نام این روستا را لابد در اصل از نام ترکی آن آق مئشه (بیشه سفید) گرفته اند. نظر به نام اساطیری جنگل سفید شاهنامه این نام بسیار قابل توجه میگردد یعنی همان جنگلی اساطیری که ویلیام جکسن مستشرق امریکایی جایش را در سوی خراسان سراغ گرفته است. حتی دو بخش تشکیل دهنده این روستا یعنی کلیج خیل و کمر خیل نیز نامهای مرکب فارسی-ترکی می باشند و به ترتیب به معنی مردم دارنده احشام بزرگ و مردم دارنده احشام کوچک می باشند که این معانی با معنی لفظی شهر آمل یعنی محل نگهداری احشام، قرین و مطابق میگردد. وجود جانوری به نام گراز در این مناطق مؤید این معنی است که نام خود منطقه گرگان بزرگ (مازندران و گرگان) در اساس نه به معنی سرزمین گرگها بلکه به معنی سرزمین گرازان (وراژان) است که علی القاعده می توانست به صور گراگان و گرگان تلفظ گردد. در کّل در عهد باستان تقسیم بندی جنگلهای مازندران با دو اصطلاح تم-بیشه (جنگل سیاه و تاریک) و جنگل سفید به جای می آورده اند که به هر دو نام در شاهنامه اشاره شده است. از اینجا مسلم به نظر میرسد که نام اساطیری شاهنامه ای دیو سفید در اساس دیو جنگل سفید بوده است و منظور از آن شانابوشو (مخلوق ایزد نابو) دارای مقام رئیس رئیسان (سپهسالار=ائوروساره) سردار آشوربانیپال که در آغاز حکومت وی- که خود در راه سفر جنگی اش به مصر بود- از سوی او در رأس گروهی از سپاهیان آشوری برای مذاکره و تسلیم خشثریته (=شهریار نیرومند، کیکاوس اوستا و شاهنامه) به مازندران، به مقصد شهر آمل مازندران فرستاده شده بود. این سپاه در زیر حصار شهر آمل توسط آماردان (تپوریان، مازنها) توسط آماردان به فرماندهی آترادات (مخلوق آتش) پیشوای آماردان قتل عام شدند و ایرانیان نخستین دولت مقتدر و ملی خود را در تاریخ تجربه کردند. محبوبیت این سردار به قدری بوده است که تحت القاب گرشاسپ و رستم (هر دو به معنی در هم شکننده ستمگران و راهزنان) تبدیل به قهرمان قهرمانان تاریخ ایران گردیده است. از اینجا ست که پارسیان عهد هخامنشی کورش سوم (فریدون) را پسر واقعی همین آترادات پیشوای مردان میشمردند و مادها فرمانروای محبوب خویش فرائورت (سیاوش)- چنانکه در شاهنامه بر جای مانده است- پرورش دهنده وی به شمار می آوردند. در شاهنامه این حماسه حماسه های ایرانیان تحت عنوان هفتخوان رستم در مازندران و در اوستا سوای فتوحات گرشاسپ در کنار دریای فراخکرت (در اینجا منظور دریای مازندران) در مطلب زیر قید گردیده است ولی این فتح در این قسمت اوستا نه به نام او بلکه به نام فرمانروای مخدوم وی یعنی خشثریته (در حقیقت نام معادلش خشثرو، خسرو) ثبت شده است. چون خشثریته (شهریار نیرومند) و نواده اش هووخشثره (شهریار نیک) در عنوان خشثره (شهریار نیرومند) اشتراک داشته اند و هر دو در روایات ملی مطابق واقعیتهای تاریخی به درستی شکست دهنده دیوان (آشوریان) معرفی شده اند. لذا پیروزی قطعی مادها به رهبری هووخشثره (کی آخسرو، کیخسرو) بر آشوریان تحت رهبری ساراک در خاک آشور با این حماسه در آمیخته است؛ نگارنده قبلاً بر اساس همین پیروزی قطعی مادها بر آشور جایگاه جنگل سفید را همان جنگلهای زاگروس می پنداشت، گرچه میدانستم نبرد پیروزی قطعی ایرانیان بر آشور در این نواحی صورت نگرفته است. نبرد جنگل سفید در اصل همان نبرد دیو جنگل سفید هفتخوان رستم در مازندران، در اطراف شهر آمل بوده است.
دراوستا یشت 15 (رام یشت)، بندهای 31-33 چنین آمده است:
"اَوروَسارَی (یعنی سرور بزرگ، در اصل یعنی شانابوشو، ملقب به رئیس رئیسان) بزرگ در جنگل سپید، در برابر جنگل سپید، در میان جنگل سپید، بر تخت زرّین، بر بالش زرّین، بر فرش زرّین، در برابر بَرسَمِ گسترده با دستان سرشار او را بستود... و از وی خواستار شد: ای اندروایِ زبردست! مرا این کامیابی ارزانی دار که پهلوانِ سرزمینهای ایرانی استوار دارندهء کشور –{کی}خسرو- ما را نکشد؛ که خویشتن را از چنگ کیخسرو بتوانم رهاند. کیخسرو او را برافکند در همهء جنگل ایرانیان. اندروای زبردست، این کامیابی را بدو ارزانی داشت و کیخسرو کامروا شد."
فردوسی در شاهنامه می آورد:
ز آمل گذر سوی تمیشه کرد نشست اندران نامور بیشه کرد
کجا در جهان کوس خوانی همی جز این نیز نامش ندانی همی
از این دوبیت معلوم میشود آمل در منطقه جنگل درختان تنک (جنگل سفید) قرار داشته و جوارش را جنگلهای پرپشت و تاریک (=ورنه اوستا) پوشانده بوده است. نام کوسی (یعنی سرزمین گراز) بیت دوم نیز مختص مازندران و گرگان (ورازکان یعنی سرزمین گرازان) بوده است. بنابراین نام کاسپی به معنی خورندگان گوشت گراز بوده است. از آنجاییکه دریای مازندران در عهد باستان اساساً به نامهای دریای کاسپی و گرگان خوانده میشده است لذا این سؤال پیش می آید که نام متأخر دوره اسلامی این دریا یعنی خزر در اصل از کلمه خنزیر یعنی خوک و گراز مشتق نبوده است؟
معرفی روستای آقمشهد به قلم اسماعیل علیزاده (از وبلاگ آقمشهد): در اساس روستای زیبای آقمشهد در 35 کیلومتری جنوب شهرستان ساری با طبیعتی بسیار زیبا وچشم اندازهایی متنوع با وسعتی بالغ بر 50000 هکتار،یکی از دیدنی ترین روستاهای بهشت ایران(مازندران) می باشد.
این روستا از دو بخش کلیج خیل و کمرخیل تشکیل شده که نقطه انفصال این دو بخش آبگیری 5 هکتاریست.دو امامزاده به نامهای امام زاده علی اکبر درشمال و امام زاده حاضربن موسی کاظم در جنوب،آب بندان وآبگیر مرکز روستا، چشمه ها وآبشارهای متعدد، حیات وحش متنوع (از جمله پلنگ،خرس، شوکا،گوزن،خرگوش،انواع پرندگان به خصوص سلطان زیباییهای طبیعت؛ قرقاول مازندران و حیوان نجیبی به نام گراز!) تپه های تاریخی با نامهای کیجا قلعه،قلعه اردشیر،قلعه شاه نشین و...از دیگر نقاط دیدنی این روستا می باشند.
متاسفانه با پیشرفت مثلا تکنولوژی،زیستگاه بیشتر حیوانات جنگل وبیشتر از آن خود جنگل در معرض خطر ونابودی است
/font>
/font>