بوف کور

  • «شب پاورچین پاورچین می‌رفت. گویا به‌اندازهٔ کافی خستگی در کرده بود، صداهای دور دست خفیف به‌گوش می‌رسید، شاید یک مرغ یا پرنده رهگذری خواب می‌دید، شاید گیاه‌ها می‌روییدند - در این وقت ستاره‌ای رنگ‌پریده پشت توده‌های ابر ناپدید می‌شدند. روی صورتم نفس ملایم صبح را حس کردم و در همین وقت بانگ خروس از دور بلند شد. میان چهاردیواری که اطاق مرا تشکیل می‌دهد و حصاری که دور زندگی و افکار من کشیده، زندگی من مثل شمع خرده خرده آب می‌شود، نه، اشتباه می‌کنم - مثل یک کنده هیزم ِ تر است که گوشهٔ دیگ‌دان افتاده و به‌آتش هیزم‌های دیگر برشته و زغال شده، ولی نه‌سوخته است و نه تروتازه مانده، فقط از دود و دم دیگران خفه شده.»  
  •  
  •  
  • http://www.amedstudent.blogspot.com/
  • موج های خروشان

     

    موچ های سهمگین




    در ابتدای سلسله ی میجی کُشتی‏گیر شناخته شده ای زندگی می کرد به نام اُنامی موج های سهمگین . اُنامی بی اندازه قدرتمند بود و فن کُشتی را به خوبی می دانست. در کشمکش هایی که تماشاچی نداشت او حتی اُستادش را هم شکست می داد، ولی در مکان های همگانی آنقدر کم رو بود که به شاگردان خودش هم می‏باخت.

    اُنامی به این فکر افتاد که برای یافتن چاره، از اُستاد ذن یاری جوید. هاکوجو، استادی در راه بود که در معبدی نزدیکی آنجا توقّف کرده بود ، بنا بر این اُنامی به دیدار ِ او رفت و مشکل بزرگش را با او در میان گذاشت.

    "نام تو موج های سهمگین است" استاد به او پند داد که " شب را در این معبد بمان . خیال کن که تو آن موج ها هستی و یک کُشتی‏گیر هراسان نیستی، موج های سهمگینی که، همه چیز را پیش رویش جارو می کند و هر آنچه در سر راهش باشد، در خود فرو می برد".

    استاد او را تنها گذاشت. اُنامی به حالت تمرکز نشست و تلاش کرد که خود را به شکل موج های سهمگین ببیند. فکرهای زیادی به او هجوم آوردند. به تدریج بیشتر و بیشتر به احساس موج بودن فکر کرد. هر چه شب پیش تر می رفت موج ها بزرگتر و بزرگتر می شدند. آنها گُل های در گلدان های گِلی را در خود فرو می‏بردند، بودا نیز در معبدش به زیر آب رفته بود. پیش از بر آمدن آفتاب معبدی نبود همه جا تنها جزر و مد یک دریای بیکران بود.
    در هنگام صبح استاد، اُنامی رادر حال تمرکزْ با لبخندی کم رنگ بر چهره اش یافت. او به آرامی دستی به شانه هایش زد و گفت: " اکنون دیگر کسی نمی تواند تو را پریشان کند. تو آن موجهایی هستی که همه چیز پیش رویت را در خود فرو خواهی برد."
    در همان روز اُنامی در مسابقه های کُشتی شرکت کرده و برنده شد. پس از آن در ژاپن، کسی نتوانست او را شکست دهد.





    Great Waves
    In the early days of the Meiji era there lived a well-known wrestler called O-nami, Great Waves.
    O-nami was immensly strong and knew the art of wresting. In his private bouts he defeated even his teacher, but in public was so bashful that his own pupils threw him.
    O-nami felt he should go to a Zen master for help. Hakuju, a wandering teacher, was stopping in a little temple nearby, so O-nami went to see him and told him of his great trouble.
    "Great Waves is your name," the teacher advised, "so stay in this temple tonight. Imagine that you are those billows. You are no longer a wrestler who is afraid. You are those huge waves sweeping everything before them, swallowing all in their path. Do this and you will be the greatest wrestler in the land."
    The teacher retired. O-nami sat in meditation trying to imagine himself as waves. He thought of many different things. Then gradualy he turned more and more to the feeling of waves. As the night advanced the waves became larger and larger. They swept away the flowers in their vases. Even the Buddha in the shrine was inundated. Before dawn the temple was nothing but the ebb and flow of an immense sea.
    In the morning the teacher found O-nami meditating, a faint smile on his face. He patted the wrestler's shoulder. "Now nothing can disturb you," he said. "You are those waves. You will sweep everything before you."
    The same day O-nami entered the wrestling contests and won. After that, no one in Japan was able to defeat him.

    اوباما

    پروانه گرامی
    اطلاع چندانی از حزب دمکرات آمریکا ندارم. برای نوشتن مقاله ای که در خور گاهنگار  شما  باشد متاسفانه در این برهه زمان از عهده من خارج است .
    برای شناخت اوبا ما ضرورت دارد که سیاست حزب دمکرات آمریکا را از چند جنبه   مورد بر رسی قرار داد . بعنوان مثال  سیاست خارجی و  برنامه های اقتصادی این حزب در رابطه با شرایط داخلی .  
    آنچه که مسلم است اعضای عالیرتبه این حزب از جمله معاونت آن در گذشته از طرفداران جنگ و انباشته شدن سرمایه در دست عده ای محدود بود ه اند. مشاورین اوبا ما  نیز تافته ای جدا بافته از این جمع نیستند . اوباما بنا به خاصیت طبقاتی اش گرایش لیبرالسم تمایل به راست دارد که فقط  می تواند در چارچوب سرمایه داری  دست به رفرم هایی بزند. فشاری را که سرمایه داری تحت حکومت جمهوری خواه بر توده های میلیونی وارد آورد  است  را کمی تخفیف بدهد.
    اوباما در واقع سر پوش اطمینانی است که  با رفرم خود از انفجار سیسم سرمایه داری آمریکا می کاهد .
    اوباما سخنران ورزیده و ماهریست که توانسته ۱۴۳ میلیون نفر را به پای صندوق انتخابات بکشاند . سخن رانی برایم بسیار جالب بود اما برای رسیدن به این آمال نیاز داریم به  کج کردن کشکول سرمایه داری بسوی توده ها چیزی که تا کنون در جوامع صنعتی پیشرفته سابقه چندانی نداشته است . گر چه بعد از جنگ جهانی دوم گام هایی در  راه رفاه اجتماعی برداشته شد و آنهم به علت قدرت اتخادیه ها و نمایندگان آوانگارد کارگران و وحشت سرمایه داران از اینکه در این نبرد همه چیز را ببازند لذا سر کیسه را شل کردند اما به تدریج آنچه را که داده بودند مکارانه پس گرفتند و دارند پس می گیرند.

    تا انجا که ذهن من یاری می کند حزب کارگر انگلیس و حزب دمکرات آمریکا همیشه نقش سرپوش اطمینان دیگ بخار را در تاریخ جنبش های کارگری ایفا کرده اند .
    بعد از این همه این حرفها سئوالی که در ذهن آدمی مطرح می شود اینست که پس نقش توده های میلیونی  در این شرایط بحرانی که عامل اصلی اش سیستم سرمایه داری است چیست.
    و سئوال دیگر اینکه ریاست جمهوری جدید آمریکا در رابطه با ایرا ن چه رویا هایی را در سر می پروراند ؟  برای پاسخ به این سئوال باید  شرایط داخلی ایران و  هدف رهبران آن را  در رابطه با  سیاست خارجی  حزب دمکرات آمریکا مورد بر رسی قرار داد

    همانطور که در فوق ذکر نمودم سخن رانی اوباما برایم بسیار جالب بود . اما نمی دانم آیا انرا کسی ترجمه کرده است یا خیر

    این پیام  را برای  شما نوشته ام که بعد از خواندن می توانید آنرا حذف نمایید یا هر نوع که بخواهید تغیر ش دهید.
    با صمیمانه ترین درود ها

    صادق هدایت

    در زندگی زخم هایی است که مثل خوره روح را آهسته در انزوا می خورد و می تراشد. این درد ها را نمی شود به کسی اظهار کرد ، چون عموماً عادت دارند که این دردهای باورنکردنی را جزو اتفاقات و پیش آمدهای نادر و عجیب بشمارند و اگر کسی بگوید یا بنویسد ، مردم بر سبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی می کنند آن را با لبخند شکاک و تمسخر آمیز تلقی بکنند - زیرا بشر هنوز چاره و دوایی برایش پیدا نکرده و تنها داروی آن فراموشی به توسط شراب و خواب مصنوعی به وسیله ی افیون و مواد مخدره است- ولی افسوس که تاثیر اینگونه داروها موقت است و به جای تسکین پس از مدتی بر شدت درد می افزاید.
    ...

    من فقط برای سایه ی خودم می نویسم که جلو چراغ به دیوار افتاده است، باید خودم را بهش معرفی بکنم

    برگرفته از آغاز داستان بوف کور



    بخش اول: سالهای جوانی

    بخش دوم: کافه نشینی صادق هدایت
    بخش سوم: نقش زن در زندگی صادق هدایت
    بخش چهارم: یاس و سرخوردگی

    بخش پنجم: علل خودکشی صادق هدایت
    بخش ششم: ملی گرائی و عرب ستیزی هدایت
    بخش هفتم: هدایت و شکوه ایران باستان
    بخش هشتم: هدایت از کجا احتیاج به نوشتن پیدا کرد
    بخش نهم: صادق هدایت و بررسی نوشته های گوناگون او
    بخش دهم: صادق هدایت؛ بینش فردی و شناخت اجتماعی
    بخش یازدهم: طنز درآثار صادق هدایت
    بخش دوازدهم: تکنیک داستان نویسی صادق هدایت
    بخش سیزدهم: اهمیت داستان 'بوف کور' و ابهام در این شاهکار هدایت
    بخش چهاردهم: تاثیر پذیری صادق هدایت از نویسندگان غربی

    برگرفته از :کتابخانه گویا

    با سپاس فراوان از  خانم گیتی مهدوی گرداننده ی خزانه ی کتاب های صوتی به زبان فارسی   کتابخانه ی گویا

    تقابل در ادبیات ایران و جهان

    تقابل در ادبیات ایران و جهان ساخت PDF چاپ ارسال به دوست

    چند نکته درباره ی الگوی زسید فرشید سادات شریفی
    دانشجوی دکترای ادبیات دانشگاه ادبیات شیراز - ادبیات غنایی 

    1 . اشاره (طرح موضوع)

    «ادبیات حماسی» یکی از انواع و شاخه های مهم ادبیات در جهان است و در ادب پر برگ و بار فارسی نیز، این نوع در گستره ی زمانی طولانی (از دوره ی مادها تا عصر حاضر) همواره حضور و نمود داشته است.

    در این نوع ادبی، الگوها و بن مایه هایی به چشم می خورد که بارها تکرار شده اند.
    «تقابل پدر و پسر» نیز از جمله ی این الگوها است که در ادبیات جهان و همچنین ادب حماسی کشورمان می توان نمونه های متعددی از آن به دست داد.

     

    2 . چارچوب کلی الگوی تقابل پدر و پسر

    خطوط کلی شکل دهنده ی این الگو چنین است که پهلوانی در جایی بیرون از شهر یا سرزمین خویش ازدواج می کند و فرزند او (که بدون حضو پدر به دنیا می آید و می بالد)، پس از سال ها به جستجوی او بر می خیزد و در اغلب موارد به شکلی نادانسته با پدر خویش روبرو می شود که این روبه رویی با درگیری همراه است.

    سجاد آیدنلو، این طرح را «از مشهورترین و مکرّرترین بن مایه های داستانیِ مربوط به نبرد در ادبیّات جهان» دانسته است (آیدنلو، 1386 (1)، 249).

     

    3 . مروری بر مهم ترین نمونه های شناخته شده ی این الگو در ادب جهان و ایران

    الف) در ادب جهان

    ظاهرا شناخته شده ترین نمونه ی این مضمون در سنّت حماسی و داستان پردازی قوم ایرانی، روایت رستم و سهراب در شاهنامه است و البته این بدان معنا نیست که این روایت در سطح جهان شناخته شده نیست. به عنوان نمونه ای از شهرت این داستان در سطح جهان می توان به این مطلب اشاره کرد که داستان مذکور برای پاتر نیز شناخته شده بوده و وی آن را به عنوان مبنای کار خود در امر پژوهش درباره ی نبرد پدر و پسر قرار داده است (حاصل این پژوهش به صورت کتابی منتشر شده است که برای آگاهی بیشتر در باب آن و نیز ترجمه هایش به زبان فارسی شماره ی 1-5-1 از بخش پیشینه ی پژوهش در فصل حاضر). به هر روی، در میان ملل دیگر، چند ده داستان مشابه برای داستان رستم و سهراب یافت می شود (برای کسب اطلاعات بیشتر در این باره آیدنلو، 1386 (1): 249- 250؛ پاتر، 1384؛ خالقی مطلق، 1372: 53-78 مختاری، 1379: 211-227).

    به علاوه، درباره ی نمودهای این طرح در ادب جهان باید گفت که مطابق بررسی جلال خالقی مطلق، از میان داستان های پر شمار نبرد پدر و پسر در ادب چهان، چهار روایت رستم و سهراب (ایرانی)، هیلده براند و هادو براند (آلمانی)، کوکولین و کنلای (ایرلندی) و ایلیا مورمیث و سکلنیک (روسی) بیش از همه در موضوع ، جزئیّات و ساختار به یکدیگر شبیه اند ( همان، 53) که درباب فرضیات مربوط به خاستگاه و ریشه ی این تشابه در ادامه ی مطلب سخن خواهیم گفت.

     

    ب) در ادب ایران

    بیشتر داستان هایی که پاتر در کتاب خویش گرد آورده است، رویارویی بین پدر و پسر را روایت می کند ولی بعدها و با گذشت زمان، به موازات این که این طرح داستانی به شیوه ها متفاوت و در قالب های متنوّعی روایت شده است، رابطه ی خویشاوندیِ دو طرف دخیل در تقابل نیز گسترش یافته و از پدر و پسر به خویشان نزدیک مانند: دو برادر ، برادر و خواهر ، نیا و نوه و مانند آن تسرّی پیدا کرده است.

    سجاد آیدنلو، که به نظر می رسد تا کنون کامل ترین گزارش را در باره ی نمونهها،سیرو تغییرات این الگو در ادب فارسی ارائه کرده است، در این باب چنین می نویسد:


    «روایات پهلوانی ایرانی پس از شاهنامه (داستان رستم و سهراب ) انواع گوناگونِ تقابل و درگیریِ دو خویشاوند نزدیک با نمونه های داستانی بسیار ملاحظه می شود. مثلاً در کوش نامه، کوش که رانده ی پدر و پرورده ی آبتین است، با برادر خود، نیواسپ، رزم آزمایی می کند و او را ی کشد  ... هم او در جای دیگر ندانسته با پدرش درگیر می شود ... امّا در ادامه پدر، او را می شناسد و به جانب خویش فرا می خواند. در شهریارنامه، شهریار نا آگاهانه با عموی پدرش، فرامرز که نقاب بر چهره افکنده است، نبرد می کند ... و با میانجی گری پاس پرهیزگار او را می شناسد ... بانوگشسپ، عمّه ی پدر شهریار، دانسته و برای اینکه زور و مردی او را بیازماید با شهریار می آویزد... گشتاسپ هم نادانسته با مادرش می ستیزد...

    خارج از منظومه های پهلوانی، امیرحمزه، با دو پسر و نواده اش می ستیزد ... و در طومار نقّالی هفت لشکر، کثرت تکرارِ رویارویی و نبردهای افراد خاندان رستم (یلان سیستان )-  که طبق بررسی نگارنده هجده مورد است-  به افراطی ملال انگیز درباره ی این مضمون انجامیده چنان که گویی نقّالان و داستان پردازان به تأثیر از رستم و سهرابِ شاهنامه، حود را ملزم دیده اند که پدر، برادر و همة پسران و فرزند زادگان رستم را به مقابلة یکدیگر بکشانند . جالب است که در این مجموعه ، رستم با پدرش زال هم می آویزد.» (آیدنلو، 1386 (1): 250- 251)

     

    به جز این موارد، باید از سه منظومه ی مورد بررسی در پژوهش حاضر نیز به عنوان نمونه های دیگر تقابل دو خویشاوند یاد کرد که بر طبق پژوهش سجاد آیدنلو، هم به لحاظ مسائل کلی و هم در جزئیات، نزدیک ترین روایات به داستان رستم و سهراب هستند و درباره ی آن ها در بخش های دیگر همین فصل و نیز فصول بعدی پژوهش حاضر به تفصیل سخن رانده ایم.

     

    4 . مروری بر برخی از مهم ترین آراء درباره ی خاستگاه شکل گیری این الگو

    با توجه به مطالب سطرهای پیشین (که بر وجود و تکرار الگویی مشابه در اقوام مختلف و با فرهنگ های متفاوت مهر تأیید می نهند)، مهم ترین سؤالی که در پیوند با این الگو پیش می آید، پرسش درباره ی خاستگاه و ریشه ی این تشابه خواهد بود. تا آنجا که جستجوی نگارنده در منابع مربوط به این مسئله نشان می دهد، پژوهش های پاتر و خالقی مطلق، کامل ترین و محققانه ترین جستجوها و تحلیل ها را درباره ی این موضوع در خود منعکس می کنند و همچنین فرضیات قابل تأملی را مطرح می نمایند که در اینجا به شکل خلاصه به آن ها اشاره می نماییم:

     

    الف) تقلید از اسطوره ی  نبرد خدایان

    بر طبق نوشته ی جلال خالقی مطلق، «در عصر رمانتیک که تمام روایات پهلوانی را تکامل سپسین اسطوره می دانستند معتقد بودند که خاستگاه همه ی افسانه های نبرد پدر و پسر- اصولاً خاستگاه نبرد پهلوان- اسطوره ی نبرد خدایان بوده است. ولی پس از آن که در سده ی نوزدهم کم کم از نظریات دوره ی رمانتیک راجع به گزارد اسطوره و روایات حماسی برگشتند، در توجیه موضوع نبرد پدر و پسر نیز نظریات دیگری به وجود آمد.» (خالقی مطلق، 1372: 62)

    پاتر نیز در این باره می نویسد: «خانم وستون حدس زده که در مبارزه ی پدر و پسر ما یک نمایش رؤیایی از مبارزه بین خدایان جدید و قدیم گیاهان داریم که در بیشتر جشن های خرمنی و بهارانه، عبارات آیینی و عبادی آن دریافت می شود.» (پاتر، 1384: 111)

     

    ب) عشق پسر به مادر و از بین بردن مانع این کار یعنی پدر

    با توجه به اهمیتی که روابط پدر و پسر در مکتب روان شناسی فرویدی پیدا کرد ، موضوع نبرد پدر و پسر نیز در آثار او و شاگردانش به ویژه اُتورانک، جایگاه خاصی یافت. به عقیده ی فروید و شاگردش رانک، همه ی آثار در بر دارنده ی مضمون نبرد پسر با پدر در ادب جهان، از عشق نامشروع و ناخودآگاه پسر به مادر ریشه گرفته است و بدین معنا  پسر که پدر را حائلی میان خود و مادر می یابد، رفته رفته کینه ی او را به دل می گیرد و به نبرد با او بر می خیزد.

    البته بی گمان نمی توان همه ی افسانه های نبرد پدر و پسر را با موضوع عشق پسر به مادر و نفرت او از پدر و یا مواردی از این قبیل توجیه کرد. به ویژه وقتی در نظر بگیریم که در روایاتی نظیر رستم و سهراب، انگیزه ی سهراب در جستجوی پدر نه تنها کوچک ترین نشانه ای از نفرت به پدر را در خود ندارد، بلکه کاملا عکس این مسئله را نشان می دهد. برانگیزاننده ی او در این جستجو، مهر به پدرست و این مهر آن چنان زیاد است که سهراب به محض روبرو شدن با رستم (بی آن که مطمئن باشد که او رستم است)، بی اختیار مهر او را در دل می گیرد و در واقع به سبب همین مهر است که پس از آن که رساندن پشت رستم به خاک می رساند، به راحتی فریب می خورد و او را رها می کند گویی که آماده ی یافتن بهانه ای برای این کار بوده است. به دیگر سخن، سهراب جان خویش را بر سر مهر به پدر از دست می دهد  نه در راه نفرت و کینه ی به او ( خالقی مطلق، 1372: 62-63).

     

    پ)کوشش پسر برای به دست آوردن دارایی پدر

    این نظریه را پاتر از قول محققی به نام لایبرشت در متن پژوهش خویش آورده و می نویسد: «توجه او به یک رسم و سنت در راراتونگا جلب شده است که بر طبق، آن پسر وقتی که بزرگ می شود برای مالکیت ثروت پدری با پدر خود می جنگد.» (پاتر، 1384: 112)

     

    ت) قائل بودن به منشأ یگانه ی هند و اروپایی ایرانی برای مشابه ترین روایت های این مضمون

    پیش تر گفتیم که خالقی مطلق نشان می دهد که از میان داستان های متعدد نبرد پدر و پسر، چهار روایت رستم و سهراب، هیلده براند و هادو براند، کوکولین و کنلای و ایلیا مورمیث و سکلنیک بیش از سایر موارد مشابه شان در زمینه ی موضوع، جزئیّات و ساختار با یکدیگر شباهت و نزدیکی دارند. در باب چرایی این پدیده گروهی از پژوهشگران معتقدند که این چهار روایت دارای یک خاستگاه واحد هند و اروپایی هستند و برخی از آنان نیز با مقایسه ی این چهار روایت، صورت اصلی (و البته فرضی) و خطوط کلیِ روایت هند و اروپایی آن را  بازسازی کرده اند و نتیجه گرفته اند که این اقوام، به هنگام کوچیدن، افسانه ی یاد شده را با خود برده اند و در هر محیط جدید، به سبب مسائل تاریخی و اجتماعی مخصوص آن، روایت تقابل نیز توسعه و دگرگونی ویژه ای را از سر گذارنده است.

     

     

    ث) بازتاب آیین های زن سالاری یا مادرسالاری و برون مرز همسری

    گروه دیگری از پژوهندگان،  وجود هر گونه ریشه ی مشترک را میان این چهار روایت انکار
    می کنند و موضوع را چنین توجیه می کنند که در عصر مادر سالاری، زندگی سربازی نوع عادی زندگی برای مرد به شمار می رفته و چه بسیار بوده اند مردانی که به عنوان سرباز و پهلوان جنگی در خدمت یک امیر (حتی امیری بیگانه) در می آمده اند و در چنین شرایطی طبیعی است که در موارد زیادی پهلوان مجبور شود زن و کودک خردسال خود را واگذاشته و به عنوان فردی از سپاه، امیری را که از زادگاه خود می رفته یا رانده می شده، همراهی کند. و باز دور از ذهن نیست که همین پهلوان پس از سالیان درازی در زادگاه خود و یا جای دیگری با سپاهیانی روبرو شود که بر حسب اتفاق سر کرده ی جوان آن، پسر خود او است و بدین ترتیب پدر و پسر، به عنوان دشمن رویاروی یکدیگر قرار گیرند.

    پیروان این نظریه معتقدند که اصولاً وجود همانندی میان افسانه ها را باید دلیلی بر یکسانی یا لااقل شباهت و نزدیکیِ مناسبات فرهنگی و اجتماعی در میان اقوام گوناگون دانست بدین معنی که چون در دو اجتماع مختلف، مناسبات و ویژگی های اجتماعی و فرهنگی همگون وجود دارد، در هر دو اجتماع یک جهان بینی یکسان یا مشابه به وجود می آید و این جهان بینی در ادبیات هم تأثیر می گذارد و نتیجتا میان ادبیات آن اقوام نیز همانندی هایی ایجاد خواهد شد که نشانه و دلیل تأثر ادب یک قوم از دیگری یا هر دو از یک ادبیات سوم نیست.

    این موضوع در مورد روایت های پهلوانی ای چون نبرد پدر و پسر نیز صادق است و چون دو پهلوان در وضعیت مشابهی قرار می گیرند دور از ذهن نیست که واکنشی همسان نشان دهند. به عبارت دیگر، بیشتر همانندی های موجود در این الگو زاییده ی یکسانی و همگونی طبیعت انسانی و نیز مشابهت و هم سطحی مناسبات فرهنگی و اجتماعی میان دو یا چند قوم و وحدت چارچوب آیین های پهلوانی و جنگی آن هاست. (خالقی مطلق، 1372: 53-78؛ همچنین برای کسب اطلاعات تکمیلی در این باب  پاتر، 1384: 112 به بعد؛ و مختاری، 1379: 211-227).

     

    1-1-4. معرفی سه اثر حماسی ادب فارسی که این الگو در آن ها دیده می شود (به جز داستان رستم و سهراب)


    برزونامه: منظومه ای متشکل از دو بخش و بر طبق جدیدترین تصحیح، 3738 بیت است. بخش اول این منظومه بی شباهت به داستان رستم و سهراب نیست. در این داستان، برزو- پسر سهراب- با سپاهیانی که افراسیاب در اختیارش گذاشته به ایران می آید و بی آنکه به نژاد خود آگاه باشد با رستم می جنگد. سرانجام نژاد او شناخته می شود؛ جنگ به صلح می انجامد و برزو به سپاهیان ایران می پیوندد. سراینده آن محمد کوسج است ( نحوی، 1387: 13-29 یا همو، 1379: 19-38).


    جهانگیرنامه: منظومه ای است بالغ بر 6026 بیت که ظاهراً فردی به نام قاسم مادح در قرن هفتم آن را سروده است. داستان در شرح جنگ های جهانگیر- پسر رستم- با ایرانیان و سرانجام، درآمدن جهانگیر در سپاه ایران و سپس جنگ جهانگیر با رستم در مغرب است.


    بانوگشسب نامه: این منظومه روایتی است از زندگی بانوگشسب، دختر رستم و نبردهای پهلوانانه ی او. ظاهراً این منظومه تنها حماسه ی ملی ایران زمین است که قهرمان آن یک پهلوان بانو است و این منظومه که در وصف جنگاوری های او سروده شده است، از رفتارهای قالبی زنانه (چون نرم خویی، لطافت، عشق آفرینی و افسون کنندگی که نقش های رایج زن در ادبیات فارسی هستند) تهی است. این منظومه در 1032 بیت سروده شده است و به نظر ذبیح الله صفا مربوط به نیمه ی دوم سده ی پنجم یا آغاز سده ی ششم هجری قمری است. ( کراچی، 1382: 13 و 14). همچنین روح انگیز کراچی تاریخ احتمالی سرایش آن را پس از سال 520 ذکر کرده است. ( همان، 14)

    سراینده ی این منظومه تاکنون ناشناس مانده است و هیچ  حدس و گمانی نیز درباره ی هویت او وجود ندارد. زیرا در هیچ یک از نسخ به جا مانده از آن نام سراینده یا کاتب وجود ندارد ( همان، 17).

     

    کتاب نامه (فهرست و مشخصات منابع و مراجع)

    <!--[if !supportLists]-->-          <!--[endif]-->آیدنلو، سجاد (1384). «مهین دخت بانو گشسپ سوار»، کتاب ماه ادبیّات و فلسفه، سال هشتم، ش. 9 ، صص 34 ـ 45.

    <!--[if !supportLists]-->-          <!--[endif]-->________  (1386) (1). طبقه بندی و تحلیل مضامین و بن مایه های حماسی، اساطیری و آیینی در منظومه های پهلوانی پس از شاهنامه. تبریز: دانشگاه تربیت معلم آذربایجان. (رساله ی تحصیلی دوره ی دکتری).

    <!--[if !supportLists]-->-          <!--[endif]-->ـــــــــــــ (1386) (2). نارسیده ترنج. اصفهان: نقش جهان.

    <!--[if !supportLists]-->-          <!--[endif]-->پاتر، آنتونی (1384). نبرد پدر و پسر در ادبیات جهان. ترجمه ی محمود کمالی. تهران: نشر ایدون.

    <!--[if !supportLists]-->-          <!--[endif]-->خالقی مطلق، جلال (1372). گل رنج های کهن. به کوشش علی دهباشی. تهران: نشر مرکز.

    <!--[if !supportLists]-->-          <!--[endif]-->ــــــــــــــــــــ (1381). سخن های دیرینه. به کوشش علی دهباشی. تهران: نشر افکار.

    <!--[if !supportLists]-->-          <!--[endif]-->ش. 17.

    <!--[if !supportLists]-->-          <!--[endif]-->کراچی، روح انگیز (مصحح و شارح) (1382). بانوگشسب نامه. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.

    <!--[if !supportLists]-->-          <!--[endif]-->مادح، قاسم (1380). جهانگیر نامه. به تصحیح دکتر سید ضیاءالدین سجادی. تهران: موسسه ی مطالعات اسلامی.

    <!--[if !supportLists]-->-          <!--[endif]-->مختاری، محمد (1379). حماسه در رمز و راز ملی. تهران: انتشارات توس.

    <!--[if !supportLists]-->-          <!--[endif]-->نحوی، اکبر (1379). تصحیح برزونامه. شیراز: دانشگاه شیراز (رساله ی تحصیلی دوره ی دکتری).

    <!--[if !supportLists]-->-          <!--[endif]-->نحوی، اکبر (1384) (مصحح) . پهلوان شنگانی: بازنویسی و تلخیص برزونامه. تهران: انتشارات اهل قلم.

    <!--[if !supportLists]-->-          <!--[endif]-->نحوی، اکبر (1387) (مصحح) . برزونامه. سروده ی شمس الدین محمد کوسج. تهران: مرکز نشر و پژوهشی میراث مکتوب.