آزاده دختر زیباروی چنگ نواز در دربار بهرام گور، روزی به همراه بهرام سوار بر شتری به شکار می رود:
چنان بد که یک روز بیانجمن به نخچیرگه رفت با چنگ زن
به پشت هیون چمان برنشست ابا سرو آزاده چنگی به دست
آزاده در پاسخ می گوید که دو تیر بر سر آهوی ماده بیفکن تا مانند آهوانِ نر شود. سپس شتر را بتاز تا آهو از دست تو بگریزد و به هنگام گریختن آهو، کمان مهره ای بینداز. گوش آهو از مهره خواهد خارید و برای خاراندن گوشش پای خود را به نزدیک گوشش می آورد. آنگاه تو با تیری پا و گوش و سرش را به هم بدوز.
بهرام نیز به پیشنهاد آزاده عمل می کند ولی آزاده با دیدن این صحنه دلش به حال آهو می سوزد و اعتراض او بهرام را خشمگین می کند وموجب می شود که آزاده را از روی شتر بر زمین بیافکند. این داستان در شاهنامه ی فردوسی با جان دادن آزاده در زیر دست و پای شتر پایان می یابد.
سر و گوش و پایش به پیکان بدوخت بدان آهو آزاده را دل بسوخت
بزد دست بهرام و او را ز زین نگونسار برزد به روی زمین
هیون از بر ماهچهره براند برو دست و چنگش به خون درفشاند
نظامی نیز در هفت پیکر داستان آزاده و بهرام گور را با تغییراتی بازگو می کند. در داستان هفت پیکر، نام دختر چنگ نواز به جای آزاده، فتنه است و بر خلاف شاهنامه داستان پایانی خوش می یابد. [2]