-
یک اتفاق
پنجشنبه 8 آذرماه سال 1386 16:21
اگر به همه ی بچه های مدرسه بگین بهترین معلم را انتخاب کنید همه می گن باریکانی. که یک بار رای گیری هم شد که باز همه گفتند باریکانی. یک اتفاق سالها پیش در مدرسه ای در جنوب شهربه عنوان معاون کار می کردم.هر چند ماه های اول کار، من هنوز همان دبیر دوست داشتنی بودم، وقتی دیدم اگر می خواهم در کارم موفق باشم باید تا حدودی مثل...
-
این نیز بگذرد
چهارشنبه 7 آذرماه سال 1386 13:45
یک شاگرد نزد معلم مراقبه اش رفت و به او گفت: "مراقبه برای من خیلی مشکله! خیلی احساس پریشانی می کنم ،یا از درد پاها ،یا دائما خوابم میرود.خیلی وحشتناکه !"ـ معلم خیلی رک و در کمال آرامش گفت: "این نیز بگذرد"ـ یک هفته بعد ، شاگرد نزد معلمش بازگشت و گفت:" مدیتیشن برای من خیلی عالیه ! من احساس می کنم خیلی آگاه ، دارای آرامش...
-
حرکت ذهن
یکشنبه 4 آذرماه سال 1386 15:04
دو نفر در مورد پرچمی که با وزش باد در حال حرکت بود با هم بحث می کردند اولی می گفت: در واقع این باد است که در حال حرکت است دومی با او مخالفت کرد و گفت:خیر، این پرچم است که حرکت می کند. یک پیشوای ذن که اتفاقا آنجا قدم می زد بحث آنها را قطع کرد و گفت :"نه پرچم نه باد هیچکدام حرکت نمی کنند این ذهن شماست که حرکت می کند"ا...
-
چه عرض کنم؟
پنجشنبه 1 آذرماه سال 1386 20:55
یک دختردر زیبا در دهکده ای باردار شد.والدین عصبانیش می خواستند بدانند که پدر بچه کیست؟ ابتدا در مقابل اعتراف مقاومت می کرد، دختر خجالت زده و مضطرب از هاکویین نام برد. پیشوای ذن که تا قبل از آن به دلیل زندگی پاکی که داشت ، مورد احترام همگان بود. وقتی که والدین بی حرمت شده هاکویین را با اتهام دخترشان روبرو کردند ، او به...
-
انار پاییزی
چهارشنبه 30 آبانماه سال 1386 15:48
1 2 3
-
یادداشت های پراکنده
یکشنبه 27 آبانماه سال 1386 10:55
-
درک ماهی ها
جمعه 25 آبانماه سال 1386 17:43
یک روز چوانگ-تزو همراه با دوستش هویی-تزو بر فراز رودخانه ی هائو گردش می کردند. چوانگ گفت:ببین این ماهی ها چقدر قشنگ از آب بیرون می پرند. این نشانه ی شادی آنهاست.ـ هویی گفت: تو که ماهی نیستی. چگونه می توانی از شادی آنها خبر داشته باشی؟ چانگ گفت : تو هم که من نیستی. چگونه می توانی بدانی که من از شادی آنها خبر ندارم؟...
-
تجلی میترائیسم در شاهنامه
جمعه 25 آبانماه سال 1386 09:05
http://www.rasekhoon.net/Article/Culture/Poem/Other/Show-62468.aspx تجلی میترائیسم در شاهنامه (1) نویسنده:حسن امامی* چکیده آریاییان در مهاجرت بزرگشان از موطن اولیه، با خود عقاید و افکاری به ارمغان آوردند که با عقاید اقوام ساکن در ایران درآمیخت. آنان در ابتدا عناصر طبیعی را می پرستیدند و خدایان گوناگونی داشتند. چون...
-
طبیعت هر چیز
سهشنبه 22 آبانماه سال 1386 20:28
دو رهرودر حالی که کاسه های خود را در رودخانه می شستند متوجه یک عقرب شدند که در حال غرق شد ن بود.یک رهرو فورا با ملاقه اش او را گرفت وروی صخره ی ساحل گذاشت در حین انجام این کار نیش زده شد. او به کار شستن کاسه اش بازگشت و عقرب دوباره در آب افتاد و رهرو عقرب را نجات دا د و دوباره نیش زده شد. دیگر راهب از او پرسید" ای...
-
سنگ قبر ابوالعلا معری مشهور ترین شاعر عرب
سهشنبه 22 آبانماه سال 1386 10:54
بر سنگ قبر ابوالعلا معری مشهور ترین شاعر عرب معروف به خیام عرب که نابینا بود و هیچوقت صاحب اولاد نشد نوشته شده : هذا جناه ابى علّىّ و ما جنیت على احد--- "این جنایتی یست که پدر بر من کرد و من بر احدی جنایت نکردم"
-
در جستجوی بودا
یکشنبه 20 آبانماه سال 1386 13:13
یک رهرو برای یافتن بودا عازم سفری طولانی شد. او سال های زیادی را در این جستجوی خویش فدا کرد تا به سرزمینی رسید که گفته می شد بودا در آنجا زندگی می کند. وقتی در حال عبوراز عرض رودخانه ای برای رسیدن به آن دیار بود، در حالی که قایقران پارو می زد او به اطراف نگاه می کرد.توجه او به چیزی که به سوی آنها شناور بود جلب شد وقتی...
-
طنز در شاهنامه حکیم فردوسی
سهشنبه 15 آبانماه سال 1386 02:40
http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=122447 طنز در شاهنامه حکیم فردوسی طنز که یک واژه تازی است، در فارسی کهن به آن فسوس، خندستانی، خنده خربش و ریشخند گویند و آن نوعی شعر و نثری است همراه با کنایه و مجاز و تشبیه و همراه با بعضی از صنایع ادبی. همچنین طنز گریز زدن و اشاره است به عبارتی دیگر که به گونه ای با سخن گوینده...
-
فهرست شیندلر
سهشنبه 15 آبانماه سال 1386 02:34
نام فیلم: فهرست شیندلر (Schindler's List) نام:فهرست شیندلر (Schindler's List) ژانر فیلم:بیوگرافی ، درام ، تاریخی درجه بندی:R محصول کشور:آمریکا تاریخ اکران:۱۵ دسامبر ۱۹۹۳ بودجه فیلم:۲۵ میلیون دلار میزان فروش:۹۶ میلیون دلار در آمریکا و ۳۲۱ میلیون دلار در جهان خلاصه داستان: فیلم فهرست شیندلر، داستان واقعی مقطعی از زندگی...
-
باغ
دوشنبه 14 آبانماه سال 1386 15:48
باغ داستان های ذن 23 دو نفر که در یک کویر گم شده واز گرسنگی و تشنگی در حال مردن هستند. بالاخره آنها به یک دیوار بلند می رسند. از آن طرف دیوار آنها صدای آبشار و آواز پرندگان را می شنوند. در بالای دیوار شاخه های درختان میوه دیده می شوند. میوه ها خیلی خوشمزه به نظر می آیند.یکی از آنها از دیوار بالا می رود و آن سوی دیوار...
-
محمد تاجران
دوشنبه 14 آبانماه سال 1386 14:39
امروز دوست جهانگرد این وبلاگ محمد تاجران به من زنگ زد و گفت پس فردا صبح زود پرواز خواهد داشت چه زود گذشت ، برایش سفری همراه با شادی و تندرستی آرزومندم
-
آموزش جدی
شنبه 12 آبانماه سال 1386 13:53
آموزش جدی داستان های ذن-22 پسر یک دزد چیره دست از پدرش خواست که رموز دزدی را به او یاد دهد. دزد پیر قبول کرد و آن شب برای یک سرقت یک خانه بزرگ پسرش راهمراه خود برد.هنگامی که اعضای آن خانواده خواب بودند او بی صدا کار آموز جوانش را به اتاقی برد که گنجه لباسها بود. پدر به پسرش گفت که به داخل اتاق برود و و چند لباس سوا...
-
مانکن خوشگل
جمعه 11 آبانماه سال 1386 14:43
-
دیوانگی
دوشنبه 7 آبانماه سال 1386 11:43
یه اتفاق ساده و یادآوری یه خاطره بر حسب موقعیت کاری که دارم بیشتر با نوجوانان و کسانی که در عنفوان جوانی هستند یا اگر که نخواهم فارسی یا پارسی را پاس بدارم باید بگویم با جوانانی سر و کار دارم که بخش نسبتا وسیعی از درگیریهای ذهنیشان مسائل عاطفی است که هیچ پایه و اساس درست و منطقی ندارد؛ و بیشتر آنها عوارض ترشحات...
-
مهمان خانه ی پاییزی
شنبه 5 آبانماه سال 1386 14:37
۱ ۲ ۳ ۴ ۵ 6 7 8 9 این تصویرها با الهام از تماشای وبلاگ مهمانخانه ی پیام آشنا گرفته شده است
-
آقای امیدی
دوشنبه 30 مهرماه سال 1386 15:43
با قانون جدید باز نشستگی با بیست و پنج سال کار هز روز می شنویم که یکی از همکاران قدیمی باز نشسته می شود. گفتگوی خود را با یکی از همکاران قدیمی ام می نویسم: آقای سعیدی: آقای امیدی از کارخونه زنگ زد و خداحافظی کرد. -چرا؟ مگه کجا رفت؟ -بازنشست شد نگاهی کردم و به یاد سالها کار با او افتادم و گفتم: - بیش از بیست سال است که...
-
بایزید بسطامی
جمعه 27 مهرماه سال 1386 11:47
سلطان العارفین بایزید بسطامی در یکی از حجهایش بر بالای عرفات ایستاده بود که نفس اش او را گفت: ای بایزید ، کیست که مانند تو چهل پنج بار حج کرده و ده هزار بار قرآن را ختم نموده باشد. شیخ در همانجا صدا زد : کیست که صواب چهل پنج حج را به گرده نانی بخرد؟ مردی جواب داد : من می خرم. گرده نان را به بایزید داد و شیخ بسطام آن...
-
Empty your cup
چهارشنبه 25 مهرماه سال 1386 15:40
فنجانت را خالی کن داستان های ذن 20 پروفسور دانشگاه به ملاقات یک استاد ذن رفت. در حالیکه استاد به آرامی مشغول پذیرایی با چای بود ، پروفسور در مورد ذن صحبت می کرد. استاد فنجان مهمانش را لبریز از چایکردو همانطور به ریختن ادامه داد . پروفسور سرریز شدن فنجان را تماشا می کرد تا جایی که بیشتر از آن نتوانست جلوی خودش را بگیرد...
-
مولانا
دوشنبه 23 مهرماه سال 1386 22:16
این موضوع را معلممان داده بود: به نام حضرت دوست موضوع انشا:ابیات زیر را با پرواز دادن پرنده های اندیشه وخیال در بیست سطر توضیح داده و شرح فراق انسان از اصل خودش بیان کنید: روزها فکر من این است و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم از کجا آمده ام ، آمدنم بهر چه بود به کجا میروم ؟ آخر ننـُمایی وطنم مرغ ِ باغ...
-
No More Questions
دوشنبه 23 مهرماه سال 1386 14:45
سئوالی باقی نمانده است داستان های ذن-19 روانشناسی در یک جمع، به محض اینکه با استاد ذن برخورد کرد تصمیم گرفت سئوالی را از او بپرسد که قبلا در ذهنش بود او پرسید: کلا َشما چگونه به مردم کمک می کنید؟استاد پاسخ داد: وقتی که سئوالی برای پرسیدن نداشته باشند No More Questions Upon meeting a Zen master at a social event, a...
-
دوریس لسینگ
جمعه 20 مهرماه سال 1386 08:55
:عباس معروفی خانم دوریس لسینگ، سه دوره کتاب داشتهاست. تم دوره اول آثارش (1944-1956) کمونیستی بودهاست. دوره دوم آثار او (1956-1964) روانشناختی بوده، اما از 1964 به بعد، دوره سوم آثار وی شروع میشود که گرایش عمیقی به عرفان و تصوف دارد. من فکر میکنم این موضوع به دوران کودکی وی باز میگردد و به تربیت وی و این یک نوع...
-
من نمی دانم،ـ
یکشنبه 15 مهرماه سال 1386 22:05
داستان های ذن 18 امپراطور که پیرو آیین بودا بود ، یک استاد بزرگ بودایی را به قصردعوت کرد تا از او در مورد بودیسم بپرسد. ـ امپراطور پرسید: "اساسی ترین هدف مقدس آیین بودا، چیست؟"ـ استاد پاسخ داد:" هستی و نیستی مطلق، بدون هیچ تقدسی"ـ امپراطور گفت:"اگر تقدسی نیست پس تو چه یا کی هستی؟ استاد پاسخ داد:"من نمی دانم،"ـ I Don't...
-
گربه و آیین مذهبی
جمعه 13 مهرماه سال 1386 13:18
گربه و آیین مذهبی داستان های ذن-17 وقتی یک استاد بودایی و پیروانش شروع به مراقبه عصر نمودند گربه ای که در آن معبد بود آنچنان سرو صدایی براه انداخت که آنها نتوانستند تمرکز کنند . لذا استاد دستور داد که گربه را هنگام مراقبه عصر حبس کنند .ـ سالها بعد، وقتی استاد از دنیا رفت گربه همچنان در طول زمان مراقبه حبس می شد....
-
پیشکشی از ناسزا گویی
سهشنبه 10 مهرماه سال 1386 11:29
پیشکشی از ناسزا گویی داستان های ذن 16 جنگجوی بزرگی در دهکده ای زندگی می کرد.با اینکه کاملا پیر شده بود ولی هنوزتوانایی مقابله با حریفانش را داشت. آوازه ی او در دوردست ها پخش شده بود و شاگردان زیادی برای آموزش زیر نظر او جمع شده بودند یک روز یک جنگجوی جوانی که به بدنامی شهرت داشت، به آن روستا رسید ، تصمیم گرفته بود...
-
تا ببینیم...
سهشنبه 3 مهرماه سال 1386 13:14
تا ببینیم...ـ بر اساس یک داستان تائویستی ،کشاورز پیری سالهای زیادی روی محصولات کشاورزی اش کار کرده بود. یک روز اسبش فرار می کند.همسایه اش که خبر را می شنود به دیدن او می رود از روی همدردی می گوید:" عجب بدشانسی ای"ـ کشاورز پاسخ داد: تا ببینیم.ـ . صبح روز بعد اسب در حالی که سه اسب وحشی با خودش آورده بود، برمی گردد....
-
جمع کردن ذهن
یکشنبه 25 شهریورماه سال 1386 10:15
جوانی لاف زن پس ازبرنده شدن در چندین مسابقه تیر اندازی با کمان ، یک استاد ذن را که به چیره دستی در تیراندازی شهرت داشت، به مبارزه طلبید. مرد جوان مهارت عالی خود را به نمایش گذاشت، وقتی با اولین تیربه هدفی در دور، به مرکز آن زد با دومین تیر اولی را به دونیم کرد،به مرد پیر گفت"آنجا را"" تو می توانی حریف آن شوی" استاد از...