چشمه ی نور
عکس از فرشته
رسیدند خوبان به درگاه کاخ | به دست اندرون هر یک از گل دو شاخ |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
همه زرّ و پیروزه بُد جامشان
| به روشن گلاب اندر آشامشان |
از آن خانه دخت خورشید روی، | بر آمد همی تا خورشید بوی |
داستان را اینجا بشنوید | |
آهو: عیب و ناپاکی شاخ: مجازاً گردن و سر
بُسّد: مرجان شبگیر: سحرگاه، ا وّل صبح
به زین اندرآوردن: زین کردن اسب شمار گرفتن: قیاس کردن، حساب کردن
پست کردن: خوار کردن، بی قدر و اعتبار کردن طراز: شهری است در ماورالنهر
پیر سر: سپید موی عنبر: ماده ای خشبوی که از موج های
جعد: زلف، گیسو، موی اقیانوس هند بدست میاورند
دل را تنگ کردن: به ستوه آمدن، آزرده و ملول شدن فرّ (فرّه): فروغ ایزدی
زَبَرجد: نوعی زمرد کابل خدای: شاه کابل
زیب: نیکوئی و زینت، آرایش و جمال کار مهمان: کار مهمان ی و پذیرایی
سراپرده: پرده سرا، خیمه نگار: نقش، تصویر
سرو بن: درخت سرو نوید: آگاهی ، خبرخوش، مژده
سمن: گل سه برگه و یاسمین است واژونه: وارانه، شریر، ملعون
سهی: راست و بلند بالا هوا: هوس، میل، تمایل
سلام
برای شما پروانه جان
ومرسی
http://fershteh.aminus3.com/image/2011-08-20.html
واقعا عنوان زیبایی انتخاب کردید
درود بر فرشته گرامی
برایم نوشتی آنجا ماندی تا خورشید به دست تندیس برسد پس این تو بودی که نامش را انتخاب کردی.
عکس بسیار قشنگ و به یاد ماندنی است.
این عکس کجاست؟
بسیار سپاسگزارم
سلام پروانه جون
امیدوارم عکسها بدستون رسیده باشه
این عکسی که توی سایت گذاشتم
از پله ها که پایین می رفتید... روی دیوار این نقش های برجسته بود والبته ...شیشه ی قطور که محافظت کنه از باران ونور خورشید
وکاری سخت برای عکس گرفتن چون رفلکس نور زیاد بود...
سه تا تابلو بود که از جنگ رستم وکشته شدن سهراب بود
بعد از کمی درست کردن رنگ این سه تا در کنار هم گذاشتم
تا یک تابلوی ...یا همان روایت شود
مرسی از شما
دیروز خبری شنیدم که گروهی رو در مشهد که برای شاهنامه خوانی گرد هم می آمدند دستگیر کردن!! یعنی وضع خیلی خراب شده دوستان!
محمد علی بهمنی یه شعر داره که آخرش میگه:
رستم ای کاش به خونخواهی ما برگردد
گرز در دست به نابودی خونخوارترین!
باز هم میام
خبر به این شکلی که نوشتی نیست . حدود فکر می کنم شش مرداد عده ای که برای جشن امردادگان در باغ شاهنامه توس گرد آمده بودند دستگیر کردند.اینها مجوز شهرداری هم داشتند.
به هر روی امیدوارم شاهنامه دستاویزی برای بازی های سیاسی نشود که دیده ام به ظاهر ایران دوستان و شاهنامه دوستان گاهی از گروه طالبان بدترند.
من هیچ اطلاع دقیقی از این موضوع ندارم و مایل نیستم بازیچه ای برای بازی های سیاسی در جامعه ای که می شناسیم ، باشم.
پاسخ دوستان با خودشان این بود پاسخ من.
منتظر دیدگاهت هستم.
چه خوب که شعر را خودتان خواندید. شاید دریچه ای باشد برای آمدن سایر دوستان.
امیدوارم!
پروانه بانو
اینطور که از نظر شما درمورد این رویداد تلخ استنباط کردم؛ بزرگوارانی که دسنگیر شدن بقول اب.را.هیم.نب.وی خودشون مقصر بودن!! که بازیچه ی بازیهای سیاسی شدن!! حالا خواسته یا ناخواسته!
یه پیشنهاد دارم... اشعار قسمت بعدی شاهنامه، که دیدار زال و رودابه هست رو ننویسین چون کلمه های غیر مجاز زیاد داره!! ب.و.س و ک.ن.ار. و وووواووو ... شکریدن که بسیار کراهت داره!!
استنباط شما کاملا اشتباه بود
بیتهای این بخش بیشتر در توصیف زیبایی زال و رودابه ست که کاش به بخش بعدی متصل میشد... یعنی من متوجهنبودم و تا آخر بخش بعد خوندم
اما من معنی یک مصرع رو در نیافتم:
به راه گلان دیو وارونه نیست
یعنی فکر میکنم معنیش همین مفهوم ظاهری ش باشه که توجیه میکنن که امروز روز متفاوتی از روزهای دیگر نیست و در راه گلان- یعنی خدمتکاران رودابه- دیو زشتکار وجود نخواهد داشت.
اما اگر معنای دیگری داره دوستان لطف کنند و توضیح بدن!
اما از این مصرع خوشم اومد
زچهر بزرگان بر او بر نگار
یعنی در اون روزگاران هم پرتره و تصویر بزرگان رو به دیوار میزدن ونقاشی در اون دوران هنر شناخته شده ای بوده! روذابه هم دوستدار هنر بوده... یا یه چیزی تو همین مایه ها!
دروود
با درود
در مورد سوالتان
نثر شاهنامه را از مراجع مختلفی چون سایت ها و CD شاهنامه و ... تهیه می کنم...سعی دارم نثری را برگزینم که معتبر باشد و تطابق معنایی با اشعار داشته باشند...
پاینده باشید
دو بار این متن رو گوش دادم ودوبار هم خواندم
وهر بار که خواندم با این بیت رسیدم
دو چشمش چو دو نرگس قیرگون
...
تشیبه جالبی بود تا به حال نشنیده بودم
منتظرم تا بقیه رو بشنوم
موفق باشید پروانه جون
من هم از پاسخ رودابه خیلی خوشم میاد:
چنین گفت با بندگان سروبُن / که: دیگر شدستی به رای و سخن
همان زال کو مرغ پرورده بود / چنان پیرسر بود و پژمرده بود .
به دیدار، شد کنون چون گل ارغوان / سهی قدّ و دیبا رخ و پهلوان !
من دقت نکرده بودم... آفرین به فرشته بانو
واقعا نرگس رو چطور میشه به قیر تشبیه کرد؟؟ استاد کزازی گفتن از گونه تشبیه ناوابسته به وابسته ست!
مگر اینکه بگیم همچون نرگس در شب قیرگون!چون تو شبهای زمستون اگر تو باغچه تون نرگس داشته باشین، تو تاریکی ِشب، سفیدی نرگس، بسیار به چشم میاد و جلوه ی قشنگی به باغچه میده!
اما پروانه بانو
شاهنامه رو قشنگ خوندین اما صداتون خیلی آرومه، انگاری که مواظب بودین تا صداتون از حد خاصی بلندتر نشه... فکر کنم چند بار دیگه بخونین دست تون میاد که یه خورده صداتون رو رها کنین
یه چیزی بگم؟ مژگان شجریان هم اولین بار که با پدر بزرگوارش غزل خونده بود همه به صداش مشابه همین ایراد رو گرفته بودن، انگاری مختص خانمهاست
اجازه بدید من بیشتر به قسمت های تکنیکی قضیه بپردازم. کامنت ها را می خوانم. در کامنت خانم فلورا نسبت یه صدای شما اظهار نظری شده بود. با در نظر گرفتن این که نظرشان را درست می دانم از ایشان خواهشمندم بعدی را ایشان بخوانند.
در این فاصله شما هم تمرین کنید برای بعدی.
شما پس از این همه خواندن حالا در مقام استادی ما هستید من فرمانبردارم ، فلورای گرامی را نمی دانم!
سلام کار نو بسیار جالبی را در وبلاگتان دیدم
ممنون که سر زدید مانا باشید
و فرزند شما هم در آزمون ارشد و تمام آزمونهای زندگی سر بلند
درود بر شما
کاری نو ولی بسیار کهن !
سپاسگزارم
فرمایش آقای مهدی بهشت مقبول افتاد... اما من هنوز یه بار هم تمرین نکردم... درصورتیکه پست جدید اومده! هر چند خوشحالم که زود اومده!
چه خبر خوبی!
داستان نو ،شاید کمی هم دیر شد چون هفته ای یک داستان باید داشته باشیم.
فعلا صدای استاد کزازی را گذاشتم تا فایلت آماده شد جایگزین شود.
اینجا ماندن صدای استاد کار درستی نیست چون حقوق آن شرکت پایمال میشود.
درود
نوشته های شما را درباره شاهنامه خواندم بسیار بسیار زیبا بودند و لذت بردم.و از شما برای گرد آوری این متن ها سپاسگزاری میکنم.
و در پایان اگر مایل بودید نام تارنگار مرا در فهرست پیوند هایتان قرار بدهید و برای بنده هم افتخاریست که در خدمت شما باشم.
شاد و بهروز باشید.
بدرود
با درود
به تارنگار شما رفتم و بسیار خواندنی و شنیدنی دیدمش.
از آشنایی با شما بسیار خوشوقتم.
شاد و تندرست باشید.
به امید دیدارهای بیشتر
این قسمت رو هم خوندم . از محتوای کامنت ها این طور برداشت کردم که این بخش رو شما خوندید . الان که دارم این کامنت رو می نویسم در محل کارم هستم و نمی تونم فایل صوتی رو گوش بدم . بی صبرانه منتظرم که ساعت کارم تموم بشه و برم خونه و صدای دوست داشتنی تون رو بشنوم . دلم برای صداتون تنگ شده ... خیلی .
دلم برای خنده هاتون هم تنگ شده ... خیلی ... خیلی .
...
عکس محشر بود . من فکر می کنم فرشته بانو با دوربینشون قرار و مدار گذاشتن که جز زیبایی ها رو ثبت نکنه .
مراقب باش تو ذوقت نخوره
دست فرشته بانو هم مریزاد
امیدوارم کامنتی که برای این قسمت نوشتم ثبت شده باشه . چون وسط تراکنش مشکلی پیش اومد .
حالا می بینیش؟
من الان رسیدم خونه و فایل رو دانلود کردم و گوش کردم . خیلی درست می خونید . این درست خوندن خیلی با ارزشه . فقط اگه یه ذره محکم تر بخوندی عالی می شه .یه ذره حماسی تر .
در مجموع به نظر من به عنوان تجربه ی اول خوب بود .
آآآآآآآآآفرررررررررین
موافقی داستان بعدی را با صدای کزازی برات بفرستم تمرین کن و بخون و صداتو بزاریم اینجا و حالشو ببریم