حکایت از چه کنم سینه سینه درد اینجاست
هزار شعله ی سوزان و آه سرد اینجاست
نگاه کن که ز هر بیشه در قفس شیری ست
بلوچ و کرد و لر و ترک و گیله مرد اینجاست
بیا که مسئله بودن و نبودن نیست
حدیث عهد و وفا می رود نبرد اینجاست
بهار آن سوی دیوار ماند و یاد خوشش
هنوز با غم این برگ های زرد اینجاست
به روزگار شبی بی سحر نخواهد ماند
چو چشم باز کنی صبح شب نورد اینجاست
جدایی از زن و فرزند سایه جان ! سهل است
تو را ز خویش جدا می کنند ، درد اینجاست
امشب نمایشی از اجرای موسیقی ایرانی با انتخاب اشعاری بسیار زیبا جان و روح تماشاچیان را نوازش داد.
از دیر باز در این سرزمین کهن روز پنجم اسفند باستانی (29 بهمن هم اکنون)برای گرامی داشت زنان جشن می گرفتند. سپندارمزد فرشته ی نگهبان زمین نام داشت و روز پنج اسفندکه با نام ماه، یکی می شود سپندارمذگان نامیده می شد که امروزه به اسفندگان تغییر نام داده است. ابوریحان بیرونی:«اسفندارمذ ماه روز پنجم آن روز اسفندارمذ است و براى اتفاق دو نام آن را چنین نامیده اند و معناى آن عقل و حلم (بردبارى) است و اسفندارمذ فرشته موکل به زمین است و نیز بر زن هاى درستکار و عفیف و شوهردوست و خیرخواه موکل است و در زمان گذشته این ماه به ویژه این روز عید زنان بوده و در عید مردان به زنان بخشش مى کردند و هنوز این مراسم در اصفهان و رى و دیگر بلدان پهله (غرب و مرکز ایران) باقى مانده و به فارسى مزدگیران مى گویند » فردوسی:سپندارمذ پاسبان تو باد/خردجای روشن روان تو باد داستان بیژن و منیژه این روز را بر همه ی زنان گرامی باد به امید روزی که جشن های باستانی دوباره در سراسر ایران بزرگ برقرار گردد. گاهنامه 89 را در اختیار دارم برای تماشای نام های روزها خوب است در 29 بهمن با نوارهایی به رنگ سبز و سفید که نماد زایش و دوستی است به یکدیگر هدیه دهیم. *