چودهری،الهدتا. "پرتو فرهنگ ایران در شبه قاره هند و پاکستان، با اشاراتی به برگزاری مراسم نوروزی". دوره 15، ش 174 (فروردین 56): 26- 37. | ||
| ||
خلاصه: فرهنگ مشترک ایران و هند پیش ازظهور اسلام ـ اشتراک در آئین و کیش: نیایش آتش، پاکی و طهارت،آئین شاهنشاهی ـ چگونگی برگزاری جشنها و اعیاد درایران و هند: جشنهای هندوان و غیرمسلمانان، جشنهای مسلمانان، جشنهای مشترک هندوان و مسلمانان ـ فرهنگ ایرانی در شبه قاره هند و پاکستان پیش ازسلطنت تیموریان هند (367- 932 هجری) ـ فرهنگ ایران درشبه قاره هند و پاکستان در دوره بابریان (932- 1273 هجری). |
پرتو فرهنگ ایران در شبه قارة هند و پاکستانبا اشاراتی ببرگزاری مراسم نوروزیدکتر اللهدتا چودهریپرتو فرهنگ مشترک ایران و هند پیش از ظهور اسلامایران و هند از کشورهای باستانی جهان بشمار میروند و دارای فرهنگ غنی و ثروتمند عظیمی هستند و از روزگاران قدیم، روابط سیاسی و ادبی و فرهنگی و تجاری میان آنها موجود بوده است چنانکه ملاحظه میشود عظیمترین کارهای ساختمانی عصر حماسی هند دارای خصوصیات ایرانی است[i] کشفیات و حفریاتی که در پاتالی پوترا، بعمل آمده، ویژگیهای طرز معماری و هنر ایرانی است و متعلق است به دوران امپرواتور چاندرا گپتا و در مهابهارت این بناها توصیف شده و ساخته شدن آنها مرهون نیروهای فوقالعادهیی قلمداد شده است- زائران چینی که تالار موریائیها را دیدهاند، ساختمان آنرا به جنها نسبت دادهاند. سازندة اصلی این بناها که خود یک نیروی خلاقهی آسمانی است و بدان آسورامایه گفته میشود، از آهورامزدای ایرانی میباشد که خالق و سازندة عالم همه بناهای پرشکوه ایران هخامنشی است بدان قرار که در سنگ نبشتههای شاهنشاهان هخامنشی نقش بسته است – کاخهای این پادشاهان همه با رهبری عالی آهورامزدا ساخته شده است این بناها الگو و نمونة اصلی بناهای موریائی نیز هست، در حماسهها همچنین ذکر شده است که «مایا» با سحر و جادو برپا داشت و در کتاب «کاتاسریت ساگارا»[ii] آمده که پاتالی پوترا با سحر و جادو ساخته شده[iii]. مگاستنس[iv] در سفرنامه خود، این امر را تأئید کرده است. دربار گپتا با کشورهای رم شرقی و اسکندریه و مصر ارتباط داشته و تجار هندی همواره با تجار بابلی داد و ستد داشتند. البته اینجا یادآور شویم که دریانوردان ایرانی در راه دریائی خلیجفارس با ایشان همکاری نزدیکی داشتهاند. فرمانروایان گپتا مثل شاهنشاهان هخامنشی مربی دانشمندان و عالمان بودهاند چنانکه میبینیم معروفترین منجمان و ریاضیدانان عصر گپتا «اردیبهشت»[v] متولد سال 476م بر علوم ریاضی و نجوم فوقالعاده تسلط داشته شهرت و آوازه یافته و آثارش از منابع مهم ریاضی و نجوم هندی میباشد. سنگ نبشتهها و کتیبههایی که بفرمان اشوکا، پادشاه موریائی هند، کنده شده است، خیلی شباهت به کتیبههای هخامنشی دارد و حتی از طرز ساخت آنها کاملاً پیداست که در پیدایش آنها، نبوغ هنر ایرانی کارفرماست. منویات عالی شاهان هخامنشی و موریان هند خیلی بهم مشابه و هماهنگ است چه در بشردوستی و چه در بزرگمنشی و بردباری[vi]. و این حقیقت از ادبیات و متون هندی آن روزگاران باثبات میرسد. یکی از تختهسنگهایی (الواح سنگی) که در استان میسور پیدا شده، دارای یکی از فرمانهای اشوکاست و میتوان آنرا چکیده پند و اندرزهای اشوکا و چگونگی وضعیت اجتماعی و فرهنگی عصر وی دانست، ترجمه فارسی برخی عبارتهای این کتیبه بشرح زیرست: «چنین گوید پادشاه (اشوکا) - پدر و مادر در اطاعت شوند - جانداران نباید آزرده شوند. حقیقت را نباید کتمان کرد. اینها هستند قوانین مقدس حیات ما. شاگردان باید به معلم احترام گذارند و هم باید به خویشاوندان محبت کنند (و صلة رحم بجا آورند) – اینست قانون دینداری که موجب درازی ایام است و همه کس باید بموجب آن عمل کند». خلاصه فرهنگ موهنجودار و هاراپا و تاکسیلا خیلی شبیه فرهنگ ایران باستان است و از طرف دیگر آریاییها در زمان «ریگودا» ناحیهی وسیعتری را در قسمتهای شمالی هند اشغال کرده بودند که یک طرف به افغانستان شرقی و از طرف دیگر به قسمت بالائی رود گنگ منتهی میشد. قسمت اعظم آن در قدیم بنام هفت آب، یا هفت شعبه رود سند* موسوم بوده که بعدها آنرا پنجاب** خواندند و در کتاب اوستا نیز اشاراتی در این باب آمده است. قسمتی از نواحی سند و پنجاب جزو قلمرو داریوش بزرگ بوده است. مهرداد اول اشکانی تا مدتی به نواحی پنجاب غربی حکومت میکرد.
اشتراک آئین و کیش: شاخههای مختلف نژاد آریایی در سرزمینهای ایران و هند با اختلاف آب و هوا، در زمینههای اخلاق، عادات و رسوم، و آئین و کیش بهم تشابه و همانندی و هماهنگی داشتند. بعبارت دیگر ایرانیان و هندوان روابط فرهنگی یکسان و یکرنگ داشتند بویژه در زمینههای زیر:
(الف) نیایش آتش: در روزگاران قدیم آتشپرستی میان ایرانیان و هندوان، ارزشی مشترک تلقی میشد آتش در پرستشگاههای پارسیان و هندوان به طور مداوم روشن بود. هنگامی که زنی آبستن میشد، در ماه پنجم و هفتم آبستنی، چراغی با کرة ناب روشن میکرد تا مانع از نفوذ دیوان (ارواح خبیثه) شود و یا موقعی که نوزادی بدنیا میآمد، همیشه آتش یا چراغ را روشن میکردند و زائو و نوزاد را تنها نمیگذاشتند بلکه نزدیکان و خویشاوندانشان همیشه مواظب و مراقب ایشان بودند و هستند. امروز هم، این رسم در شبه قاره پابرجاست و بازماندة آن این ضربالمثل است: «تمهارا چراغ همیشه روشن رهی»[vii] یعنی نژاد شما باقی بماند و «چشم و چراغ» به کسی میگویند که خیلی برومند و عزیز و گرامی و محبوب و وجودش برای مردم با برکت باشد.
(ب) پاکی و طهارت: عبارتی در باب پاکی و پاکیزگی در اوستا، بدین ترتیب آمده است: Yaozdao Masyai aipi Zanthem vahista. «از همان اول تولد، بهترین چیز پاکی است». و این یکی از بهترین گفتههای ادبی جهانست. گفتهی زیر در شبه قارهی پاکستان و هند بحکم ضربالمثل است: «صفایی مین خدایی هی»[viii]. ترجمه: خدایی در نظافت است. وضو و حمام در آئین پارسیان و هندیان، حایز اهمیت بسیار است تا ازیکسو، از اثرات منحوس و بد دیوان، مصون و مأمون بمانند و از سوی دیگر، سالم و تندرست و توانا و تنومند باشند تا در برابر حوادث روزگار نامساعد با جرأت و حوصله باشند منتهی طهارت و پاکی، در سرزمینهای ایران و هند چه از نظر فیزیکی و چه از نظر اخلاقی، عاملی مهم محسوب میشود.
(ج) آئین شاهنشاهی: در کشورهای باستانی ایران و هند، آئین شاهنشاهی و نظام پادشاهی از بدو امر رایج بوده است. عامل مؤثر و بزرگ فروغ و اعتلای فرهنگ توانای مشترک ایران و هند، همانا تشکیل نظام شاهنشاهی است. عهد هخامنشیان در ایران و عصر گپتا (عهد موریائی) در هند قدیم، در کتب تاریخ، به عنوان «عصر طلایی» یاد شده است. (د) مبادله و رفت و آمد هنرمندان و دانشوران و اندیشمندان و بازرگانان، موجب پیدایش این فرهنگ عظیم و توانای مشترک ایران و هند است که در دورههای بعدی منجر به رواج و فروغ زبان و ادبیات فارسی در شبه قاره شده است و عکس آن، کلیله و دمنه در زمان نوشیروان دادگر توسط برزویه طبیب از هند به ایران منتقل شده است. ظاهراً شطرنج و ورقبازی همراه با پنجاتترا[ix] از هند به ایران وارد شده است. علامت صفر نیز از هند به ایران منتقل شده است. پزشکی هندی و ایرانی، نیز تأثیر متقابل بر یکدیگر داشتهاند.
بخش دوم چگونگی برگزاری جشنها و اعیاد در ایران و هندجشنها و اعیاد ایرانی که هر کدام در روزگار باستان بمناسبتی معمول و برقرار گردیده، نمایندة روح شادمان و آرامش خاطر و فکر فعال و اجتماعی نیاکان است. آنان به دنبال کار و کوشش و آبادانی، پیروزی و کامیابی خود را با برگزاری جشنها و برپا داشتن آئین سرور و شادمانی ابراز میداشتند. یعنی از جشنها در طی سالیان دراز با وجود حوادث و پیشامدهای ناگوار تاریخی و دگرگونی و انقلابهای اجتماعی و سیاسی و دینی تاکنون پایدار مانده، چون پیری کهنسال افسانههای اعصار و قرون و داستانهای مجد و عظمت روزگاران گذشته را برای فرزندان این آب و خاک میسراید. جشنهای نوروز، مهرگان، سده و بهمنجه با کوشش و مجاهدت دائمی مردم ایران و دلبستگی شدید آنها، توانست موجودیت خود را در برابر سلطة بیگانه حفظ کند بویژه دو جشن بزرگ نوروز و مهرگان حتی در دربار خلفا رسمیت یافت. خاندانهای متنفذ و دانشمند ایرانی مانند برامکه، آل سهل و آل نوبخت و فرقهی فعال ایراندوست شعوبیه، خلفا را ناگزیر کردند تا این اعیاد را که در آغاز بعنوان مراسم گبران و آئین مغان، مطروده بود، به نام یکی از جشنهای بزرگ ملی بپذیرند. ابیات دلانگیزی که سخنوران تازی آن عهد دربارة جشنهای نوروز و مهرگان سرودهاند، دلیل تأثیر و نفوذ این اعیاد ایرانی در دستگاه خلفای عرب بوده است. از جشن بزرگ و بهاری نوروز در تمام متون ادبی و دیوانهای شعر از دورة سامانی تا عصر حاضر با زیباترین بیان و شیواترین زبان یاد شده است[x]. واژهی جشن که به فارسی امروز به معنای عید و روز شادمانی (عمومی و ملی) بکار میرود، از واژة «یسن»[xi] گرفته شده است. هم این واژه در پهلوی «یزشن»[xii] بمعنای ستایش و پرستش است زیرا اساساً تمام اعیاد ایرانیان باستان، دینی بوده است، نظیر این جشن در سایر ادیان قدیم و جدید نیز موجود است که آنرا عید اموات گویند[xiii]. نوروز واژهیی است مرکب از دو جزو که رویهمرفته به معنای روز نوین است و بر نخستین روز از نخستین ماه سال خورشیدی، آنگاه که آفتاب به برج حمل انتقال یابد، اطلاق شود و در اصطلاح جشن سر سال پارسی– ایرانی است، که در روز نخستین ماه فروردین برابر با 21 مارس (سال مسیحی) آغاز فصل بهار، برگزار میشود. اصل پهلوی این لغت «نوک روچ» یا «نوک روز»[xiv] بوده است[xv]. سخنوران و شاعران ایرانی در دورة اسلامی به تکرار گفتهاند که نوروز از جمشید به یادگار مانده است. چنانکه حکیم فردوسی میگوید:
پادشاه ظهیرالدین بابر، سر سلسلهی پادشاهان گورکانی هند و پاکستان، نوروز را به شیوة دلنشینی بیان نموده است:
جشنها و اعیاد ویژة شبه قارة هند و پاکستان بقرار زیر است:
(الف) جشنهای هندوان و غیر مسلمانان: 1- بسنت basant این عید مانند عید نوروز، عید بهاری است. فصل بهار را به زبان هندی بسنت میگویند. فقط اختلاف نام در نوروز و بسنت موجود است، بقیهی شرح حال هر دو عید یکی است. سخنوران و نویسندگان شبه قاره بزبانهای هندی و اردو و پنجابی و سرائیکی و گجراتی و پشتو ابیات شیوا و آبدار در باب برگزاری این جشن و توصیف آن گفتهاند. 2- لویی lowi 3- دیوالی divali 4- بیساکهی یا ویساکهی visakhy یا bisakhy جشنهای لویی و دیوالی و بیساکهی ویژه هندوان و سیکان و باشندگان غیر مسلم شبه قاره است. این اعیاد اغلب جنبهی دینی دارد و هندوان و سیکان و غیرمسلمانان شبه قاره علاوه بر برگزاری مراسم دینی، مسابقات اسبدوانی و کشتی برگزار میکنند و گاهی برنامههایی نظیر رقص و آواز و نمایشنامهها نیز اجرا میشود.
(ب) جشنهای مسلمانان: 1- عید فطر 2- عید قربان (عیدالصخی) 3- عید غدیر 4- عرس (جشن وفات عید اموات) واژة عرس بمعنی عروسی (و شادی) است. چون بزرگان دین و عارفان نکته بین سراسر زندگانی را در راه حق بسر میبرند و عمدة هدف ایشان کسب رضای خداوندی است، مرگ برای ایشان بمنزله عروسی و شادی است. آنها خدااندیش، نه مرگاندیشند به باور آنان مرگ یکی از مراحل زندگی، نه پایان زندگی است. جشن عرس در حقیقت جشن یادبودی است که پس از وفات بزرگان دین و عارفان نامی گذشته، به مناسبت روز وفات ایشان، هر سال بپا میشود. 5- جشن میلاد: جشنی که به مناسبت میلاد حضرت محمدبن عبدالله (ص) و یا یکی از دوازده امام برگزار میشود. جشن میلاد درست نقطه مقابل جشن عرس است.
(ج) جشنهای مشترک هندوان و مسلمانان: 1- میله maila معنی این واژه، هجوم و شلوغ مردم (و انجمن) است. این جشن جنبههای تفریح و گردش وعیش و نشاط و هنری و صناعتی دارد. معمولاً این جشن در روستاهای بزرگ به موقع عرس یک عارف، برگزار میشود- تفاوت بین جشن عرس و جشن میله اینست که در جشن عرس جنبهی دینی و روحانی و در جشن میله جنبه تفریح و عیش و نشاط چیره است. 2- میلهمندی maila- mandi این عید صرفاً تجاری و بازرگانی است و در حقیقت نمایشگاه اسبان و شتران است که مردم روستایی در آن به خرید و فروش چهارپایان (گاو و گاومیش و اسب و شتر و قاطر و الاغ) مشغول میشوند این جشن به اختلاف زمان در سراسر شبه قاره برگزار میشود.
بخش سوم پرتو فرهنگ ایرانی در شبه قارة هند و پاکستان در دورة پیش از سلطنت تیموریان هند (367- 932 ه) حملة عرب به قیادت محمدبن قاسم بخاک هند در حدود سند متوقف ماند ولی رواج و تداول اسلام در هند بوسیلة غزنویان شعاع عمل و منطقة نفوذ نامحدودی یافت و بعدها این کیش در سراسر شبه قارة هند و پاکستان نشر پیدا کرد و به کشورهای جنوب شرقی هند نیز کشیده شد. پس از فتوحات دامنهدار و قابل ملاحظة غزنویان در شبهقاره، راه خراسان به هند باز شد، و طبقات مختلف جامعه از هر فرقه و مذهب اسلامی باین سرزمین پهناور، روی آوردند. زبان فارسی و فرهنگ ایرانی همراه با دین اسلام در شبه قاره، مجال اشاعه و گسترش یافت و تصوف اسلامی در هندوستان با صورتی خاص و آمیخته با اصول عرفانی هندوئی و بودائی و چینی پدید آمد و بعدها آثار شگرفی در ادبیات فارسی به نگارش درآمد. نخستین کتاب مهم تصوف به عنوان «کشفالمحجوب» تألیف سیدعلی هجویری، در لاهور نوشته شد. این کتاب یکی از شاهکارهای ادبیات عرفانی میباشد. باید یادآوری کنم که بدین ترتیب، هند و پاکستان مرکز مطالعات و بررسیهای دانشمندان ایرانی قرار گرفت و دروازههای آن بر روی همة علما و ارباب تحقیق مسلمان گشوده شد. یکی از ثمرههای این گشایش و پیروزی غزنویان، بیتردید مسافرت ابوریحان محمدبن احمد بیرونی (م. 440 ه) به هندوستان بود و یکی از ارمغانهای این سفر تألیف «تحقیق مالالهند»[xvii] است. این کتاب تا امروز از اسناد مهم هندشناسی، بشمار رفته است. سلسلههای مختلف از سلاطین دهلی که پیش از بابریان (تیموریان هند) روی کار آمدند، عبارتند از: 1- غزنویان 2- غوریان 3- مملوکان (خاندان غلامان)[xviii] 4- خلیجیان 5- تغلقیان 6- خاندان سادات دهلوی 7- لودیان. باید اضافه کنم که اشعاری که بزبان فارسی در وصف بهار و نوروز، ساخته شده، در ادبیات شبه قاره، با عنوانهای «بهاریه»، «ساقینامه» یا «خمریات» یاد شده است. بهاریه در مقدمهی اغلب قصاید و فتحنامهها، نوشته میشد. موضوع بهاریه خیلی نزدیک به تشبیب و نسیب است. برخی از سخنوران پارسیگوی شبه قاره، بهاریه (شعر بهاری) یا نوروزنامه را به طور صنف مستقل و جداگانهیی درآوردهاند مانند ضیاءالدین نخشبی (م. 751 ه)، نورالدین ظهوری ترشیزی (م. 1024 ه) و مطهر (م. 791 ه) و جز آنها. نمونههای بارزی از شعر بهاری (بهاریه، نوروزنامه، ساقینامه) و در دورة پیش از سلطنت بابریان (گورکانیان هند)، بشرح زیرست: 1- مسعود سعد سلمان (م. 515) رسیدن عید
2- قاضی منهاج سراج وی در حدود 589 هدر لاهور چشم بجهان گشود. کتابی به نام طبقات ناصری نوشته. قصیدهای در هنگام پذیرایی سلطان ناصرالدین از سفیر هلاکوخان، سروده است که ابیاتی از آن در اینجا نقل میگردد.
3- حسن دهلوی (م. 737 ه)
4- ضیاءالدین نخشبی بدایونی (م. 751)
5- مطهر (م. 791 ه) سرود عید
اسم شاعران و سخنسرایان نامه فارسی در شبه قاره پیش از دورة بابری (تیموری) هند و پاکستان بقرار زیر است: ابوالفرج رونی، مسعود سعد سلمان، عمید سنامی، قطب جمالالدین احمد هانسوی، بوعلی قلندرپانیپنی، امیرخسرو دهلوی، ضیاء نخشبی بدایونی، مطهر، مسعود بک، سید محمد گیسو دراز، و جمالی. اسامی نویسندگان بنام فارسی که پیش از دورة بابری، در شبه قاره زندگی کردهاند، بدین شرح است: علی هجویری، منهاج سراج، ضیاءالدین برنی، حسن نظامی، محمود گاوان، عینالملک ماهرو، قاضی حمیدالدین ناگوری، سید مخدوم جهانیان جهانگشت و سدیدالدین عوفی.
بخش چهارم پرتو فرهنگ ایران در شبه قارة هند و پاکستان در دورة بابریان (تیموریان هند) 932- 1273 ه 1526- 1857 م عهد سلطنت بابریان (گورکانیان هند) دورة اعتلای فرهنگ ایران و کمال و فروغ و رونق زبان و ادبیات فارسی است. بابریان معاصر صفویان بودند. روابط سیاسی بین ایران و هند در این دروه صمیمانه و دوستانه بوده است. نصیرالدین همایون پادشاه بسال 945- 946 هدر محل چونسه وقنوج از شیرشاه سوری شکست خورد و به دربار شاه طهماسب صفوی پناهنده شد. شاه طهماسب خیلی آبرومندانه از او پذیرائی کرد. پس از چند ماه همایون شاه با سپاهی بالغ بر دوازده هزار سوار از بزرگان و سرداران قزلباش تحت رهبری و قیادت سلطان مراد میرزا، یکی از پسران شاه طهماسب، به هند بازگشت و دوباره به کمک نیروی ایرانی، پادشاهی از دست رفته را پس گرفت و بسال 962 هبا شکست دادن سوریان، روی کار آمد. البته باید اضافه نمود که پناهنده شدن همایون شاه به دربار صفوی و روی کار آمدن سوریان در هند، دورة فترت بابریان (تیموریان هند) بشمار میرود. شاهنشاهان بابری ایرانینژاد و فرهنگ بابریان فرهنگی است ایرانی مخلوط و مقرون با عوامل شبه قاره. زبان فارسی در دورة بابریان زبان درباری و رسمی بوده است. سخنوران و دانشورانی که از ایران به هند، روی آوردند و آثاری گرانبها از خود بجا گذاشتند، عبارتند از: نظیری نیشابوری، ظهوری ترشیزی، طالب آملی، حکیم کاشانی، صائب تبریزی، عرفی شیرازی و بیدل. شاعران پارسیگوی نامی شبه قاره در عصر بابریان عبارتند از: بیرمخان، شیخ فیضی فیاضی، ابوالفضل علامی، منیر لاهوری، قدسی، داراشکوه، سرمد، غنی کشمیری، برهمن لاهوری، غنیمت کنجاهی، ناصرعلی سرهندی، نعمتخان عالی، واقف تبالوی، علی حزین، قمرالدین منت و غالب دهلوی. نمونههایی از اشعار شیرین فارسی از شاعران عهد بابری (شعرهای بهاری) 1- نورالدین ظهوری ترشیزی (م. 1024 ه) وصف بهار (در ساقینامه)
2- فیضی فیاضی (م. 1004 ه)
3- ابوالبرکات منیر لاهوری (م. 1055 ه)
4- غالب دهلوی (م. 1285) آخرین شاعر بزرگ دورة بابری پیام بهار-
بخش ششم پرتو فرهنگ ایران در شبه قاره هند و پاکستان کلامالملوک، ملوکالکلام در این گفتار شعر پادشاهان به طور شاه کار (شاهکار) ادبی جهان نقل میگردد. بابریان چون ایرانی بودند، عشق و علاقهی مفرط ایشان به زبان و ادبیات فارسی امریست طبیعی– اغلب پادشاهان بابری از طبع روان و موزون و نبوغ ادبی بهره داشتند – در بخش آخر مقالهی حاضر، ابیات شیرین و شیوای فارسی ایشان و رؤسای دربار ایشان، آورده میشود تا ارباب ادب از آن بهره گیرند و سخنشناسان بر آنها تأمل کنند. ناگفته نماند که پادشاهان و شاهزادگان سلسلة بابری هند، آثار منثور هم از خود بجا گذاشتهاند، چنانکه ظهیرالدین بابر، تزک بابری، نورالدین جهانگیر، تزک جهانگیری، محمد اورنگ زیب عالمگیر، رقعات عالمگیری، گلبدن بیگم، همایون نامه و شاهزاده محمد داراشکوه، سفینهالاولیا مجمعالبحرین را در سلک نگارش آورده است. اینک نمونههای بارز از شعر شاهان بابری و رؤسای دربار ایشان بمصداق ضربالمثل کلامالملوک ملوکالکلام نقل میگردد. 1- محمد ظهیرالدین بابر گورکانی (932 – 937)
رباعی
2- محمدنصیرالدین همایون پادشاه وی پس از فتح کابل، در حاشیهی فتحنامه که نزد خانخانان بیرمخان به قندهار فرستاده بود، بخط خود این ابیات را نوشته بود.
همایون پادشاه رباعی زیر را در همان نامه، نوشته بود:
بیرمخان ندیم خاص و وکیل (صدراعظم) همایون شاه، رباعی زیر را در پاسخ نامهی همایونی پادشاه سرود و به خدمت ممدوح خود فرستاد.
میرزا قاسم شاعر دربار شاه طهماسب، قطعهای به مناسبت جشنی بهنگام سلطنت شاه طهماسب و همایون پادشاه سروده بود.
ابیات قطعهی مزبور موجب خوشنودی هر دو پادشاه گردید – گویند در همین موقع همایون پادشاه خطاب به شاه طهماسب، شعر زیر را سروده است:
(غزل)
3- محمد دارالشکوه (م. 1069 ه) ( رباعی)
4- محمد اورنگ زیب عالمگیر پادشاه غازی (1068 – 1118 ه) این بیت به اورنگ زیب منسوب است:
5- شاه عالم ثانی (1175 – 1221 ه) درس عبرت (عبرتنامه) شاه عالم ثانی پس ازشکست از غلام قادر رهلیه[xxvi]، ابیات غمانگیزی را در حسب حال خود سروده که عبرتنامه نام گرفت.
6- سراجالدین محمد بهادر شاه مظفر (1253 – 1273 ه)
7- میرزا عبدالرحیم خانخانان وی پسر میرزا خانخانان بیرمخان و یکی از رؤسای دربار اکبری بوده است – نه تن در دربار جلالالدین اکبر شاه رجال ممتاز تلقی میشدند که بزبان محلی شبه قاره آنها را «نورتن» گفتهاند و عبدالرحیم خانخانان یکی از آنها بوده است. غزل زیر از عبدالرحیم خانخانان در شبه قاره شهرتی بهسزا دارد.
“پاورقیها”[i]- حماسة بزرگ ص 92. Great Epic Hopkins. Kathasaritsagara.- [ii] Mayaracitan Patalaputram (K. i. 3. 78) Vogel.- [iii] [iv] - Magasthenes – سفیر سلوکس جانشین اسکندر در دربار چندرگپتا، نخستین امپراتور هند سفرنامة جالبی از مأموریت هند دارد- برای تفصیل رک عصر طلایی امپراتوران بزرگ موریایی هند. Arbehist.- [v] [vi] - بردباری Tolrance Panjab.** Tomhara cerahg Hamisa rosan rahe.- [vii] Safai main xod- i hay.- [viii] Panca- tatra.- [ix] [x] - برای تفصیل رک جشنهای ایران باستان و تأثیر آن در ادبیات فارسی: مهدی جویا، رسالهی دکتری شماره (84) کتابخانة دانشکدة ادبیات، دانشگاه تهران. Yasna – Yasn.- [xi] Yazsan.- [xii] [xiii] - رک نوروز، تاریخچه و مرجعشناسی ص1، : پرویز اذکایی. Nogroz, Nok- roc.- [xiv] [xv] - برای تفصیل رک نوروز، تاریخچه و مرجعشناسی. [xvi] - بنا به قول نوروز تاریخچه و مرجعشناسی: پرویز اذکایی. [xvii] - ترجمهی تحقیق مالالهند بزبان انگلیسی India شده است. Slave dynasty.- [xviii] [xix] - برای اقتباسهای ابیات رک ارمغان پاک، ص 135- 136، ص123، ص158 و ص279- 278: شیخ دکتر محمد اکرام، به کوشش سعید نفیسی، تهران، 1333. [xx] - ارمغان پاک ص 289 - 290، بیرمخان این سفر را در وصف افیون که همایون شاه بدان معتاد بوده، سروده شده من اشک روان چو گنج قارون دارم- گلگونه درون کیسه از افیون دارم رک روابط ادبی و سیاسی ایران و هند: محمد مشایخ فریدنی جلد یکم در ذیل همایون شاه، رسالهی دکتری شماره35. [xxi] - ارمغان پاک ص 289 - 290، بیرمخان این سفر را در وصف افیون که همایون شاه بدان معتاد بوده، سروده شده من اشک روان چو گنج قارون دارم- گلگونه درون کیسه از افیون دارم رک روابط ادبی و سیاسی ایران و هند: محمد مشایخ فریدنی جلد یکم در ذیل همایون شاه، رسالهی دکتری شماره35. [xxii] - ارمغان پاک ص 289 - 290، بیرمخان این سفر را در وصف افیون که همایون شاه بدان معتاد بوده، سروده شده من اشک روان چو گنج قارون دارم- گلگونه درون کیسه از افیون دارم رک روابط ادبی و سیاسی ایران و هند: محمد مشایخ فریدنی جلد یکم در ذیل همایون شاه، رسالهی دکتری شماره35. [xxiii] - ارمغان پاک ص 289 - 290، بیرمخان این سفر را در وصف افیون که همایون شاه بدان معتاد بوده، سروده شده من اشک روان چو گنج قارون دارم- گلگونه درون کیسه از افیون دارم رک روابط ادبی و سیاسی ایران و هند: محمد مشایخ فریدنی جلد یکم در ذیل همایون شاه، رسالهی دکتری شماره35. [xxiv] - ارمغان پاک ص 186- 187. [xxv] - این شعر از صائب تبریزی است و به اشتباه به اورنگ زیب منسوب شده و حکم غلطالعام را پیدا کرده است. [xxvi] - ارمغان پاک ص 292. |