کوروش  

کمبوجیه: پدر کورش

آبراداتاس: 

کاچ: کاهن معبد ژونن سنگدل و خیانتکار به مردم 

مردوک: کاهن معبد ژونن . نجان دهنده جان کورش و هوادار کورش تا پای جان -خود را خادم آناهیتا می نامد. سر دسته راهزنان- مرودک دسته ای نقابدار را در کوه برای 14 سالگی کورش آماده کرده بود. 

کاریان : همبازی کورش 

آرتِم پارس: پس از آستیاگس شخص نخست بود و بین مردم احترام داشت 

سان تاس:همبازی کورش 

ابارس: همبازی کورش 

آریاکس: سردار برجسته پارسی(دیگر انوهی عاشق این سردار می شود ولی به آستیاگس خیانت نمی کند  و وقتی آستیاگس او را برای کشتن برادرش راهی ارمنستان می کند با آریاکس فرار می کند) 

به له زیس(کوهکش) سرپرست اردوی بابلیان 

مگا برن: 

تاسس: 

هارپاک: 

کاتاداس: 

کیاکسار: 

میترادت: چوپانی که کورش را تا 14 سالگی نگاه داشت. از عشایر.  

ابارس: مرد نقاب دار مردوک

نمونه ای از مراسم عقد در ایران باستان

 

در کشاکش داستان شور انگیز «فرزند سرنوشت»، «کامیلیا» پنهانی به دیدار «به له زیس» می رود . به او می گوید :
-«به له زیس »بیا دست مرا بگیر ، به اتفاق در هوای آزاد قدم بزنیم. گردش کنیم.
آنها با یگدیگر به گردش شبانه و گفتگو با یکدیگر می پردازند.
 
کامیلیا گفت:به له زیس من میل دارم امشب همه چیز به پایان برسد و مراسم برگزاری سوگند بین ما عملی گردد.
هر دو به معبد ژونن می روند و از کاهن «مَرَدوک » می خواهند تا مراسم را برایشان به جای آورد.
مردوک آنها را به اتاق ویژه ی این مراسم برده و همراه آنها به نیایش می پردازند.پس از پایان یافتن نیایش ها  مردوک مقابل محراب زانو زده و خواند: 
-هرمز بزرگ، گواه باش.
کامیلیا در نهایت صحت و سلامت عقل ، قلب خود را به یک جوان بابلی که «به له زیس» نام دارد تقدیم می کند.
«به له زیس» بابلی این دختر زیبا را از صمیم قلب دوست دارد و اینک هر دو آنها در پیشگاه تو پیمان مودت می بندند.
در پیشگاه تو سوگند یاد می کنند عشق را همیشه و در همه حال محترم و گرامی داشته ، تا پایان عمر نسبت به یکدیگر وفادار بمانند.
سوگند می خورند عشق یکدیگر را چون یک ودیعه آسمان در قلوب  خویش پنهان نگاهداشته ، هرگز، هرگز خویش را تسلیم  هوای نفس ننموده، برای یکدیگر محبوب وفاداری باشند.
این جوان که «به له زیس» نام دارد و از بابل به اکباتان آمده ....
 
وقتی مراسم تحلیف به پایان رسید:
دست راست هر دو را گرفت، انگشت های سبابه آنها را کنار هم قرار داد. با ریسمانی باریک ، آنها را به هم گره زد . سپس کاردی از جیب خارج ساخت و علامتی در بازوان عریان آنها نقش کرد.
این علامت شبیه یک ستاره چهار پر بود که روی عضله بازوان آنها نقش شد.
به دنبال انجام مراسم  مردوک دو جام محتوی شربتی که ساخته ی کاهن معبد بود به دست آنها داد و گفت: فرزندان من بنوشید
بنوشید این شربت مقدس را که اتحاد جاویدان و فنا نا پذیر در شما به وجود آورد.
نیرو و نشاط می بخشد، سلامت و عزت می دهد.
 شادکامی و نیکبختی به وجود می آورد....