http://www.irwomen.info/spip.php?article9
| سعدی ضد زن، فردوسی فمینیستپنج شنبه16 تیر 1384 مطالعه با دقت و چندین باره گلستان سعدی نشان می دهد که این گنجینه بزرگ ادبی ایران نقش زن در جامعه آن روز را به سه گروه تقسیم کرده است. متاسفانه در این اثر ادبی زن فقط یک بار نقش درجه یک دارد. البته این نقش درجه یک نیز منفی است. در باقی موارد که نامی از زن و یا عنصر زن به میان آمده نقش ها همه درجه دوم و سوم هستند. اگر همه مواردی را که نام زن در گلستان سعدی به میان آمد، کنار هم بگذاریم، به این نتیجه می رسیم که عموماً نقش زن در آن منفی و درجه دوم و سوم است. نقشی که به عنوان یک موجود مزاحم، پرخاشجو و حرف حساب ندان مطرح است. ولی با دقت در اثر ادبی شاهنامه فردوسی به خوبی می توان تفاوت دیدگاه فردوسی در مورد زن را نسبت به سعدی مشاهده کرد. در شاهنامه زنها نقش مثبت و عمیق دارند. بحث زنها در نظر فردوسی جدی تر است که باید بیشتر درباره آنها حرف زد و سخن گفت. بسیاری از قهرمانان اساسی شاهنامه زنان هستند. این در حالی است که سعدی فقط یک نقش اصلی، آن هم منفی برای زن قائل بود. در مقابل فردوسی نقش های درجه یک بسیاری برای آنها قائل است. علاوه بر این وجود مثبت و دیدگاه مثبت نسبت به زن نیز در دیدگاه فردوسی بسیار زیاد است. به نظر می رسد به دلیل اینکه فردوسی به ایران قبل از اسلام نزدیکتر بوده، این نگاه را نسبت به زن داشته است. فردوسی در اوایل قرن پنجم هجری شمسی درگذشت و سعدی در اواخر قرن هفتم . یعنی در حدود 270 سال تفاوت زمانی بین این دو شاعر بزرگ ایرانی وجود دارد. ضمن اینکه سعدی بسیاری از عمر خود را در دوره ایلغار مغول گذراند. دوره ایی که شیرازه های فرهنگی و اخلاقی جامعه ایران از هم پاشیده بود. اما در دوره فردوسی چنین اتفاقی نیفتاده بود. فردوسی در زمان محمود غزنوی درگذشت. این فرد سومین پادشاه ترک تبار تاریخ ایران بود و حضور ترک ها به عنوان یک قوم مهاجم به فرهنگ و جامعه ایران که از بسیاری جهات از آن عقب تر بودند، تازه شروع شده بود. بنابراین فردوسی هم به لحاظ تاریخی و هم به لحاظ فرهنگی به ایران قبل از اسلام نزدیکتر بوده است . علاوه بر این نباید از نظر دور داشت که فردوسی اهل خراسان بود و سعدی از اهالی شیراز، خراسان در آن زمان و از بسیاری دیگر از قرون و اعصار، ایرانی ترین بخش ایران بوده است و تاثیر پذیری این خطه و ساکنین آن از ایران قبل از اسلام بیشتر از ایران بعد از اسلام بود. در ایران قبل از اسلام نقش زن به طور کلی متفاوت با نقش زن در ایران بعد از اسلام بوده است. به عنوان مثال در امپراطوری ساسانی حداقل 10 پادشاه زن وجود داشته است. |
**************
سعدی شیرازی از مسافرت و جهانگردی خسته نمی شد ، کتاب بوستان و گلستان سعدی نتیجۀ تجربه هایی است که در محفلها و شهر ها و کشورهای گوناگون به دست آورده است .
یکی از آشنایان سعدی از وی پرسید : این همه تجربه ها را از کجا بدست آورده ای؟
گفت : از سفرهای دور و دراز
او پرسید : چگونه این همه خستگی سفر را تحمل کردی؟
سعدی گفت :
تهی پای رفتن به از کفش تنگ بلای سفر به که در خانه جنگ
حاضران دانستند که همسر سعدی ، خوش اخلاق نیست . یکی از حاضران گفت :
با این حال همسر شیخ سعدی ، برای ما مرد عاقل و حکیمی پرورش داد !
****************
زن خوب و بد در اشعار سعدی |
سعدی گوید: زن خوب فرمانبر پارسا کند مرد درویش را پادشا برو پنج نوبت بزن بر درت چو یاری موافق بود در برت همه روز اگر غم خوری غم مدار چو شب غمگسارت بود بر کنار کرا خانه آباد و همخوابه دوست خدا را برحمت نظر سوی اوست چو مستور باشد زن خوبروی بدیدار او در بهشتست شوی کسی برگرفت از جهان کام دل که یکدل بود یا وی آرام دل اگر پارسا باشد و خوش سخن نگه در نکوئی و زشتی مکن زن خوشمنش دلنشین تر که خوب که آمیزگاری بپوشد عیوب ببرد از پریچهره زشتخوی نه حلوا خورد سرکه اندوده روی دلارام باشد زن نیکخواه ولیکن زن بد، خدایا پناه چو طوطی کلاغش بود همنفس غنیمت شمارد خلاص از قفس سر اندر جهان نه به آوارگی وگرنه بنه دل به بیچارگی تهی پای رفتن به از کفش تنگ بلای سفر به که در خانه جنگ بزندان قاضی گرفتار به که در خانه دیدن به ابرو گره سفر عید باشد برآن کدخدای که بانوی زشتش بود در سرای در خرمی بر سرائی ببند که بانگ زن از وی برآید بلند چو زن راه بازار گیرد بزن وگرنه تو در خانه بنشین چو زن اگر زن ندارد سوی مرد گوش سراویل کحلش در مرد پوش زنی را که جهل است و ناراستی بلا بر سر خود نه زن خواستی چو در کیسه جو امانت شکست از انبار گندم فرو شوی دست برآن بنده حق نیکوئی خواستست که با او دل و دست زن را سستست چو در روی بیگانه خندید زن دگر مرد گو لاف مردی مزن زن شوخ چون دست در قلیه کرد بر او گو بنه پنجه بر روی مرد ز بیگانگان چشم زن کور باد چو بیرون شد از خانه در گور باد چو بینی که زن پای برجای نیست ثبات از خردمندی و راءی نیست گریز از کفش در دهان نهنگ که مردن به از زندگانی بتنگ بپوشانش از چشم بیگانه روی وگر نشنود چه زن آنکه چه شوی زن خوب خوش طبع رنجست و یار رها کن زن زشت ناسازگار چه نغز آمد این یک سخن زان دو تن که بودند سرگشته از دست زن یکی گفت : کس را زن بد مباد دگر گفت : زن در جهاد خود مباد زن نو کن ایدوست هر نو بهار که تقویم پاری نیاید بکار کسی را که بینی گرفتار زن مکن (سعدیا) طعنه بروی مزن تو هم جور بینی و بارش کشی اگر یک سحر در کنارش کشی |