هر شب کتابخانه ی من باز است
و شاعران و منطق دانان
با یکدیگر در آنجا بحث می کنند
وقتی که کار بالا می گیرد
با خشم
دست یکی از آنان را می گیرم
و از کتابخانه به بیرون پرتش می کنم
آن گاه
تا سپیده دمان با هم
در کوچه های شهر قدم می زنیم
گل می گوییم
و
گل می شنویم
ضیاء موحد
از کتاب : مشتی نور سرد
از صدق تا معنا
شعر هنری کلامی است و هر جا پای کلام، به عنوان کلام در میان باشد، ناچار معنی هم هست و در پی آن بحث صدق و کذب گفتار هم به بیان کشیده میشود. در هنر کلامی آنچه را که گفته میشود نمیتوان از چگونه گفته شدن آن جدا کرد.
سومین مجموعه درسگفتارهایی درباره سعدی به «سعدی: از صدق تا معنا» اختصاص دارد که دکتر ضیا موحد در روزهای چهارشنبه ۳۰ اردیبهشت، ۶ و ۱۳ خرداد، به تبیین رفتار هنرمندانه سعدی با کلام میپردازد.
از علاقهمندان دعوت میشود که برای حضور در این درسگفتارها به مرکز فرهنگی شهرکتاب واقع در خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمد قصیر (بخارست)، نبش کوچه سوم مراجعه کنند.
روابط عمومی شهرکتاب
چقدر زیباست ... پروانه جان کی میایی تا سپیده دمان در کوچه های گرگان قدم بزنیم و گل بگوییم و گل بشنویم ؟!!
امسال هوا شگفتی آوره! باد صبا همچنان می وزد و چه می آفریند!
اینجا که اینقدر دل انگیزه اونجا چه خبره!
اگر کتاب نور می بود
کتابخانه پر از نور میشد
زندگی از تاریکی ذهن دور می شد
همه جا شادمانی می بود
شکوفایی در همه سطوح زندگانی می بود
O dear
From library to the ocean shore
Books scattered on trolley and the floor
Students keep returning books
No matter how untidy it looks
You keep shelving them day and night
Whether in bright day, or in dim light
This is the way you are hooked
For you, a life time shelving is booked
Fridoun
چه کتابخانه باحالی ضیاء موحد داشته! ...
چقدر این عکس سبز است.
باید آن را برداریم و به وبلاق وزین عکسامون بچسبانیم.
این عکس را زمینه صفحه نمایشگر محل کارم گذاشته ام ، صبح لبخندی زیبا به من می زند تا کم کم صفحه ام میان پنجره های گوناگون سیستم های کاری شرکت پر می شود: سیستم انبارها، فروش ، و پنجره های وبلاگ ها و سایتهای خبری و یک صفحه از شاهنامه و در پایان روز که یکی یکی آنها را می بندم دوباره با لبخندی با من بدرود می گوید.
باید شعرهای کتاب و کتابخوانی را هم به وبلاگ کتابخوانی ببریم .
درود بر شما... این کتاب خانه عضو می گیرد؟
ما هم دعوای این دو را داریم ... ولی من چه قدر این دعوا را دوست دارم ... چه دعوای خوبی ... و چه سرانجامی ... گل گفتن و گل شنفتن ...
سکوت
سرشار از سخنان ناگفته است...
از حرکات ناکرده
اعتراف به عشق های نهان
و شگفتی های بر زبان نیامده
در این سکوت حقیقتی نهفته است
حقیقت تو و من !!
فرتور بسیار بسیار زیبایی بود! این چنین فرتور های زیبا رو من زیادی دارم! به صورت همین گونه ای! گرفتم!
این سروده ی مارگوت بیکل را سال ها پیش زمانی که در دنیای شاملو سیر می کردم بسیار گوش کردم.
سروده های زیبا بسیار زیاد است همان گونه که در کتابخانه ی آقای ضیا موحد هم هست.
اگر خواننده همیشگی این وبلاگ باشید دلیل انتخاب این شعر را می یافتید.