هر انسان پویا و ژرفاندیش و فراخنگر میکوشد که جهان را به شیوهای که خود میتواند و میپسندد، بشناسد و اگر چنین نباشد او تنها پیرو است. فردوسی هم جهانبینی ویژه فردی خود را یافته، آن را در شاهنامه باز نموده و با ما در میان نهاده است.\
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، دکتر میرجلالالدین کزازی استاد دانشگاه و شاهنامهپژوه در نشستی با عنوان جهانبینی فردوسی گفت: «شایسته میدانم بر این نکته انگشت بر نهم که از دید من جهانبینی فردوسی برابر با جهانبینی ایرانی است، زیرا که فردوسی ایرانیترین ایرانی است که من میشناسم.»
وی که به کوشش کانون فردوسی در فرهنگسرای ابنسینا سخن میگفت با اشاره به جهانبینی فراگیر ایرانی افزود: « فردوسی چونان فرزانه و اندیشمندی، بیگمان گزارش و برداشت خود را از جهانبینی فراگیر ایرانی داشته است اما این جهانبینی فردوسی با جهانبینی ایرانی، در شالوده و بن مایهها، یکسان است. پس هنگامی که از جهانبینی فردوسی سخن میگوییم از جهانبینی پایدار ایرانی سخن در میان آوردهایم.»
این شاهنامهپژوه خاطرنشان کرد: «آن جهانبینی در همه ما چونان ایرانی به گونهای نهفته است که شاید ما آگاهانه به آن نیندیشیم و اگر از ما بپرسند که جهانبینی ایرانی چیست؟ پاسخ روشنی برای این پرسش نداشته باشیم. اما این جهانبینی به گونهای نهادی و نهادین ناخودآگاهانه در همه ما وجود دارد.»
نویسنده مجموعه «نامه باستان» یادآور شد: «همین جهانبینی است که رفتار و کردار ما را پایه میریزد و مایه میدهد. ما ایرانیان مانند همان جهانبینی فراگیر گونهای منش فراگیر نیز داریم. درست است که هر کدام از ما دارای منشی است که او را از دیگر ایرانیان جدا میدارد اما این منش فردی که از یکی به دیگری جدایی میگیرد بنیادهایی دارد. «
وی در ادامه سخنانش گفت: «این منش فراگیر را منشی دیگر آشکار میدارد که میتوانیم آن را منش ایرانی بدانیم. چون منش ایرانی نهادینتر و بنیادیتر از منش فردی ماست. میتوانیم گفت که آنچه شالوده رفتارها، کردارها، روندها، پویههای ذهنی و اندیشهای ما را میریزد بیشتر این منش ایرانی است تا آن منش فردی.»
شالوده نخست جهانبینی فردوسی «خرد» استکزازی به چهار شالوده برای جهانبینی فردوسی اشاره کرد و گفت: «اگر بخواهیم چهار شالوده برای جهانبینی فردوسی در میان شالودههای بسیار دیگر برگزینیم و آنها را چونان شالودههای شاهوار در میان بنهیم، بیگمان چنین خواهد بود. نخست «خرد» است زیرا انسان ایرانی انسانی خردمند است.گاهی ما شاهنامه را بهدرستی «خردنامه» مینامیم چون نامه خرد است. از همین روست که در بسیاری از بیتهای شاهنامه خرد ستوده شده است. آنچه بهراستی در میان دهشهای ایزدی ستودنی است خرد بهشمار میآید.»
وی همچنین افزود: «شاید پرسیده شود که پس چرا کسانی از عارفان خرد را خوار میدارند؟پاسخ بدین پرسش آن است که این کسان هم خرد را خوار نمیدارند و همچنان سودایی خرد هستند اما میخواهند به خردی والاتر برسند. فردوسی میگوید برای آنکه به آیین و درست زندگی کنی به خرد نیاز داری اما خواست او از این سخن آن نیست که با خرد میتوانیم هر گرهای را بگشاییم و پاسخ هر پرسشی را بیابیم.»
مولف کتاب «خشم در چشم» خاطرنشان کرد: «بزرگان نهانگرای خرد را خوار نمیدارند اما میگویند آدمی زمانی در پویه، رهرویی و جستوجوی خویشتن و در رسیدن به خداوند به جایی میرسد که از خرد کاری ساخته نیست. آنجا آنچه بهکار میآید یکسره شگفتی و رهایی از خویشتن است، هر چیز را باید در جای خود شناخت و ارج نهاد.»
شالوده دوم جهانبینی فردوسی «داد» استوی افزود: «دومین شالوده جهانبینی فردوسی «داد» است. شاهنامه تنها نامه خرد نیست نامه داد هم هست. داد چیست؟ داد در کارکرد شاهنامهای آن کمابیش برابر با آیین و سامان است. کاربرد داد بسیار گستردهتر از آن است که ما آن را تا مرز ویژگی و رفتار فردی فرو بکاهیم و فرود بیاوریم. این داد نمونه و بازتابی از آن داد هستی شناختی است. جهان بر داد بنیاد گرفته است و این سامان سترگ که ما در جهان هستی میبینیم بر آمده از داد است.اگر داد نمیبود دانشهای گوناگون و پایهای پدید نمیآمد. پس هیچ بیدادگری نمیتواند در آرامش و بهروزی زندگی کند چون با جهان هماهنگ نیست.»
سومین شالوده جهانبینی فردوسی «نام» استوی به سومین شالوده جهانبینی اشاره کرد و گفت: «سومین شالوده جهانبینی فردوسی «نام» است. شاهنامه تنها نامه خرد یا نامه داد نیست نامه نام هم هست. اما نام در قاموس شاهنامه معنایی بسیار فراتر و ژرفتر و گستردهتر از آن معنایی دارد که ما از این واژه میخواهیم.»
این استاد دانشگاه افزود: «هر کس یا هر چیزی نامی دارد اما نام در شاهنامه نهاد و سرشت و خوی است. همان است که منش را میسازد. چرا نام چنین کارکردی یافته است؟ پاسخی که من بدین پرسش میدهم این است که چون نام در باورهای باستانی به ویژه در دبستانهای راز همه هستی و چیستی را در خود نهفته میدارد. هر کس همان است که نام او آشکار میدارد. در بینش باستانی پیوند نام با نامور پیوندی است ساختاری و حتی هستی شناختی و هر کس میباید همان نامی را داشته باشد که دارد.»
وی در ادامه سخنانش یادآور شد: «میتوان گفت که جهان را نامها ساختهاند. نام بهویژه در منش و فرهنگ پهلوانی کاربردی بسیار گسترده دارد. هم از آن است که پهلوانان از گفتن نام خویش به دشمنان پرهیز میکردند، چون نام، آسیب جای آنان بود و اگر دشمن نام پهلوان را بداند به گونهای رازآلود بر وی چیرگی یافته است.»
چهارمین شالوده جهانبینی فردوسی «شادی» استوی همچنین به چهارمین ویژگی شاهنامه اشاره کرد و گفت: «چهارمین ویژگی شاهنامه «شادی» است. شاهنامه نامه شادی است. ایرانی اگر شاد نباشد در ایرانی بودن آن میباید گمانمند شد. در فرهنگهایی که من میشناسم بهراستی هیچیک از دید بزرگداشت شادی همسنگ و همپایه فرهنگ ایرانی نمیتوانند بود. بزمهای شادی و جشنها در فرهنگ ایرانی جایگاهی بسیار والا دارند اما آدمی هنگامی به شادی میرسد که به سه منش خرد، داد و نام دست یافته باشد، شادی فرایند و دستاورد آن سه شالوده است.»
پس از پایان سخنرانی دکتر کزازی «امیر صادقی» شاهنامهخوان پرآوازه به شاهنامهخوانی پرداخت. این نشست روز پنجشنبه به کوشش کانون فردوسی در فرهنگسرای ابنسینا برگزا شد.
http://www.ibna.ir/vdccx1q1.2bq108laa2.html