وصیت

 
وصیت!
در کویر نشسته بودم رو به کویر
پشت به کویر
دست راستم کویر بود
و دست چپم کویر
 
تخم باغی را کاشتم در افق
ریشه‌ها تنیدند دور تنم
عمرم کفاف نخواهد کرد برای دیدن شاخه‌‌ها
اگر رسیدید به باغ من هم آب بدهید
 
 
زندگینامه 

حرف شنوی

استاد Obedience The master Bankei's talks were attended not only by Zen students but by persons of all ranks and sects. He never quoted sutras nor indulged in scholastic dissertations. Instead, his words were spoken directly from his heart to the hearts of his listeners. His large audiences angered a priest of the Nichiren sect because the adherents had left to hear about Zen. The self-centered Nichiren priest came to the temple, determined to debate with Bankei. "Hey, Zen teacher!" he called out. "Wait a minute. Whoever respects you will obey what you say, but a man like myself does not respect you. Can you make me obey you?" "Come up beside me and I will show you," said Bankei. Proudly the priest pushed his way through the crowd to the teacher. Bankei smiled. "Come over to my left side." The priest obeyed. "No," said Bankei, "we may talk better if you are on the right side. Step over here." The priest proudly stepped over to the right "You see," observed Bankei, "you are obeying me and I think you are a very gentle person. Now sit down and listen."

؟

 

 
شهریور ماه بود که معاون مالی شرکت یک نامه از وزارت دارایی دستش بود اومد اتاقم و گفت از ابتدای مهر باید سه درصد "مالیات بر ارزش افزوده" ازمشتری ها بگیریم ، نامه رو بهم نشون داد دیدم باید در آدرس سازمان امور مالیاتی کشور طرح استقرار نظام مالیات بر ارزش افزوده فرمی پر شه .معاون تو فکر بود من هم گفتم خوب بزارید نامه اینجا باشه تا بررسیش بکنم وببینم چه کارهایی رو باید این قسمت انجام بده. باید کلیه ی برنامه های سیستم فروش که در آن مجوز فروش و قراردادها و فاکتورها تغییر پیدا می کرد و رفتن به آن سایت هم کاری نداشت فقط با با حضور و نظر معاون شرکت فرم پر میشد. از معاون خواستم با توجه به دستور العمل صدور صورت حساب در سایت سازمان امور مالیاتی تغییراتی در فرمت های شرکت را زیر نظر مشاور مالی به این قسمت اعلام کنند .این تازه ابتدای کار بود.
دو روز گذشت نتونستند فرم را در سایت پر کنند این بود که قرار شدم من برم ببینم چه خبره . هرساعتی از روز که می خواستم وارد آدرس رجیستری شوم به دلیل دسترسی زیاد به آن سایت ورود غیر ممکن بود نخستین بار که وارد سایت شدم همون صفحه ی اول گیر کردم و به معاون گفتم اینا برنامه ی فرمشون ایراد داره من این برنامه نویسا رو می شناسم بیشتریا روششون بنویس و برو هست و آزمایش های لازم رو با یوزرها انجام میدن مثل همین اتومبیلا که تحویل مردم میدن و یک سال گارانتی و بیمه بدنه داره برنامه نویسا هم همینطورین می نویسن و گارانتی میدن تا یوزرا خودشون دادشون در بیاد.دو روز بعد دیدم برنامه ی ورود فرم تغییر کرده! باز پس از اون هم میانه ی فرم بود که حرکتی نمی کرد این بود که از معاون شرکت خواستم فرم را کاملن دستی پر کرده در اختیارم بگذاره تا نیمه شب یا صبح زود از خانه به اینترنت وصل شوم تا فرم رو پر کنم ولی باز هم موفق نشدم معاون گفت وقتتو تلف نکن ولش کن ما که مشکل داریم همه مشکل دارن حتمن تمدید می کنن. پیش بینی معاون درست در اومد و مهلت تمدید شد . در مدت تمدید شده هم همان وضع بود باز هم معاون گفت بازم تمدید می کنن حالا صبر کن. چند روزی گذشت و اعلام کردند اونهایی که موفق نشدند فرم را پر کنند دستی پر کرده وبا پست سفارشی به سازمان مالیاتی بفرستند. ولی بایدفرم در اینترنت پر می شد.
اول مهر همه چیز آماده است و چون مشتری های ما عمده هستند و دریافت چک ها همه مدت دار هستند زیاد عجله ای در کار نداریم تا اینکه بازار اصفهان وپس از اون بازا تهران اعتصاب می کنند و در یک حرکت ناگهانی جناب رییس قوه مجریه در نامه ای به وزیر اقتصاد دستور تعویق اجرای این قانون را به مدت دوماه می ده . شب پنج شنبه از اخبار شنیدم و صبح شنبه ساعت 8 به معاون زنگ زدم چه کار کنم برنامهها به قبل برگشت شوند؟ گفت قوه مجریه که نمی تونه قانونی رو که مجلس قانونگذار وضع کرده ندید بگیره فعلن دست نگه دارید و من هم همه چیز را قفل کردم کسی نتونه با این سیستم کار کنه.
دو روز گذشت و مامورای خرید گفتند موقع خرید نقدی سه درصد رو ازش می گیرن. مشتری های عمده ما هم که همون بازاری ها هستند در قرارداداشون زیر بار سه در صد نمی رفتن .چکاشونو بدون محاسبه سه درصد می فرستادند.
تو خونه هم با همسرم فیروز هم دائم این بحث رو می کردیم و او هم می گفت این طرح دست بازاریا رو می کنه ولی به ضرر مصرف کننده است از فردا ما که رفتیم شهروندخرید کنیم باید سه در صد رو پرداخت کنیم .شهروند رو مثال می زد چون شهروند بقالی نیست و حساباش به روزه.
مشاور مالی که هفته ای یک روز میاد شرکت اومد اتاقم ازش در این مورد سئوال کردم گفتم اصلن عملی هست؟ به سود مردم هست؟ چرا بازاریا اعتصاب کردن اونا که از این فرصت های تورمی استفاده می کنند و فوری میزارن رو نرخشون . روی کاغذ مثل همیشه خیلی منطقی برام نشون داد که این مالیات به نفع بازاری هست ولی از این کار خوشش نمیاد چون مال و اموالش رو میشه و باید مالیا ت بیشتر از این بده. گفت من تو این بخش خصوصی می گردم و میبینم کوچیکشون ماهی صد میلیون درآمدشه! بزار به مردم فشاری بیاد و لی همه دارایی ها مثل همه جای دنیا ثبت بشه تا از اونهایی که باید مالیات کم شه.
کامپیوتر و برنامه هاش که این حرفا حالیشون نمیشه یا باید سه درصد کم بشه یا نشه راه مذاکره ویا حالا بعدن ببینیم چی میشه و صبر کنیم ببینیم قوه مجریه و مقننه چی می گن ویا مشاورای مالیاتی چی میگن . این بود که کارهای ثبت حسابها متوقف شد طبق قانون هم که یکماه وقت داریم .
چند روز بعد دستور معاون حذف سه در صد بود و دوباره باید برنامه ها برمی گشت . سه درصد حذف شد و کارشناسای فروش دوباره مجوزهای فروش را تغییر دادند و برای امضای دوباره که رفت مدیر عامل خبر جدید شنیده بود امضا نکرد همه کارها متوقف شد .

از دو شرکتی هم که قرارداد مشاور کوچکی باهاشون دارم زنگ زدند ببینید ما چه کار کردیم اونا هم مونده بودن چه بکنند
چند رو زبعد دستور جدید: سه در صدا رو بر گردونیدو ....کلی کار دنبالش



امروز در سایتها خبر خواندیم که جناب عرب مازار ریس امور مالیاتی گفتند اصلن این قانون مربوط با اصناف هست نه سایرین. خوب این وسط ما که به اصناف می فروشیم و تولید کننده هستیم باید چه کار کنیم



  
عرب مازار تصریح کرد: بر اساس دستور ریاست جمهوری، قانون مالیات بر ارزش افزوده تنها هنگامی در مورد صنوف به اجرا درخواهد آمد که توافق کامل با آنها حاصل شده و آموزش‌های لازم در این مورد به ایشان داده شده باشد.رییس کل سازمان امور مالیاتی همچنین از تشکیل کارگروهی برای زمینه‌سازی اجرای قانون مالیات بر ارزش افزوده در مورد صنوف خبر داد که در این کارگروه، نمایندگان صنوف از تهران و شهرستان‌ها حضور خواهند داشت و پیشنهادات و دیدگاه‌های خود را برای اجرای هر چه بهتر این قانون ارائه خواهند داد.
......
پس نتیجه می گیریم چی؟...

گفتگویی با یک دوست در امارات

 لورا بوش در جمع بازماندگان سرطان در جریان تور خاورمیانه ای وی برای مبارزه با سرطان– مجلس صورتی،امارات

-....
-ببخشید باید برم  بهراد شیر می خواد
- برو حکم بچه حکم پادشاست من حالا پا کامپیوترم و دارم کارامو می کنم  وقت کردی دوباره بیا
...
-اومدم
- (لبخند)
-اینجا گرفتن خدمتکار تمام وقت (کلفت)تقریبن راحته
مخصوصن عربا
از بس بچه دارن
- چه خوب
 و بیشتر از فیلیپین ، سریلانکا ،اتیوپی
 من خودم پرستار ندارم ولی ایرونی ها و اورپایی ها یکی دارن، خیلی رفتارشون با اینا خوبه
باهاشون مثل آدم رفتار می کنن
اما این عربا
-ببخشید من الان میام
- راحت باش
..
- آره این عربا هنوز همون خصلت برده داری(کنیز) رو حفظ کردن
- جالبه
- امروز با یکی از دوستام صحبت می کردم
گفت چند روز پیش رفته بوده تولد زن سفیر فیلیپین
بعد خود سفیر براشون صحبت کرده
گفته ما الان 150 تا فیلیپینی داریم که از شدت کتک خوردن و یا تجاوز فرار کردن
از دست عربا
- یاد فیلم فقر و فحشا افتادم این شیخای عرب از این نظر حیوون رو می مانن صد رحمت به حیوونا
-  دیوانه ان
-چندش آورن
کثافتا

- میدونی همون قوانیین کنیز رو دارن
یعنی جزو لوازم منزله
هر جوری خواستی می تونی باهاش رفتار کنی
مثل یم انسان بهشون نگاه نمی کنند
- کنیز یعنی همین دیگه
-  آره از نظر اینا کاملن شرعیه
- من الان بر می گردم
-  ....
- ز شیر شتر خوردن و سوسمار    عرب را به جایی رسیدست کار     که تاج کیانی کند  آرز و    تفو بر تو این چرخ گردون تفو

-  آره خوب
- پارسال تو عربستان در ماه آگوست یعنی اوج گرما ، یه عرب کلفتشو بسته بود به یک درخت تو حیاط
 بچه هاش می رفتن بهش سنگ می زدن
 - این حقوق بشریا کجان؟
-...
-ببخشید تل داشتم
- عجب جنایاتی  تو فیلم ده نمکی فقط یک گوشه ای از ولخرجیاشونو برای خصلت های حیوانیشون نشون میداد
فکرشم نمی کردم
- بابا اینا دیوان ان فقط چون دوست امریکا هستن تو هیچ خبری ازشون نمی شنوی نمی دونی چه جنایتکارای ان
- اینجا ظاهر شهرو نگاه می کنی واقعن زیباست
 ساختمونا
 فروشگاهها
 ولی کسانی که این کارا رومی کنن-ساختمون سازی- هم کارگرای هندی و پاکستانی هستن
 
-خب
- همشون دور از زن وبچه شون  هستن و تو این گرما ی اینجا مثل سگ جون میکنن و چندر غاز گیرشون میاد، اون رو هم میفرستن برا خانوادشون
خودشون اینجا معمولن  تو یه اتاق زندگی می کنن
 صرفه جویی میکنن
اتاقی که با 4-5 نفر دیکه شریک هستن
خیلی بدبختن
-چه وحشتناک . در مورد گارگرای دختر فیلیپینی تو هتلا شنیده بودم ماهی صد دلار حقوقشونه و از صب تا شب تو هتل عین تراکتور و در سکوت کار می کنن و شبا تو یه اتاق 4- 5 نفری با  هم می خوابن و با همون غذای هتل می سازن و سعی میکنن صد دلارشون بفرستن برا خانواده هاشون
-آره جانم اینا روی دیگه سکه است اون روی دیگه سکه تمیزی رفاه ،آرامش، آزادی، رونق اقتصادیه
ولی همه قبول دارن که این روی زیبای سکه، فقط یک حبابه و به زودی میترکه
-دنیا همه جا همینجوریه ولی شدت و ضعف دارد و شکلش در هر جا با جای دیگه فرق داره
-خوب اینجا بدون پایه و اساسه  و زیر بنایی داره رشد می کنه ، خیلی چیزای خوب هم داره، ولی ذات مردمشو نمیشه  عوض کرد
- همون چادرنشینای 1400 سال پیش با زندگی مدرن
- دقیقن
..
-بازم باید برم بهراد رو بخوابونم
- خوش به حالت
-چرا؟
برا اینکه نمی تونم دو دقیقه بشینم؟
-برا اینکه بچه خوابوندن خیلی لذت داره . اینم یه دورانیه می گذره و اونم بزرگ میشه و تو رو میزاره و میره
- آره فعلن
...