یکی جهود و مسلمان نزاع می کردند
چنانکه خنده گرفت از نزاع ایشانم
به تیره گفت مسلمان که گر قبالهء من
درست نیست، خدایا جهود میرانم
جهود گفت به تورات می خورم سوگند
که گر دروغ زنم همچو تو مسلمانم
گر از بسیط زمین عقل منعدم گردد
بخود گمان نبرد هیچکس که نادانم
سعدی هفتصد سال پیش از نزاع این دو نفر خنده اش گرفت و گفت:
گر از بسیط زمین، عقل منعدم گردد
بخود گمان نبرد هیچکس، که نادانم
ما در روزگاری زندگی می کنیم که جمیله کدیور در همدان گفت بهاییان شهروند ایرانی اند و سیل ناروا به طرفش سرازیر شد و یا دیدم که با با بولدزر خانقاه های دراویش را چه کردند!
salam roozgaram bad nist
mamnon hale har2tamon khob khobe jai hametoon inja khalish chand rooz havasss gorgan 4bagh roo dlam kardeh agr onvara raftin salam man roo be ORSHA brsonid albateh bad az be hokofha v baran
ya ali
سلام
خوشحالم که همه چیز به خوبی می گذره. من هم مدتی است گرگان نرفته ام ولی اگر رفتم برایت عکس از درختهای ارس خواهم فرستاد. سلامت رو هم با خودم برایشان خواهم برد.
به این آدرسی که نوشتی رفتم ولی یک کلمه هم سوئدی بلد نیستم .ای جوان همزبان این رسم روزگار نیست که ما را به آنجا بکشانی ما سر در گم بمانیم و احساس آدم بیسوادی که فقط می تواند عکس تماشا کند به ما دست دهد.
خوب این روزها همین بهتر که اینجا باشیم به تماشای تب و تابی انتخاباتی که جوانان ما را کشانده اند بنشینیم. شما به جای ما آنجا در صلح و ارامش زندگی کنید که این چیزها در مغز ما نمی گنجد.
امروز سری به وبلاگ مهار بیابان زایی(محمد درویش) زدم پیامی برایش نوشتم و تلفنی هم با ایشان صحبت کردم چند بار به یادت افتادم.
راستی آنجا از انتخابات چه خبر؟
برای شما آرزوی شادی و تندرستی دارم
می گویند میرزا ابوالقاسم قمی هنگامی که از اساتید بر جستۀ عصر خود شده بود برای ارشاد مردم به زادگاهش جاپلق یکی از روستاهای ازنا رفته و در آنجا اقامت گزید. ملای روستا که در آنجا جایگاهی داشت و با ورود میرزای قمی موقعیت خود را ازدست رفته می دید، تصمیم گرفت که به هر صورت ممکن میرزا را در بین مردم خوار نموده و اهالی روستا را وادار به بیرون کردن وی نماید. به این منظور طرحی را آماده کرد و همۀ مردم روستا را که از دانش نوشتن و خواندن محروم بودند در مسجد جمع کرد، مریدانش وسایل لازم را آماده کردند، ملای روستا رو به میرزای قمی کرد و گفت: آشیخ اگر سواد داری بیا و اینجا بنویس مار. میرزا که از توطئه بی خبر بود روی تخته ی از پیش آماده شده نوشت (مار). ملا بلافاصله رو به مردم کرد و گفت ایّها الناس ببینید این شخصی که خود را عالم و مرجع دینی معرفی می کند حتی نوشتن مار را هم بلد نیست و بلافاصله تصویر ماری را در آنجا ترسیم کرد و گفت شما خود قضاوت کنید آیا این که من نوشته ام مار است یا آن که این شخص نوشته است، همه یک صدا گفتند نوشته ی شما مار است. آنگاه با تحریک ملا مردم به جرم دروغگویی و بی سوادی کتک مفصلی به میرزا زدند و او را از روستا بیرون کردند.
اگر بارور های انسان در رابطه با مذهب وسیله ای برای صلح و دوستی می شد بسیار ارزشمند بود . افسوس تعابیر مذهبی وسیله ای برای سیاست بازی و ستیز آدم ها شده است. و سعدی چه خوب به این امر پرداخته است.
گاتها: سروده های اهورایی زرتشت<< ۱۶.
براستی، آموزش درست و خردمندانه آموزگار آگاه بهترین چیزهاست. ای مزدااهورا، تو میتوانی مرا از آزار دشمنانم برهانی. همانگونه که من می کوشم تا پیروان راه تو را از آزار هواخواهان دروغ برهانم.
سروده پنجم (یسنا، هات ۳۲) آموزش بد و آموزگار فریبکار >>
نمونه ای از نکوهش دروغ نزد ایرانیان از دیر باز
دادن، یا ندادن (رای)، مسئله این است؟
ندادن رای مساوی رای به احمدی است.
دادن رای هم مساوی رای به احمدی بود.
برای من این نتیجه مانند روز روشن بود. و به رای خود افتخار می کنم.آنهایی که رای نداده اند باید شرمنده باشند.
راه درست را باید رفت و حقیقت راه خود را خواهد رفت.
حالا من دستم را می برم بالا و آقای رییس جمهور بفرماید قطع کند.
salam ama in bar dadan ham mosavi shod ba ahmdi
سلام
هرگز خوش باوری نداشتم و با دانش به نتیجه رای دادم .
بار دیگر شاهد دوره ای ماندنی در تاریخ ایران هستم. به نظرم که این حرکت تحمیلی بسیار زود به بار خواهد نشست.
روی هم رفته به قول مسعود بهنود ملت ایران خیلی اوضاع و احوال را کش نمی دهد. مشروطیت و پنجاه و هفت را به یاد بیاورید. یعنی حوصله اش را ندارد. این از الله و اکبر گفتن بربام خانه اش خسته می شود و آن از عرق سوز شدن پاهایش درون چکمهپوتین ها. و در این میان آن که زودتر خسته شود یعنی یک روز زودتراز آن یکی، بازی را برده است.
حتی کودتا هم با گروه خونی ایرانی جور نمی آید .
آن خس و خاشاک تویی
پستتر از خاک تویی
شور منم، نور منم
عاشق رنجور منم
زور تویی، کور تویی
هالهی بی نور تویی
دلیر و بیباک منم
مالک این خاک منم
درود بر شما... مدتی به اینترنت دسترسی نداشتم ... به هر روی مهم آن است که ما به انتخاب خودمان رای دادیم ... روزی این رای ها به ثمر می نشیند.
سلام. آمدیم تا بگیم همشهریها رو فراموش نکردیم.
Translate.google.com
درود بر شما... کم پیدا؟!!! خیر باشه... توی این چند وقته این وبلاگ تنها وبلاگی بودکه سرزدم و یادداشت گذاشتم...
سلام
امیدوارم حالتون خوب باشه
شلوغی ها اذیتتون نکرده باشه و شما حالتون خوب باشه
ایمیل شما جواب نداد نمی دونم مشکل چیه ولی همش فیلر (شکست در ارسال)می شه
بدرود