خزان

 
«خیزید و خز آرید که هنگام خزان است»... ادامه
منوچهری دامغانی
 
 
الف) - آرایه های لفظی :
١- واج آرایی :
به تکرار یک واج (حرف صامت یا مصوت ) در یک بیت یا عبارت گفته می شود که پدید آورنده ی موسیقی درونی شعر است.  واج آرایی یا نغمه ی حروف، تکراری آگاهانه است که موجب آن می گردد که تاثیر موسیقی کلام و القای معنی مورد نظر شاعر بیش ترگردد. مانند:

  خیزید و خز آرید که هنگام خزان است ( تکرارصامت های خ و ز ) از منوچهری که تداعی کننده ی صدای ریزش و خرد شدن برگ ها درفصل خزان است.
از سایت سارا شعر
 
 
نظرات 12 + ارسال نظر
فقط یک بهار یکشنبه 1 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 18:55 http://n-hoseini.persianblog.ir

درود بر شما. انمتخاب زیبا و به جایی بود. برای خواندن دوباره برمیگردم...

باغ من
ـــــــــ
آسمانش را گرفته، تنگ در آغوش
ابر با آن پوستین سرد نمناکش
باغ بی برگی، روز و شب تنهاست،
با سکوت پاک غمناکش.

ساز او باران، سرودش باد
جامه اش شولای عریانیست
ور جز اینش جامه ای باید،
بافته بس شعله ی زرتار ِ پودش باد

گو بروید یا نروید هر چه در هر جا که خواهد یا نمی خواهد،
باغبان و رهگذاری نیست
باغ نومیدان،
چشم در راه بهاری نیست

گر ز چشمش پرتوِ گرمی نمی تابد،
ور به رویش برگِ لبخندی نمی روید؛
باغ بی برگی که میگوید که زیبا نیست؟
داستان میوه های سر به گردونسایِ اینک خفته در تابوت پست خاک میگوید

باغ بی برگی
خنده اش، خونی است اشک آمیز
جاودان بر اسبِ یال افشانِ زردش می چمد در آن
پادشاه فصل ها، پاییز.

«مهدی اخوان ثالث»

با صدای اخوان گوش کنید:
http://www.4shared.com/file/134043353/b853852b/Mehdi_Akhavan_Sales_-_Baghe_Man.html

فقط یک بهار دوشنبه 2 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 21:08 http://n-hoseini.persianblog.ir

درود ... مهربانی تان را سپاس بانو... الان در حال دانلود کردن آن هستم... و دلم حسابی توی حال و هوای پاییزه ... خیلی بانوی... خیلی .... انگار خود پاییزم ... دختر باران...

پرستوی سفید
درود
پاییز که میشه همه چشم به راه جشن رنگ ها هستیم.
دلمون هم شعر پاییزی می خواد.شاعر ها هم که دراین فصل طبع آزمایی می کنند.

reza سه‌شنبه 3 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 13:00 http://reza6680eng.blogspot.com/

با درود

شما نثرتون لطافت و اهنگ و قدرت جزب فوق العاده ی داره و خواندن نوشته های شما نوید اشنایی و درک واژه های بی نظیری مثل طبع آزمایی رو میده

با تشکر از نوشته های پر بار شما

درود
شاگرد همراهانِ بزرگِ ادب دوست این وبلاگ کوچک هستم .
با سپاس

فریدون سه‌شنبه 3 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 16:20 http://www.parastu.persianblog.com

اینهم واج ارایی زیبا از حافظ

اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد
من و ساقی به هم سازیم و بنیانش براندازیم

به سایت سارا شعر رفتم و این نکاتی که در باره بدیع منتشر کرده است بسیار برایم آموزنده بود و از شما به خاطر این لینک تشکر می کنم. لینک سارا شعر را در پرستو داشتم که در رابطه اشعار شاعر زیبا سخن هوشنگ ابتهاج درستون لینک ها گذاشته بودم.

حالا که سخن از ابتهاج به پیش امد بی مناسبت نیست اگر شعری هم از او در اینجا بنویسم.

تنگ غروب
یاری کن ای نفس که درین گوشه ی قفس
بانگی بر آورم ز دل خسته ی یک نفس
تنگ غروب و هول بیابان و راه دور
نه پرتو ستاره و نه ناله ی جرس
خونابه گشت دیده ی کارون و زنده رود
ای پیک آشنا برس از ساحل ارس
صبر پیمبرانه ام آخر تمام شد
ای ایت امید به فریاد من برس
از بیم محتسب مشکن ساغر ای حریف
می خواره را دریغ بود خدمت عسس
جز مرگ دیگرم چه کس اید به پیشباز
رفتیم و همچنان نگران تو باز پس
ما را هوای چشمه ی خورشید در سر است
سهل است سایه گر برود سر در این هوس



درس «بدیع» هم خواندنی است. در اینجا هم می توانید لینک خواندنی که خسته کننده نیست ، گشتی بزنید:

http://powerpoint.pnu.ac.ir/dbs/Persian%20Language0/Badie/Jalil%20Masoudi%20far/Badee(Masoode%20Far).ppt

تنگ غروب:
به سایت آوای آزاد رفتم تا ببینم آنجا هم آیت ایت نوشته شده . دیدم آید هم اید نوشته شده برایشان پیامی گذاشتم.

چه شعر به جایی!
دستتون درد نکنه که این شعر ها را به اینجا آوردید.

مازیار چهارشنبه 4 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 10:33 http://sarayebishehsar.blogsky.com

بادرود
ببخشید نیومدم یه چندوقتی کارایه دانشگاه وقتمو گرفت
سعی می کنم بهتون بازم سر بزنم
راستی بلاگ شاهنامه خونتون چطور شد
نکنه درست کردینو منو یادتون رفت که بمن بگین

درود

چند باری به بیشه سر و وبلاگ نویسانش سر زدم . می دانستم کهمشغول دانشگاه هستید.
دانشگاه بابل چه خبر؟

این را از شاهنامه داشته باشید:
کامل ترین وصف خزان در شاهنامه این است که بهرام گور می سراید و آسمان را بسان پشت پلنگ می بیند که تشابه بهار و خزان در تصویر فردوسی از جهت تنوع رنگها یکسان است.

چو بینم رخ سیب بیجاده رنگ

شود آسمان همچو پشت پلنگ

http://www.tebyan.net/literary_criticism/2009/3/18/87680.html

می توانم بگویم همه آنچه برای آغاز وبلاگ نیاز بوده جمع آوری کرده ام . امیدوارم به زودی این کار آغاز گردد.
ایمیلتان را بنویسید اخبار کانون ایران بزرگ و کانون فردوسی را برایتان می فرستم.
با سپاس

فرشته چهارشنبه 4 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 11:07 http://freshblog.blogsky.com

سلام پروانه عزیز... نمی دونم چرا از اسم خزان واسه پاییز خوشم نمیآد پاییز رو خیلی بیشتر دوست دارم خیلی هاااااااا فکر می کنن که پاییز دلگیره و خسته کننده است اما از دید من پاییز از تابستان زیباتر و از زمستان گرم تره ... خزان من و یاد غم و اندوه میندازه!!!!

عکس هم خیلی قشنگه

درودبر فرشته گرامی

پاییز عین زندگی است . مرگ و زندگی را در خود دارد.

این هم دو بیتی از فردوسی که در باره ی از دست دادن بانوی مهربان اش سروده:

نگارا بهارا کجا رفته‌ای
که آرایش باغ بنهفته‌ای

همی مهرگان بوید از باد تو
بجام می‌اندر کنم یاد تو

این عکس هم افزون بر زیبایی، خاطره ی تلخ و شیرینی را برایم به همراه دارد.

کوروش پارسا چهارشنبه 4 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 14:47 http://kaspian.blogsky.com

بسیار بسیار سپاسگذاریم از مطالب زیبایتان

با این همه درس از اینکه شما دانشجویان را اینجا می بینم خوشحال می شوم.

محسن جمعه 6 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 00:20 http://axamoon.blogsky.com

یاد "در زندگی زخم هاییست که مثل خوره روح را آهسته و آرام در انزوا می خورد و می تراشد" افتادم.
چقدر این عکس پاییزیه. دست خانم فرناز درد نکنه. دوربینش هم به هم چنین.

ارتباط این جمله های آشنا و جان نشین با پاییز چه به جاست.

نگاه فرناز از میان دوربین جانی دارد که همراه عکس منتقل می شود.
دوربینش ، دوربین سالار بود.

فریدون جمعه 6 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 04:56

به رهی دیدم برگ خزان، پژمرده ز بیداد زمان
کز شاخه جدا بود
چو زگلشن روکرده نهان، در رهگذرش باد خزان
چون پیک بلا بود

ای برگ ستمدیده ی پاییزی
آخر تو ز گلشن ز چه بگریزی
روزی تو هم آغوش گلی بودی
دلداده و مدهوش گلی بودی

ای عاشق شیدا، دلداده ی رسوا
گویمت چرا فسرده ام
در گل نه صفایی، باشد نه وفایی
جز ستم ز دل نبرده ام
آه بار غمت در دل بنشاندم
در ره او من جان بفشاندم
تا شود نوگل گلشن و دیده شود
رفت آن گل من از دست
با خار و خسی پیوست
من ماندم و صد خار ستم
این پیکر بی جان

http://www.iransong.com/g.htm?id=12785






به به کلکسیون پاییزی کامل می شود.
این آهنگ جاودانه ی مرضیه بسیار دل نشین است.

سید حسینی جمعه 6 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 12:09 http://www.globalist.blogfa.com

آشفته بازار ترجمه و نشر کتاب در ایران

می روم و یادداشت های شما را خواهم خواند.

با عذر از تآخیر!! شنبه 7 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 22:57

خزان هم با سرود برگ ریزان عالمی دارد
چه جای من که از خاموشی و سردی زمستانم!

از زبان من و فیروز و وبلاگ :
مرا انداختی از چشم خود بی جرم، اما من
نه از کار تو رنجیدم، نه با تو سر گران کردم

نمی دانم چرا مهر محبت رفته از یادت
نبودی این چنین شاید مَنَت نامهربان کردم

با سپاس فراوان از اینکه اندکی وقت گرانبهای خود را در اینجا گذاشتید و پیام بسیار پر باری که وصف حال این روزهای ماست را اینجا از خود به یادگار گذاشتید.

پروانه دوشنبه 9 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 08:50

http://www.foreignpolicy.com/articles/2009/11/30/the_fp_top_100_global_thinkers?page=full&utm_source=feedburner&utm_medium=email&utm_campaign=Feed%3A+balatarfeed+%28%D8%A8%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86%29

The FP Top 100 Global Thinkers

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد