جشن یلدا جشن زایش مهر (خورشید) است نیاکان ما، پیروان آیین مهر می دانستند که از نخستین روز دی رفته رفته روزها بلندتر و شب ها کوتاه تر میشود از این روی درخت سرو را که در آیین مهر نماد مهر تابان و زندگی بخش و نشانه ی نامیرایی و آزادگی و پایداری در برابر نیروهای مرگ آفرین بود می آراستند و با خود پیمان می بستند برای سال دیگر سرو همیشه سبز دیگری بنشانند.
پیوندها های خواندنی:
خانم اسماعیل زاده ی گرامی، همیشه با سنت ها و نوع رفتار مان در این اعیاد، مشکل داشتم... جوری که با نزدیک شدن به هر کدامشان یک تشویش عجیب وجودم را فرا ی گرفت. امسال اولین سالی است که انگار سنت ها با من آشتی کرده اند... یلدای زیبایی برای شما و خانواده آرزومندم...
دوست گرامی
وقتی ریشه هایت را با مسایل دیگر در هم آمیزند شب چله میشود هندوانه و آجیل خوریو من بزگتررم اون بزرگتره و... ولی با زدون آنها غبار و تزیین یک درخت سرو و به سبزی و استواری آن فکر کردن می توان شب یلدای خوبی برگزار کرد.
هم اکنون که پیام شما را می خوانم شب سیاه به پایان رسیده است.
امید دارم نخستین سپیده دم مهر را به خوبی در کنار خانواده سپری کنید.
.......
سلام
تقریبا تمام جشن ها ومناسبت های ما
ریشه در طبیعت و زندگی دارند
نوروز - سده - مهرگان - یلدا - ....
مباد که فراموش کنیم
هیهات که گاه می بینیم جشنها ومراسم
غربی و عربی بیشتر مورد توجه قرار می گیرند
.......
آرام وبرقرار باشید.
سلام
مباد که فراموش کنیم..
هیهات..
شاد و تندرست باشید.
من با کلیه جشنها موافقم. از هر دین و مصصبی هم که باشد. از عید پسح گرفته تاقربان و غذیر و نوروز و کریسمس .......شب یلدا. هر چند این آخری پیام آور سرما هم هست. ما که همه عمرمان را در زمستانی سرد و طولانی سپری می کنیم. با شروع هر زمستانی دچار ستم مضاعف می شویم. می گویی چه بکنیم؟ لباس گرم؟ هیهات من الذله.
با همه ی جشن ها که نمیشود موافق بود . سال ها پیش جشن عمر کشان را با چشمان متعجب خودم در روستایی در اطراف گرگان دیدم. گرگان شهری که در قسمت شمال آن در یک دشت وسیع تا گنبد ترکمن های سنی مذهب زندگی می کنند!
یکی از پیام های یلدا سرما هست ولی بنا بر پژوهش آقای دکتر شاهین سپنتا ، پیام اصلی یلدا از پیروان «آیین مهر» مادر همه ی آیین ها است که همان زایش نور(خورشید) می باشد.
دلا دیدی که خورشید از شب سرد
چو آتش سر ز خاکستر برآورد
زمین و آسمان گلرنگ و گلگون
جهان دشت شقایق گشت ازین خون
نگر تا این شب خونین سحر کرد
چه خنجرها که از دلها گذر کرد
زهر خون دلی سروی قدافراشت
ز هر سروی تذروی نغمه برداشت
صدای خون در آواز تذرو است
دلا این یادگار خون سرو است
سایه
می بایستی می نوشتم با جشن هایی که مردم متمدن به آن جشن می گویند. و الا جشن عمر کشان آن هم در کشوری که داعیه ام القرای مسلمین جهان را دارد که جشن نیست. عزاست. آن هم عزاداری برای ملتی که آن راجشن می دانند. تازه کسی نیست که به این امتی که این همه سنگ اسلام را به سینه می زنند بگوید: نوکر پدرتان هستم این اسلام را هم که از این خلیفه دوم داریم. اگر خوبست چرا کشتن او را جشن می گیرید. غافل از آن که واقعیت این گونه به نظر می رسد که: مردم ایران بعد از بازکردن آغوش خودشان به روی اعرابی که به ایران حمله کردند همین که کشت و کشتار و بگیر و بنند آنان را دیدند طبیعی بود که برای مرگ فرمانده قشون دشمن جشن بگیرند. -این تحلیل جواب می دهد. به آن فکر کنید که ریشه این جشن در همین جاست- حالا هم سوراخ دعا راگم کرده اند. چرا که خودشان با اینکه داعیه مسلم ترین مسلمان را دارند باز هم این جشن را می گیرند. و این چیزی نیست جز:شتر سواری دولا دولا.
آخ که این ضرب المثل چقدر در ملت ما کاربردی است.
تا به حال این جوری فکر نکرده بودم.
یک دلیل عقب ماندگی ما همین رو راست نبودن با خودمان است و همین موجب شده است دیکتاتورها به آسانی بر ما فرمان برانندو این دور ادامه دارد.
"میستایم مهر ایزد را و آن اهورای بزرگ بیهمتا آفرینندهی آن را، میستایم با آیین دین، با شاخههای سبز برسم، ماه را و آن خورشید را، ستارگان را و مهر را که سرور همهی کشورهاست"
بخشی از سرود مهر نیایش از کتاب نیایشهای اوستایی
یلدای گذشته مطالبی دربارهی ریشهی مشترک سرو آیین مهر با سرو کریسمس مسیحیان و کتابی از هاشم رضی به نام جشنهای آتش خواندم که پژوهش بسیار خوبی دربارهی مهرگان، یلدا، سده، پنچه و ... بود. ولی مقالهی دکتر سپنتا هر چند کوتاه ولی خیلی گسترده و همه جانبه به سرو پرداخته به ویژه نمادهای آرایش سرو و نگارهها بسیار جالب بودند. مقالهی ایران شناخت را هم حتمن میخوانم. ممنون از مجموعهی خوبی که گرد هم آوردهاید.
چه خوب همه ی پیوندهای این پست را یافتید.
کتاب های اوستایی نخوانده ام باید بخوانم.
همیشه به دنبال سر هم کردن معنای «سرو» در ادبیات و فرهنگ و نگاره های تاریخی بودم. سرو در ایران دارای تاریخی طولانی است و گونه ها مختلف آن در سرزمین ما وجود دارد. پژوهش دکتر سپنتا برایم تا مرز بسیار خوب به پرسش هایم در مورد سرو پاسخ داد. به خصوص آن مفهومش برای شب یلدا و نقش بته جقه که همان سرو خمیده آن را نامیده.
در مورد کاج کریسمس شاید همان گونه که پژوهش ها نشان می دهد، درست باشد. شاید هم یکی نباشد چون انسان ها در نقاط مختلف دنیا شاید همزمان یا غیر همزمان دست به کارهای مشابهی می زنند.
نوشته ایران شناخت در باره شاهنامهخوانی در عشایر است که تماشا یی و خواندنی است و سال 2006 نوشته شده است باید جمعه ی بعد منتظر ایران شناخت جدید باشیم تامطالب جدید را در آنجا بخوانیم.
سپاس فراوان برای جمله ی زیبایی که با خود از سرود مهر به ارمغان آوردید.
ای دل عبث مخور غم دنیا را
فکرت مکن نیامده فردا را
کنج قفس چو نیک بیندیشی
چون گلشن است مرغ شکیبا را
بشکاف خاک را و ببین آنگه
بی مهری زمانهی رسوا را
این دشت، خوابگاه شهیدانست
فرصت شمار وقت تماشا را
از عمر رفته نیز شماری کن
مشمار جدی و عقرب و جوزا را
دور است کاروان سحر زینجا
شمعی بباید این شب یلدا را
پروین اعتصامی
شب یلدا
در شب یلدا شاعران چرا از غم می نویسند
از صلح، دوستی و محبت چرا کم می نویسند
یاران بیایید همسفره شب یلدای ما باشید
همزبان و همسفر روشنای فردای ما باشید
خورشید درخشان، ماه تابان ، محبت در قطره باران
شادمانیم ز عشق و دوستی در صحبت یاران
فریدون
حال که دوستان به شعر خوانی در باب یلدا و سرو پرداخته اند در گوگل جستجویی زدم خوشبختانه قبل از من در برخی تار نما ها این کار انجام شده بود که در اینجا می آورم.
با یک جستجو با کلمه های حافظ و سرو ، سیلی از ابیات سرازیر شد . ولی با دو کلمه ی مولانا و سرو هیچ شعری پیدا نشد.
حافظ:
صحبت حکام، ظلمت شب یلدا است
نور ز خورشید خواه بو که برآید
سعدی:
هنوز با همه دردم امید درمان است
که آخری بود آخر شبان یلدا را
اوحدی:
شب هجرانت ای دلبر، شب یلدا است پنداری
رخت نوروز و دیدار تو عید ماست پنداری
خاقانی:
تو جان لطیفی و جهان جسم کثیف
تو شمع فروزنده و گیتی شب یلدا
عنصری:
چون حلقه ربایند به نیزه، تو به نیزه
خال از رخ زنگی بربایی شب یلدا
منوچهری:
نور رایش تیرهشب را روز نورانی کند
دود چشمش روز روشن را شب یلدا کند
مسعود سعد:
کرده خورشید صبح ملک تو
روز همه دشمنان شب یلدا
ناصرخسرو:
او بر دوشنبه و تو بر آدینه
تو لیل قدر داری و او یلدا
همچنین ارتباط عیسی مسیح با این شب در اشعار امیر معزی و سنائی غزنوی مشهود است.
امیر معزی:
ایزد دادار، مهر و کین تو گویی
از شب قدر آفرید و از شب یلدا
زانکه به مهرت بود تقرب مومن
زانکه به کینت بود تفاخر ترسا
سنائی غزنوی:
به صاحبدولتی پیوند اگر نامی همی جویی
که از یک چاکری عیسی چنان معروف شد یلدا
سیف افرنگی:
سخنم بلندنام از سخن تو گشت و شاید
که درازنامی از نام مسیح یافت یلدا
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: www.cs.uwaterloo.ca
حافظ در غزل «بر سر آنم که گر ز دست برآید» میگوید:
صحبت حکام ظلمت شب یلداست
نور ز خورشید جوی بو که برآید
سعدی در غزلی آورده است:
نظر به روی تو هر بامداد نوروزیست
شب فراق تو هر شب که هست یلداییست
وی در غزل دیگری میسراید:
باد آسایش گیتی نزند بر دل ریش
صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود
استاد سخن در غزلی دیگر میگوید:
برآی ای صبح مشتاقان اگر نزدیک روز آمد
که بگرفت این شب یلدا ملال از ماه و پروینم
سعدی در غزل دیگری میآورد:
روز رویش چو برانداخت نقاب شب زلف
گفتی از روز قیامت شب یلدا برخاست
پروین اعتصامی نیز در قصیدهای میگوید:
دور است کاروان سحر زینجا
شمعی بباید این شب یلدا را
عطار نیز به شب یادا قسم میخورد و میگوید:
به عزت شب قدر و شب حساب برات
به حرمت شب آبستن و شب یلدا
وحشی بافقی در غزلی میگوید:
عمر ابد ز عهده نمیآیدش برون
نازم عقوبت شب یلدای خویش را
او در غزل دیگری میآورد:
شام هجران تو تشریف به هر جا ببرد
در پس و پیش هزاران شب یلدا ببرد
وحشی بافقی همچنین در غزل دیگری میگوید:
رتبه عرفان شود شام فنا روشنت
قیمت انوار شمع در شب یلدا طلب
ناصر خسرو نیز میگوید:
او بر دوشنبه و تو بر آدینه
تو لیل قدر داری و او یلدا
خاقانی شروانی در قصیدهای میآورد:
آری که آفتاب مجرد به یک شعاع
بیخ کواکب شب یلدا برافکند
وی در قصیده دیگری میسراید:
همه شبهای غم آبستن روز طرب است
یوسف روز، به چاه شب یلدا بینند
خاقانی در قصیده دیگری آورده است:
هست چون صبح آشکارا کاین صباحی چند را
بیم صبح رستخیز است از شب یلدای من
اوحدی نیز در غزلی مطلعش را چنین آغاز میکند:
شب هجرانت، ای دلبر، شب یلداست پنداری
رخت نوروز و دیدار تو عید ماست پنداری
خواجوی کرمانی نیز میگوید:
تا در سر زلفش نکنی جان گرامی
پیش تو حدیث شب یلدا نتوان کرد
وی مطلع غزل دیگرش را چنین آغاز میکند:
مهره مهر چو از حقه مینا بنمود
ماه من طلعت صبح از شب یلدا بنمود
باباطاهر هم در دوبیتی خود میگوید:
شوم از شام یلدا تیرهتر بی
درد دلم ز بودردا بتر بی
همه دردا رسن آخر بدرمون
درمان درد ما خود بی اثر بی
محتشم کاشانی نیز میگوید:
شب یلدای غمم را سحری پیدا نیست
گریههای سحرم را اثری پیدا نیست
فروغی بسطامی نیز میگوید:
من از روز جزا واقف نبودم
شب یلدای هجران آفریدند
عبید زاکانی در رباعی خود میسراید:
ای لعل لبت به دلنوازی مشهور
وی روی خوشت به ترکتازی مشهور
با زلف تو قصهایست ما را مشکل
همچون شب یلدا به درازی مشهور
هوشنگ ابتهاج (سایه):
ای سایه! سحر خیزان دلواپس خورشیدند
زندان شب یلدا، بگشایم و بگریزم
اقبال لاهوری:
اشک خود بر خویش میریزم چو شمع
با شب یلدا درآویزم چو شمع
مسعود سعد:
شاهی که هول و کینه او بر عدوی ملک
تابنده روز را شب یلدا همی کند
صائب تبریزی:
بیدار شو که در شب یلدای نیستی
در پرده است چشم تو را طرفه خوابها
http://www1.farsnews.com/newstext.php?nn=8709300267
تقدیم به دوستان گاهنگار پرواز پروانه ... اگر قابل باشد
=======
به همره سبدی ازخیال گل
در خاطره باغ مانده عطر سنبل
مهربانی در قطره های باران
جاری در جویباران
کنار مستانه زمستان دشت
شب یلدای فریدون گذشت
و فردا ی او چنین شد
همه جای جهان،
بهشت برین شد
همره یار نازنین
کنار گل و سبزه و آب
شادمانه رویایی بسازیم
چه در بیداری، چه در خواب
که خیام گوید:
ساقی ، گل و سبزه بس طربناک شده است
دریـاب که هفته دگـر خـاک شده است
می نـوش و گـلی بچـین کـه تـا در نـگری
گل خاک شده است سبزه خاشاک شده است
با صمیمانه ترین درود ها
یک بیت از حافظ یادم آمد که حیفم آمد اینجا نباشد:
نه هر درخت تحمل کند جفای خزان
غلام همت سروم که این قدم دارد
به به!
سلام پروانه ی خوبم...
به وبلاگ تو آمدم و دلم لبریز پروانه شد از آشنایی ات خوشحالم و از آمدنت متشکرم ... با اجازه لینکت می کنم ... خیلی مطالب خوبی داری
درود بر شما گرامی...
پروانه ی زلال! از آشنایی تان خرسندم... گاه نگارهای زیبایتان را خواندم و لبریز از شوق شدم ... با افتخار لینک این پروانه خانه را در بهارانه ام قرار می دهم و شما را نیز به خوانش گاه نگارهای ساده ام فرامی خوانم ... ماناباشی و برقرار