چه عجب که حضرات یک سفره ای در اینجا چیدند. فکر نکردند که چیزی یا کسی یا فرصتی یا ....... یا......... در معرض خطر قرار می گیرد؟ هفت سین؟؟ هیهات من الذله
ما 28 اسفند ساعت 9 شب رسیدیم آنجا ومی خواستیم هنگام سال نو آنجا باشیم . ولی با یک جای سوت و کور بی هیچ هتل و استراحتگاهی روبه رو شدیم . حتی رستورانی هم باز نبود . ساعت شش پسین در به روی بازدید کنندگان بسته می شد. وقتی فردای آن روز اعتراض کردیم چرا ساعت تحویل اینجا بسته بود گفتند امروز بیش از صد تن این اعتراض را داشتند.
درود به پروانه گرامی چقدر دلم برای اینجا تنگ شده بود شما فردوسیه!! بودید و من حافظیه (البته نه هنگام سال نو) و البته هیچ خبر و نشانه ای هم از هفت سین نبود باز گلی به گوشه جمال توسی ها و چه هفت سین قشنگی به خصوص آن سینی های زیبا. بین هفت سین هایی که نوروز امسال دیدم این قشنگ ترین هفت سینه
و اما شیرین ترین و دلچسب ترین هفت سینی دیدم: در سفر نوروزی امسال تو اندیمشک برای رفع خستگی و صرف ناهار به رستورانی رفتیم به نام پارس. همه چیز اونجا رنگ و بوی فردوسی و شاهنامه داشت، تابلویی بسیار بزرگ و چشم نواز از فردوسی و هفت سینی قشنگ با شاهنامه ای نفیس و بسیار زیبا که روی ترمه سرمه دوزی شده قشنگی می درخشید صاحب اونجا که دید با چه تحسینی به شاهنامه نگاه می کنم جلو آمد، خودش رو معرفی کرد میگفت فردوسی حق بزرگی بر گردن ایرانیان دارد، هر چه برای شناساندن شعرش بکنیم، کم است... تمام نسخه های معتبر شاهنامه رو می شناخت و بسیار خوب و درست شاهنامه می خواند. آن هفت سین و این گفتگو مثل آبی روان و گوارا خستگی مان را شست و با خود برد و چقدر خوشحالم که می بینم هنوز چنین افرادی در گوشه و کنار ایران زمین جایگاه و هنر فردوسی را در ادب پارسی می شناسند و به دیگران هم معرفی می کنند.
شاد و بهاری باشید
درود بهاری به شهرزاد ارجمند تو همیشه لطف داری! من خیامیه و عطاریه هم بودم...همچنیم اخوانیه
در میان آب بودن این هفت سین و پای تندیس فردوسی بودنش بسیار تماشایی اش کرده بود.
حافظ! به به ... چند سال پیش سال تحویل آنجا بودیم و فکر کردیم امسال هم می توانیم کنار فردوسی باشیم..
در بین شهرهایی که رفتیم برخی موزه های مردم شناسی ایلیاتی ها شاهنامه در سفره هفت سین داشتند. تماشای جای های دیدنی و احساس حال و هوای بزرگان و تماشای آثار تاریخی همه یک سو و دیدن انسان هایی اینچنین مانند صاحب رستوران سویی دیگر. اینها چنان در ذهن نقش می بندند و خوش می نشینند که پس از سال ها همچنان یادشان تازه می مانند.
ایمیلی داشتم از سال تحویل در پاسارگاد با عنوان «پرتاب گل به سوی آرامگاه کورش بزرگ در لحظه سال تحویل» برایت فوروارد می کنم. کار قشنگی بود.
توصیه اکید می کنم که به دیدن فیلم جدایی نادر از سیمین بروید. این فیلم در رده یکی از بهترین فیلم های هنری تاریخ سینماست. منتظر سی دی نشوید. باید حتمن و حتمن در سینما ببینید. من به قول علما حجت بر شما تمام کردم. این درخواست را پشت گوش نیاندازید. بزودی و برای عدم رقابت با اون یکی فیلمی که اسمشو نمی آرم این را بر می دارند و پشیمان می شوید. در ضمن فیلم را حداقل دو بار باید ببینید. یکی برای دیدن سر سری و این که بفهمید آخرش چی میشه. و دیگری برای این که ببینید که لحظه به لحظه و کوچکتری آیتم های مطرح شده در فیلم معنا و کاربرد خودش را دارد. حتا یک پلان اضافی در فیلم نیست. متن بالا بخشی از یادداشت من بر این فیلم است که قرار است در فیلمهایی که می بینیم بنویسم ولی قلمم به نوشتن نمی رود چرا که می ترسم نتوانم از عهده تحسین آن برآیم.
دیشب رکورد شکستم و برای نوشتن پیام در وبلاگ نیره گرامی «سخنرانی پادشاه » را دیدم و حالا باید رکورد بشکنم و برای نوشتن پیام در فیلمامون به دیدن این فیلم بروم ولی دو بارش را قول نمی دهم. بروم ببینم کدام سینما نزدیک است.
خودتان بعد از دیدن بار اول احساس می کنید که باید حتمن یک بار دیگر آن را ببینید. کلیدهایی در فیلم هست که با یک بار دیدن آن ها را پیدا نمی کنید. و نیز شهر فرنگ بهترین جاییی است که می توان آن را دید.
سینما پرک ملت چطوره؟ اونجا به ما نزدیکتره یعنی سر راه کار و خانه است.
فردوسی شبیه خدایان نشسته است و البته پر بیراه هم نیست کسی که صد ها شخصیت داستانی و فضا را در اثرش جان بخشید و کم از خدا نشاید که نامیدش ................... ترکیب هفت سین و اب هم از آن چیز هائی است که به طراح ان باید تبریک گفت . وجود این سماور در سفره هفت سین هم باید مانند ماهی قرمز باشد که به خاطر سین دار بودنش وارد سفره شد - مازیار ۳ سالی می شود که دیگر با حضور ماهی قرمز در سفره مخالفت می کند
این ترکیب بسیار با شکوه بود. آب در فرهنگ ما همیشه روشنی بخش و دوست داشتنی بوده است. گویی آناهیتا هم همان دور و برها بود...
باز دید کنندگان بی اختیار همانجا می ایستاندن و به نوبت به یادگار عکسی می انداختند. و آن تندیس ساکت و مهربان گویا آغوش باز کرده بود...
... ماهی قرمز که سین ندارد... در باره ماهی قرمز گفتگو زیاد هست . ایمیلی فورواردی پیش از سال برای همه می رفت که از قتل عام ماهی ها جلو گیری کنید. همین شب پیش ویتیرین یک فروشگاه ماهی فروشی دیدم که ماهی های زنده قزل آلا سرحال و شاداب در یک آکواریوم شیشه ای می رقصیدند و می چرخیدند و گاهی ماهی فروش و یک کشتری می آمدند سراغشان و با انتخاب مشتری .....
صورت عربی ماهی می شود سمک و اعراب پارسی شده آنرا جای یکی از هفت سین ها بکار بردند مثل سماور قجری که مفهومی سر سفره ندارد - اگر نشان دهنده آب و روشنائی باشد من با سیب و کاسه اب ارتباط زیبا تری می بینم تا اب و ماهی قرمزی که بعد از چند روز می میرد نه مازیار اهل ماهیگری نیست
چند سال است که در آستانه نوروز برخی از افراد در ستیز با آیینهای شاد نوروزی، خواستار برپانشدن جشن چهارشنبه سوری، و برچیدن سفره هفتسین و حذف سبزه و ماهی قرمز سفره هفتسین و خرافه خواندن «سیزدهبهدر» هستند و برای دستیابی به این خواستهها از انتشار هرگونه خبر جعلی یا گزارش نادرست نیز فروگذار نمیکنند. اینان در ستیز با ماهی قرمز، یک سال احتمال بیماریزا بودن ماهی قرمز و سال دیگر جوان بودن این سنت و سال بعد وارداتی بودن آن از چین را مطرح کردند که همه این موارد از سوی پژوهشگران و صاحبنظران کاملا رد شده است. چنان که گفته شد یکی از این اظهارنظرهای اشتباه، عدم سابقه تاریخی آشنایی ایرانیان با ماهی قرمز و ورود این گونه جانوری در صد سال پیش از چین به ایران است. اما بررسیهای اخیر نشان میدهد که ایرانیان بیش از 2500 سال پیش با ماهی قرمز آشنایی داشتهاند. ماهی قرمز (/ زرماهی، طلاماهی، ماهی سرخ، ماهی طلایی، ماهی گلی، ماهی حوض) یا Gold fish با نام علمیCarassius auratus auratus گونهای ماهی از سردهٔ کپورچههاست. گرچه این کپورچههای زیبا را در زبان فارسی «ماهی قرمز» و در زبان انگلیسی «گلدفیش» یا «طلاماهی» مینامند، اما به رنگهای گوناگونی همچون طلایی، قرمز نارنجی، نقرهای، خاکستری، قهوهای و سفید و سیاه در فرمها و اندازههای متنوع پرورش داده شدهاند که بیشتر جنبه تزئینی دارند. فلات تشنه ایران، هنرمندان آرزوی آب و تقدس آب را با نماد ماهی بر کوزهها نقش بستند، نقشی که یادآور برکت و روزی است. افزون بر این، نزد ایرانیان، آب، باد، خاک، و آتش چهار عنصر مقدس هستند و ماهی در نقش نماد آب با ایزد بانوی آبها «آناهیتا» همراه میشود و به عنوان مظهری از برکت و باروری نقشی مقدس مییابد و در جایی دیگر، دو ماهی کَر (kara) یا اَرَز (araz)نقش نگاهبان ریشههای درخت زندگی را که در درون آب ریشه دوانده است، بازی میکنند. به اینسان نقوش ماهی علاوه بر نقش تزیینی، سرور آفریدگان آبزی و نمادی از ژرف نگری و تیزبینی بوده و در جای جای ایران زمین و در دورههای مختلف بر اشیای گوناگون نقش میشوند.
آثار تاریخی به دست آمده در مرزهای پهناور ایران فرهنگی که امروز در موزههای بزرگ جهان نگهداری میشوند، نشان میدهند که مردمان ساکن در فلات ایران هزاران سال است که با گونههای مختلف ماهی به ویژه ماهی قرمز آشنایی داشتهاند و بر خلاف تصور رایج، به احتمال زیاد این ماهیان از ایران به چین رفتهاند و در آنجا مورد بازپروری و بهگزینی قرار گرفتهاند. از میان صدها اثر تاریخی به دست آمده، در این یادداشت برخی از مهمترین نمونه های یافت شده معرفی میشوند.
امتی که از آن ها نام بردید و فقط می شود با واژه امت از آن ها یاد کرد طوری صحبت می کنند که انگار اگر ماهی را نخریم و سر سفره نیاوریم ماهی ها در بهشتی که حضرات برایشان ساخته اند تا سالهای سال به خوبی و خوشی و در کنار خانواده شان زندگی می کنند. خب عمر این ماهی ها کم است و عمرن در شرایطی کاملن مناسب باشند. شاید خودشان هم بدشان نیاید که آخر عمری سر سفره هفت سینی باشند و باعث گذران اوقات خوش خودشان و خانواده ها و کودکان و حتا بزرگتر ها باشند. من هنوز منتظر عسکی از جنگل شما هستم. چه بر سر جنگل آمد؟
ماهی های قرمز استخرهای پارک ها را دیده اید؟ برخی از آنها به بسیت سانتی متر هم می رسند. بهترین جا پس از سفره هفت سین برای ماهی های قرمز آنجاست. عسک جنگل: خودم هم نمی دانم چه به سرش آمد در کمال زیبایی مجبور شدم بدهم به سرایدار که با کمال جدیت می گفت براتون نگهش میدارم تا برگردید ولی وقتی برگشتیم هیچ به روی خودش نیاورد. می خوام از دستش به 110 سبز زنگ بزنم آخه یک درخت بید مجنون بزرگ رو وسط باغچه زد و جاش یک باغچه بنفشه و همیشه بهارو.. اون وسط درست کرده... البته اون موقع شهرداری میاد و یک پرونده درست می کنه که ما هم باید جریمه شو بدیم. فکر کنم تا ما از اونجا زدیم بیرون برامون سیزده به درش کرد رفت.
عسکهای قشنگی سالار گرفته که باید برای عسکامون بفرستم ولی سالار میگه باید اسممو اون پایینش بنویسی. و این پیکو فایل هم با نوشتن نام به اون بزرگی عکس رو خراب می کنه.
ممنونم از راهنمائی ارزنده شما - اما من هنوز هم مخالف استفاده از ماهی در سفره هفت سین هستم کاری هم ندارم که چینی است یا ایرانی و از برپائی دیگر سنن باستانی ایرانی استقبال می کنم در مورد خوردن ماهی من هم با مازیار به صورت مشترک لذت می برم
من قصد نداشتم نظر شما را نسبت به گذاشتن و یا نگذاشتن ماهی سر سفره هفت سین تغییری بدهم. فقط پاسخی برای شما در برابر آن واژه عربی ماهی نوشتم. همین.
مگر قرار است همهی رسوم و جشنهایمان دقیقاً مطابق با دوران باستان باشد؟ اگر جدیتر بگیرید، نه چهارشنبه سوری، نه سیزده بدر، و نه خیلی رسوم دیگر ایرانی باستان نیستند. ولی اینها امروز ایرانی هستند. اگر قرار بود هیچ رسمی تغییر نکند، انسان هم تغییر نمیکرد. اینها نشان پویایی هستند و باید به فال نیک گرفت، نه این که سعی در رد و انکار آنها کنیم. من شخصا هیچ مراسم از پیش برنامهریزی شدهای را دوست ندارم، ولی دلیل نمیشود با استدلالهای ضعیف و بیپایه مانع دیگران هم بشوم. ماهی دوست دارید سر سفره بگذارید، دوست ندارید، نگذارید. در جایی دیدم هفت سین صنعنی گذاشته بودند که سماور و ساعت و سینی و چیزهای مشابه آن را داشت.. خوب این هم یک ذوق شخصی بود و صاحب آن از آن لذت میبرد. کسی هم نمیتواند مانع این کار او در حریم خصوصیاش شود.
شاید با این وسیله می خواهیم اندکی خود را بشناسیم و یاد آوری کنیم که چه بودیم. هر چند که سیل خانمان بر انداز غرب پرستی و غرب دوستی آنچنان آرام آرام در ایرانی ها ریشه دوانیده که همین رسوم هم هر سال کم رنگ تر می شود.
پروانه
چهارشنبه 17 فروردینماه سال 1390 ساعت 09:30
دوستان گرامی به خصوص نیره که همان نزدیکیهاست و بابک که دانشجویی اش را همان نزدیکی فردوسی بوده است هیچ چیز خاص دیگری در عکس نمی بینید؟
شهرزاد
چهارشنبه 17 فروردینماه سال 1390 ساعت 13:31
این سبزه رو در فلک الافلاک خرم آباد دیدم به قشنگی اون جنگل نیست ولی حداقل چند تا از دانه های اون جنگل رو با خودش داره http://shahrzaddarvish.persiangig.com/image/sabze.JPG
چطوره یه مسابقه هفت سین راه بندازیم.. زحمتشو بندازیم به عسکامون...
الله و اکبر از سبزه ای که خانم شهرزاد فرستاده اند. و نیز وبلاق وزین عسکامون آمادگی دارد تا عسک های سبزه های شما را منتشر کند. ولی به شرط این که عسک های سبزه های خودتان باشد و نه عسک های اینترنتی. چرا که از روزی که بر وبلاق وزین گذشته ما آن رفت که بر باخه رفت، ما دیگر عسک های خودمان و دوستانمان را در آن جا می گذاریم. البته فکر کنم که شما عسکی از سبزه جنگلتان ندارید و باید تا سال بعد منتظر شرکت در مسابقه بشوید. من دارم فکر می کنم که چرا سبزتان را با خودتان نبردید. پشت پنجره عقب جای خوبی برای آن بود.
پیشنهاد م برای مسابقه عکس از هفت سین ها مختلف بود حالا عکس از دوستان باشد ولی هفت سین خودشان نباشد. حالا شما نظرتون روی سبزه است خوب تماشا می کنیم. مشکل نبردن آن جنگل هم بزرگی سینی بود و زیاد بودن وسایل ما که هر چه از بچه ها می خواهیم کمتر بار و بنه چمع کنند نمی شود که نمی شود... توپ بسکتبال یکی از همراهان همیشگی ماست..
حالا شما هم زورتان به توپ بسکتبال آن بنده خدا رسید. خیلی که جا بگیرد یک مکعب چهل سانتی متری. فوقش.
خوب فکرشو بکنید آخرین نفر می ری پایین و سه نفر مشغول گذاشتن بار و بنه هستند و می بینی سبزه ی تو بیرون جا مونده و میگن کوچکش کن جا نمیشه!... خوب حالا زور کی به کی رسیده....
می دانی دلم با تو دوستان است حتی اگر نباشم و نیایم و به هیچ کس حتی خودم سر نزنم ! می دانی منتظر روزهای بهتری هستم با این حال به سالار بگو دست میریزاد عکسهای خیلی خوبی گرفته که حس حوب و حال و هوای مثبت آنجارا به خوبی منتقل می کند .
دیشب داشتم بهت فکر می کردم که به خودم گفتم فردا صبح میری تو وبلاگش می نویسی : «چطوری پهلوون؟»
اگر باد توپ بسکتبال را خالی می کردید افاقه می کرد؟ یعنی دیگر لازم نبود شما سبزه را کوجک کنید؟ اگر این است؟ ما در این دادگاه حکم به گناهکار بودن صاحب توپ می دهیم.
فعلن صاحب توپ سرمای بدی خورده باید بروم برایش آب لیمو شیرین بگیرم و این هفته هم امتحانات میان ترم داره.. فعلن بیگناه یا با گناه باید یک تنفس در دادگاه اعلام کنیم راستی این چه سرما خوردگی عجیبی بود عیدی افتاد به جون مردم!
عناب. از عناب غافل نشوید. علمای عالم نت می گویند سه برابر لیمو شیرین ویتامین C دارد. انشالله مجرب است.
تا کنون نشنیده بودم عناب برای سرما خوردگی خوبه! ما سرما خوردگی رو با هندانه و ماست(تب بر) و مرتب آب لیمو شیرین و چای ولرم و قرص سرما خوردگی خوب می کنیم.
این دفعه که عناب نداشتیم(معمولن تو خونه هست) و الان دیگه سالار خوب شده و امروز صبح باز توپ به دست رفت مدرسه...
سلام بی اجازه اومدم اما عکس زیبایی شده...رفلکس توی اب وآسمان ابی بی انتها...همه زیباست مثل نوشته های فردوسی صاف وزلال وبی کران ...وپر معنا پاینده باشید پروانه جان وسال نو هم مبارک موفق وشاد باشید
سلام فرشته گرامی اجازه ی ورود به اینجا در دست دوستان گرامی همانند شماست. بسیار سپاسگزارم که وقت گذاشتی و سری به اینجا زدی.
آفرین به این دید شما و آفرین به معمار اینجا که آرامگاه خیام و کمال الملک و نادر شاه و.. هم هست. و چقدر قشنگ به توصیف کشیدی.
سال نو بر شما هم خجسته و خرم باد. برایتان سالیان دراز همراه با شادمانی و تندرستی آرزومند
من هم نشنیده بودم. این روزها از آنجا که خانم فیروزه خام گیاه خوار شده دانش این علم را به من منتقل کرده. این که نوشتم برای سرما خوردگی فقط از نقطه نظر ویتامین س زیاد عنابه. *** با این حسابی که خانم نیره نوشتند و شما پاسخ دادید، انگار این سفره بی کتاب بوده. آره؟
خوش به حال خانم فیروزه... من تا دوروز گوشت نمی خورم روز سوم قاطی می کنم.. امیدوارم بتونم این عادت را ترک کنم
عناب را بیشتر برای تصفیه خون و اونهایی که کبدشون اذیت می کنه استفاده می کنند.
خیلی جالبه که وقتی ظاهر مردم ما رو نگاه می کنی می بینی همه چشماشون به داروهای شیمیاییه ولی اون پشت داروهای گیاهی خودمونو خوب واردن ومیدونن چه کنند از بیسوادها توی ده کوره ها بگیر تا اونهایی که یه پاشون اونور آبه و یه پاشون اینجا... ولی کو پژوهشگر و بودجه ای برای این کار که سر و سامانی به اینها بده.
عکس یا کیفیت خوب این سفره رو براتون می فرستم ببینید چقدر از نزدیک قشنگه و کتابی هم در کار نیست.
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
هر جا تندیس فردوسی را می بینم با ولع نگاه می کنم... دوست داشتم توی خونمون داشتم...
این یکی انگاری زنده بود و با مهربانی چشم به راه مهمانانش دوخته بود
چه عجب که حضرات یک سفره ای در اینجا چیدند. فکر نکردند که چیزی یا کسی یا فرصتی یا ....... یا......... در معرض خطر قرار می گیرد؟
هفت سین؟؟
هیهات من الذله
ما 28 اسفند ساعت 9 شب رسیدیم آنجا ومی خواستیم هنگام سال نو آنجا باشیم . ولی با یک جای سوت و کور بی هیچ هتل و استراحتگاهی روبه رو شدیم . حتی رستورانی هم باز نبود .
ساعت شش پسین در به روی بازدید کنندگان بسته می شد. وقتی فردای آن روز اعتراض کردیم چرا ساعت تحویل اینجا بسته بود گفتند امروز بیش از صد تن این اعتراض را داشتند.
اگر در سال تحویل باز بود عین شیراز شلوغ می شد و اسلام و رژیم خب به خطر می افتادند.
درود به پروانه گرامی
چقدر دلم برای اینجا تنگ شده بود
شما فردوسیه!! بودید و من حافظیه (البته نه هنگام سال نو) و البته هیچ خبر و نشانه ای هم از هفت سین نبود باز گلی به گوشه جمال توسی ها و چه هفت سین قشنگی به خصوص آن سینی های زیبا. بین هفت سین هایی که نوروز امسال دیدم این قشنگ ترین هفت سینه
و اما شیرین ترین و دلچسب ترین هفت سینی دیدم: در سفر نوروزی امسال تو اندیمشک برای رفع خستگی و صرف ناهار به رستورانی رفتیم به نام پارس. همه چیز اونجا رنگ و بوی فردوسی و شاهنامه داشت، تابلویی بسیار بزرگ و چشم نواز از فردوسی و هفت سینی قشنگ با شاهنامه ای نفیس و بسیار زیبا که روی ترمه سرمه دوزی شده قشنگی می درخشید صاحب اونجا که دید با چه تحسینی به شاهنامه نگاه می کنم جلو آمد، خودش رو معرفی کرد میگفت فردوسی حق بزرگی بر گردن ایرانیان دارد، هر چه برای شناساندن شعرش بکنیم، کم است... تمام نسخه های معتبر شاهنامه رو می شناخت و بسیار خوب و درست شاهنامه می خواند. آن هفت سین و این گفتگو مثل آبی روان و گوارا خستگی مان را شست و با خود برد و چقدر خوشحالم که می بینم هنوز چنین افرادی در گوشه و کنار ایران زمین جایگاه و هنر فردوسی را در ادب پارسی می شناسند و به دیگران هم معرفی می کنند.
شاد و بهاری باشید
درود بهاری به شهرزاد ارجمند
تو همیشه لطف داری!
من خیامیه و عطاریه هم بودم...همچنیم اخوانیه
در میان آب بودن این هفت سین و پای تندیس فردوسی بودنش بسیار تماشایی اش کرده بود.
حافظ! به به ... چند سال پیش سال تحویل آنجا بودیم و فکر کردیم امسال هم می توانیم کنار فردوسی باشیم..
در بین شهرهایی که رفتیم برخی موزه های مردم شناسی ایلیاتی ها شاهنامه در سفره هفت سین داشتند.
تماشای جای های دیدنی و احساس حال و هوای بزرگان و تماشای آثار تاریخی همه یک سو و دیدن انسان هایی اینچنین مانند صاحب رستوران سویی دیگر. اینها چنان در ذهن نقش می بندند و خوش می نشینند که پس از سال ها همچنان یادشان تازه می مانند.
ایمیلی داشتم از سال تحویل در پاسارگاد با عنوان «پرتاب گل به سوی آرامگاه کورش بزرگ در لحظه سال تحویل» برایت فوروارد می کنم.
کار قشنگی بود.
توصیه اکید می کنم که به دیدن فیلم جدایی نادر از سیمین بروید. این فیلم در رده یکی از بهترین فیلم های هنری تاریخ سینماست. منتظر سی دی نشوید. باید حتمن و حتمن در سینما ببینید.
من به قول علما حجت بر شما تمام کردم.
این درخواست را پشت گوش نیاندازید. بزودی و برای عدم رقابت با اون یکی فیلمی که اسمشو نمی آرم این را بر می دارند و پشیمان می شوید.
در ضمن فیلم را حداقل دو بار باید ببینید. یکی برای دیدن سر سری و این که بفهمید آخرش چی میشه. و دیگری برای این که ببینید که لحظه به لحظه و کوچکتری آیتم های مطرح شده در فیلم معنا و کاربرد خودش را دارد. حتا یک پلان اضافی در فیلم نیست.
متن بالا بخشی از یادداشت من بر این فیلم است که قرار است در فیلمهایی که می بینیم بنویسم ولی قلمم به نوشتن نمی رود چرا که می ترسم نتوانم از عهده تحسین آن برآیم.
دیشب رکورد شکستم و برای نوشتن پیام در وبلاگ نیره گرامی «سخنرانی پادشاه » را دیدم و حالا باید رکورد بشکنم و برای نوشتن پیام در فیلمامون به دیدن این فیلم بروم ولی دو بارش را قول نمی دهم.
بروم ببینم کدام سینما نزدیک است.
خودتان بعد از دیدن بار اول احساس می کنید که باید حتمن یک بار دیگر آن را ببینید. کلیدهایی در فیلم هست که با یک بار دیدن آن ها را پیدا نمی کنید.
و نیز شهر فرنگ بهترین جاییی است که می توان آن را دید.
سینما پرک ملت چطوره؟ اونجا به ما نزدیکتره یعنی سر راه کار و خانه است.
من تا به حال به پردیس ملت رو ندیدم. نمی دونم. ولی فکر نکنم بد باشه. بهرحال برای بار اولش می تونین برین اونجا.
اولین درود در سال نو به پروانه بانو با عکسهای قشنگش
با اجازه شاعر:
اندک اندک،اندک اندک،جمع « دوستان » می رسند
...
درود فراوان بر بانوی ایرانی ، فلورا
کم کم باید بریم سراغ دنباله ی شاهنامه...
در کامنت قبلی من اشتباهی هست که نوشتم به نظرم بد باشه. این غلطه. بد نباشه درسته.
در ضمن چرا عسکای همه ما شده یه عسک. باید بگردیم خودمونو پیدا کنیم.
فردوسی شبیه خدایان نشسته است و البته پر بیراه هم نیست کسی که صد ها شخصیت داستانی و فضا را در اثرش جان بخشید و کم از خدا نشاید که نامیدش
...................
ترکیب هفت سین و اب هم از آن چیز هائی است که به طراح ان باید تبریک گفت . وجود این سماور در سفره هفت سین هم باید مانند ماهی قرمز باشد که به خاطر سین دار بودنش وارد سفره شد - مازیار ۳ سالی می شود که دیگر با حضور ماهی قرمز در سفره مخالفت می کند
این ترکیب بسیار با شکوه بود. آب در فرهنگ ما همیشه روشنی بخش و دوست داشتنی بوده است. گویی آناهیتا هم همان دور و برها بود...
باز دید کنندگان بی اختیار همانجا می ایستاندن و به نوبت به یادگار عکسی می انداختند. و آن تندیس ساکت و مهربان گویا آغوش باز کرده بود...
...
ماهی قرمز که سین ندارد... در باره ماهی قرمز گفتگو زیاد هست . ایمیلی فورواردی پیش از سال برای همه می رفت که از قتل عام ماهی ها جلو گیری کنید. همین شب پیش ویتیرین یک فروشگاه ماهی فروشی دیدم که ماهی های زنده قزل آلا سرحال و شاداب در یک آکواریوم شیشه ای می رقصیدند و می چرخیدند و گاهی ماهی فروش و یک کشتری می آمدند سراغشان و با انتخاب مشتری .....
راستی مازیار ، ماهیگیری نمی کنه؟
صورت عربی ماهی می شود سمک و اعراب پارسی شده آنرا جای یکی از هفت سین ها بکار بردند مثل سماور قجری که مفهومی سر سفره ندارد - اگر نشان دهنده آب و روشنائی باشد من با سیب و کاسه اب ارتباط زیبا تری می بینم تا اب و ماهی قرمزی که بعد از چند روز می میرد
نه مازیار اهل ماهیگری نیست
چند سال است که در آستانه نوروز برخی از افراد در ستیز با آیینهای شاد نوروزی، خواستار برپانشدن جشن چهارشنبه سوری، و برچیدن سفره هفتسین و حذف سبزه و ماهی قرمز سفره هفتسین و خرافه خواندن «سیزدهبهدر» هستند و برای دستیابی به این خواستهها از انتشار هرگونه خبر جعلی یا گزارش نادرست نیز فروگذار نمیکنند. اینان در ستیز با ماهی قرمز، یک سال احتمال بیماریزا بودن ماهی قرمز و سال دیگر جوان بودن این سنت و سال بعد وارداتی بودن آن از چین را مطرح کردند که همه این موارد از سوی پژوهشگران و صاحبنظران کاملا رد شده است. چنان که گفته شد یکی از این اظهارنظرهای اشتباه، عدم سابقه تاریخی آشنایی ایرانیان با ماهی قرمز و ورود این گونه جانوری در صد سال پیش از چین به ایران است. اما بررسیهای اخیر نشان میدهد که ایرانیان بیش از 2500 سال پیش با ماهی قرمز آشنایی داشتهاند. ماهی قرمز (/ زرماهی، طلاماهی، ماهی سرخ، ماهی طلایی، ماهی گلی، ماهی حوض) یا Gold fish با نام علمیCarassius auratus auratus گونهای ماهی از سردهٔ کپورچههاست. گرچه این کپورچههای زیبا را در زبان فارسی «ماهی قرمز» و در زبان انگلیسی «گلدفیش» یا «طلاماهی» مینامند، اما به رنگهای گوناگونی همچون طلایی، قرمز نارنجی، نقرهای، خاکستری، قهوهای و سفید و سیاه در فرمها و اندازههای متنوع پرورش داده شدهاند که بیشتر جنبه تزئینی دارند.
فلات تشنه ایران، هنرمندان آرزوی آب و تقدس آب را با نماد ماهی بر کوزهها نقش بستند، نقشی که یادآور برکت و روزی است. افزون بر این، نزد ایرانیان، آب، باد، خاک، و آتش چهار عنصر مقدس هستند و ماهی در نقش نماد آب با ایزد بانوی آبها «آناهیتا» همراه میشود و به عنوان مظهری از برکت و باروری نقشی مقدس مییابد و در جایی دیگر، دو ماهی کَر (kara) یا اَرَز (araz)نقش نگاهبان ریشههای درخت زندگی را که در درون آب ریشه دوانده است، بازی میکنند. به اینسان نقوش ماهی علاوه بر نقش تزیینی، سرور آفریدگان آبزی و نمادی از ژرف نگری و تیزبینی بوده و در جای جای ایران زمین و در دورههای مختلف بر اشیای گوناگون نقش میشوند.
آثار تاریخی به دست آمده در مرزهای پهناور ایران فرهنگی که امروز در موزههای بزرگ جهان نگهداری میشوند، نشان میدهند که مردمان ساکن در فلات ایران هزاران سال است که با گونههای مختلف ماهی به ویژه ماهی قرمز آشنایی داشتهاند و بر خلاف تصور رایج، به احتمال زیاد این ماهیان از ایران به چین رفتهاند و در آنجا مورد بازپروری و بهگزینی قرار گرفتهاند. از میان صدها اثر تاریخی به دست آمده، در این یادداشت برخی از مهمترین نمونه های یافت شده معرفی میشوند.
ادامه را در اینجا بخوان
http://drshahinsepanta.blogsky.com/1389/12/25/post-557/
چه خوب که مازیار کنار دریا زندگی می کند وماهی نمی گیرد ولی حتمن ماهی سفید و کپور حسابی می خورند..
امتی که از آن ها نام بردید و فقط می شود با واژه امت از آن ها یاد کرد طوری صحبت می کنند که انگار اگر ماهی را نخریم و سر سفره نیاوریم ماهی ها در بهشتی که حضرات برایشان ساخته اند تا سالهای سال به خوبی و خوشی و در کنار خانواده شان زندگی می کنند. خب عمر این ماهی ها کم است و عمرن در شرایطی کاملن مناسب باشند. شاید خودشان هم بدشان نیاید که آخر عمری سر سفره هفت سینی باشند و باعث گذران اوقات خوش خودشان و خانواده ها و کودکان و حتا بزرگتر ها باشند.
من هنوز منتظر عسکی از جنگل شما هستم.
چه بر سر جنگل آمد؟
ماهی های قرمز استخرهای پارک ها را دیده اید؟ برخی از آنها به بسیت سانتی متر هم می رسند. بهترین جا پس از سفره هفت سین برای ماهی های قرمز آنجاست.
عسک جنگل: خودم هم نمی دانم چه به سرش آمد در کمال زیبایی مجبور شدم بدهم به سرایدار که با کمال جدیت می گفت براتون نگهش میدارم تا برگردید ولی وقتی برگشتیم هیچ به روی خودش نیاورد. می خوام از دستش به 110 سبز زنگ بزنم آخه یک درخت بید مجنون بزرگ رو وسط باغچه زد و جاش یک باغچه بنفشه و همیشه بهارو.. اون وسط درست کرده... البته اون موقع شهرداری میاد و یک پرونده درست می کنه که ما هم باید جریمه شو بدیم.
فکر کنم تا ما از اونجا زدیم بیرون برامون سیزده به درش کرد رفت.
عسکهای قشنگی سالار گرفته که باید برای عسکامون بفرستم ولی سالار میگه باید اسممو اون پایینش بنویسی. و این پیکو فایل هم با نوشتن نام به اون بزرگی عکس رو خراب می کنه.
ممنونم از راهنمائی ارزنده شما - اما من هنوز هم مخالف استفاده از ماهی در سفره هفت سین هستم کاری هم ندارم که چینی است یا ایرانی و از برپائی دیگر سنن باستانی ایرانی استقبال می کنم
در مورد خوردن ماهی من هم با مازیار به صورت مشترک لذت می برم
من قصد نداشتم نظر شما را نسبت به گذاشتن و یا نگذاشتن ماهی سر سفره هفت سین تغییری بدهم.
فقط پاسخی برای شما در برابر آن واژه عربی ماهی نوشتم. همین.
مگر قرار است همهی رسوم و جشنهایمان دقیقاً مطابق با دوران باستان باشد؟ اگر جدیتر بگیرید، نه چهارشنبه سوری، نه سیزده بدر، و نه خیلی رسوم دیگر ایرانی باستان نیستند. ولی اینها امروز ایرانی هستند. اگر قرار بود هیچ رسمی تغییر نکند، انسان هم تغییر نمیکرد. اینها نشان پویایی هستند و باید به فال نیک گرفت، نه این که سعی در رد و انکار آنها کنیم. من شخصا هیچ مراسم از پیش برنامهریزی شدهای را دوست ندارم، ولی دلیل نمیشود با استدلالهای ضعیف و بیپایه مانع دیگران هم بشوم. ماهی دوست دارید سر سفره بگذارید، دوست ندارید، نگذارید. در جایی دیدم هفت سین صنعنی گذاشته بودند که سماور و ساعت و سینی و چیزهای مشابه آن را داشت.. خوب این هم یک ذوق شخصی بود و صاحب آن از آن لذت میبرد. کسی هم نمیتواند مانع این کار او در حریم خصوصیاش شود.
شاید با این وسیله می خواهیم اندکی خود را بشناسیم و یاد آوری کنیم که چه بودیم. هر چند که سیل خانمان بر انداز غرب پرستی و غرب دوستی آنچنان آرام آرام در ایرانی ها ریشه دوانیده که همین رسوم هم هر سال کم رنگ تر می شود.
دوستان گرامی به خصوص نیره که همان نزدیکیهاست و بابک که دانشجویی اش را همان نزدیکی فردوسی بوده است هیچ چیز خاص دیگری در عکس نمی بینید؟
این سبزه رو در فلک الافلاک خرم آباد دیدم به قشنگی اون جنگل نیست ولی حداقل چند تا از دانه های اون جنگل رو با خودش داره
http://shahrzaddarvish.persiangig.com/image/sabze.JPG
چطوره یه مسابقه هفت سین راه بندازیم.. زحمتشو بندازیم به عسکامون...
تو دسن راست فردوسی چیه؟ سیبه؟ اون نقطه قرمز رنگ و می گم
بله سیب است معلوم نیست کار کدوم پروفسور بوده!
البته دست چپ!
مرا ببخشید. ممکن است اشتباه کنم، ولی معتقدم سنت ریشهدار در طول تاریخ تغییر شکل میدهد و شاید به کلی هم دگرگون شود، اما از بین نمیرود.
شما ببخشید که بد جوری نگران هستم و همه چیز را در حال نابودی می بینم....
و «یونگ» می گوید دیدگاه شما کاملن درست است.
الله و اکبر از سبزه ای که خانم شهرزاد فرستاده اند.
و نیز وبلاق وزین عسکامون آمادگی دارد تا عسک های سبزه های شما را منتشر کند. ولی به شرط این که عسک های سبزه های خودتان باشد و نه عسک های اینترنتی.
چرا که از روزی که بر وبلاق وزین گذشته ما آن رفت که بر باخه رفت، ما دیگر عسک های خودمان و دوستانمان را در آن جا می گذاریم.
البته فکر کنم که شما عسکی از سبزه جنگلتان ندارید و باید تا سال بعد منتظر شرکت در مسابقه بشوید.
من دارم فکر می کنم که چرا سبزتان را با خودتان نبردید. پشت پنجره عقب جای خوبی برای آن بود.
پیشنهاد م برای مسابقه عکس از هفت سین ها مختلف بود حالا عکس از دوستان باشد ولی هفت سین خودشان نباشد.
حالا شما نظرتون روی سبزه است خوب تماشا می کنیم.
مشکل نبردن آن جنگل هم بزرگی سینی بود و زیاد بودن وسایل ما که هر چه از بچه ها می خواهیم کمتر بار و بنه چمع کنند نمی شود که نمی شود... توپ بسکتبال یکی از همراهان همیشگی ماست..
حالا شما هم زورتان به توپ بسکتبال آن بنده خدا رسید. خیلی که جا بگیرد یک مکعب چهل سانتی متری. فوقش.
خوب فکرشو بکنید آخرین نفر می ری پایین و سه نفر مشغول گذاشتن بار و بنه هستند و می بینی سبزه ی تو بیرون جا مونده و میگن کوچکش کن جا نمیشه!... خوب حالا زور کی به کی رسیده....
می دانی دلم با تو دوستان است حتی اگر نباشم و نیایم و به هیچ کس حتی خودم سر نزنم !
می دانی منتظر روزهای بهتری هستم با این حال
به سالار بگو دست میریزاد عکسهای خیلی خوبی گرفته که حس حوب و حال و هوای مثبت آنجارا به خوبی منتقل می کند .
دیشب داشتم بهت فکر می کردم که به خودم گفتم فردا صبح میری تو وبلاگش می نویسی : «چطوری پهلوون؟»
ما همیشه موقع رسیدن توت ها می رفتیم و دلی از عزا در می اوردیم
حتمن خیلی خوشمزه بود-- توت خاک پاک توس...
خوب پس برای همین تا کنون متوجه چیز خاصی در آنجا نشدید. اگر می دانستم از کدام درخت ها توت نوش جان می کردید حتمن عکسی از آنها هم می انداختیم
اگر باد توپ بسکتبال را خالی می کردید افاقه می کرد؟ یعنی دیگر لازم نبود شما سبزه را کوجک کنید؟ اگر این است؟ ما در این دادگاه حکم به گناهکار بودن صاحب توپ می دهیم.
فعلن صاحب توپ سرمای بدی خورده باید بروم برایش آب لیمو شیرین بگیرم و این هفته هم امتحانات میان ترم داره.. فعلن بیگناه یا با گناه باید یک تنفس در دادگاه اعلام کنیم
راستی این چه سرما خوردگی عجیبی بود عیدی افتاد به جون مردم!
عناب. از عناب غافل نشوید. علمای عالم نت می گویند سه برابر لیمو شیرین ویتامین C دارد. انشالله مجرب است.
تا کنون نشنیده بودم عناب برای سرما خوردگی خوبه!
ما سرما خوردگی رو با هندانه و ماست(تب بر) و مرتب آب لیمو شیرین و چای ولرم و قرص سرما خوردگی خوب می کنیم.
این دفعه که عناب نداشتیم(معمولن تو خونه هست) و الان دیگه سالار خوب شده و امروز صبح باز توپ به دست رفت مدرسه...
اون تابلوی کنار آینه چیه؟ به جای قران بخشی از شاه نامه رو گذاشتند؟
اون تابلو سازمان میراث فرهنگی«نوروز مبارک » گفته . همین
سلام
بی اجازه اومدم
اما عکس زیبایی شده...رفلکس توی اب وآسمان ابی بی انتها...همه زیباست مثل نوشته های فردوسی صاف وزلال وبی کران ...وپر معنا
پاینده باشید پروانه جان وسال نو هم مبارک
موفق وشاد باشید
سلام
فرشته گرامی
اجازه ی ورود به اینجا در دست دوستان گرامی همانند شماست.
بسیار سپاسگزارم که وقت گذاشتی و سری به اینجا زدی.
آفرین به این دید شما و آفرین به معمار اینجا که آرامگاه خیام و کمال الملک و نادر شاه و.. هم هست. و چقدر قشنگ به توصیف کشیدی.
سال نو بر شما هم خجسته و خرم باد.
برایتان سالیان دراز همراه با شادمانی و تندرستی آرزومند
من هم نشنیده بودم. این روزها از آنجا که خانم فیروزه خام گیاه خوار شده دانش این علم را به من منتقل کرده. این که نوشتم برای سرما خوردگی فقط از نقطه نظر ویتامین س زیاد عنابه.
***
با این حسابی که خانم نیره نوشتند و شما پاسخ دادید، انگار این سفره بی کتاب بوده.
آره؟
خوش به حال خانم فیروزه... من تا دوروز گوشت نمی خورم روز سوم قاطی می کنم.. امیدوارم بتونم این عادت را ترک کنم
عناب را بیشتر برای تصفیه خون و اونهایی که کبدشون اذیت می کنه استفاده می کنند.
خیلی جالبه که وقتی ظاهر مردم ما رو نگاه می کنی می بینی همه چشماشون به داروهای شیمیاییه ولی اون پشت داروهای گیاهی خودمونو خوب واردن ومیدونن چه کنند از بیسوادها توی ده کوره ها بگیر تا اونهایی که یه پاشون اونور آبه و یه پاشون اینجا...
ولی کو پژوهشگر و بودجه ای برای این کار که سر و سامانی به اینها بده.
عکس یا کیفیت خوب این سفره رو براتون می فرستم ببینید چقدر از نزدیک قشنگه و کتابی هم در کار نیست.