صادق هدایت

در زندگی زخم هایی است که مثل خوره روح را آهسته در انزوا می خورد و می تراشد. این درد ها را نمی شود به کسی اظهار کرد ، چون عموماً عادت دارند که این دردهای باورنکردنی را جزو اتفاقات و پیش آمدهای نادر و عجیب بشمارند و اگر کسی بگوید یا بنویسد ، مردم بر سبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی می کنند آن را با لبخند شکاک و تمسخر آمیز تلقی بکنند - زیرا بشر هنوز چاره و دوایی برایش پیدا نکرده و تنها داروی آن فراموشی به توسط شراب و خواب مصنوعی به وسیله ی افیون و مواد مخدره است- ولی افسوس که تاثیر اینگونه داروها موقت است و به جای تسکین پس از مدتی بر شدت درد می افزاید.
...

من فقط برای سایه ی خودم می نویسم که جلو چراغ به دیوار افتاده است، باید خودم را بهش معرفی بکنم

برگرفته از آغاز داستان بوف کور



بخش اول: سالهای جوانی

بخش دوم: کافه نشینی صادق هدایت
بخش سوم: نقش زن در زندگی صادق هدایت
بخش چهارم: یاس و سرخوردگی

بخش پنجم: علل خودکشی صادق هدایت
بخش ششم: ملی گرائی و عرب ستیزی هدایت
بخش هفتم: هدایت و شکوه ایران باستان
بخش هشتم: هدایت از کجا احتیاج به نوشتن پیدا کرد
بخش نهم: صادق هدایت و بررسی نوشته های گوناگون او
بخش دهم: صادق هدایت؛ بینش فردی و شناخت اجتماعی
بخش یازدهم: طنز درآثار صادق هدایت
بخش دوازدهم: تکنیک داستان نویسی صادق هدایت
بخش سیزدهم: اهمیت داستان 'بوف کور' و ابهام در این شاهکار هدایت
بخش چهاردهم: تاثیر پذیری صادق هدایت از نویسندگان غربی

برگرفته از :کتابخانه گویا

با سپاس فراوان از  خانم گیتی مهدوی گرداننده ی خزانه ی کتاب های صوتی به زبان فارسی   کتابخانه ی گویا

نظرات 15 + ارسال نظر
محسن چهارشنبه 15 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 14:22 http://after23.blogsky.com

چه پست مفصل و خوبی نوشتید. لینکش را برای شناخت بیشتر صادق هدایت توی کتابامون می گذارم.

این نتیجه ی زحمت سایت بی بی سی فارسی و خانم گیتی مهدوی که در سایت شان فایل های صوتی را قرار داده اند تا ما بتوانیم به راحتی به آنها دسترسی داشته باشیم. وقتی به این فایلها گوش کردید می بینید که چقدر قشنگ به تمامی گوشه های زندگی هدایت پرداخته اند.
احسان یار شاطر یکی از کسانی است که سخنانش خیلی به دل می نشیند.

فریدون پنج‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 12:38 http://www.parastu.persianblog.ir

دارم فکر می کنم راستی آدم برای چی کتاب می خواند. لابد خواهید گفت عجب سئوالی می کنی. مطالعه بخش مهمی از زندگیست. درست است . کاملن حق با شماست.
علت این که از خودم می پرسم چرا می خوانم اینست که تقریتن تمام آثار صدادق هدایت را روزگاری در دوران جوانی خوانده بودم . اما از آنهمه داستان جز گل ببو چیزی یادم نمانده است. گل ببو هر روز غروب آفتاب از مزرعه برمی گشت. غذایش را می خورد . با زنش همخوابی می کرد و بعد هم طبق عادت اورا یه فصل کتک می زد . بعد دراز می کشید که زمین خستگی روزانه را از تنش بیرون بکشه. خر و پفش دیوار ها رو به لرزه می انداخت. یه روز زنش از اینکه بد جوری صدمه دیده بود با چشم اشک آلود نفرینش کرد. غروب روز بعد گل ببو از مزرعه برنگشت. هیچ کس هم ندونست چی به سر گل ببو آمد.
بعد ها زن گل ببو با یک مردی که از شهرآمده بود ازدواج کرد. مرد با زن خیلی با محبت و مهربان بود . اما زن هر روز غروب منتظر گل ببو بود منتظر همخوابی. منتظر کتک ها .
البته این داستان در ذهن من به خاطر فراموشی تغیراتی کرده است . باید خود داستان را بخوانید و تصویر سازی و اوج احساس را از قلم صادق هدایت بخوانید.
داستان واغ واغ صاحاب اورا خوانده ام اما جز عنوان آن چیزی بیادم نمانده است. از داستان بوف کور به جز همین سر فصل آن «در زندگی زخم هایی است که مثل خوره روح را آهسته در انزوا می خورد و می تراشد. این درد ها را نمی شود به کسی اظهار کرد » چیزی به خاطرم نمانده است
حالا من نمی توانم بگویم آثار هدایت را تمامن خوانده ام در حالیکه چیزی در خاطرم نمانده است. اما چیزی هم در درونم به من می گوید چه نیازی هست که بگویی خوانده ای. آنچه که مهم است روزگاری هدایت با نوشته هایش لحظه های ترا پر کرده بود و تو با دوستانت در باره او صحبت های داشته اید و زندگی کرده اید و از آن خاطره ای ساخته اید. مگر زندگی به جز این لحطه هاست ؟؟؟

خب حرف زیاد است. در باره صادق هدایت بسیار نوشته شده است . من دیگر چیزی نمی نویسم. فقط به این بسنده می کنم که شخصیت های داستان های او از دل جامعه برخاسته اند و با خوانند ه هم نشین و همدل می شوندو درد ها و غم ها شان را با خواننده ی غم آشنا در میان می گذارند و با هم زندگی می کنند. مثلن در داش آکل که یکی از قوی ترین داستان هاست آدمی خودش و تمامی اطرافش را از یاد می برد و در دنیای داش آکل غرق می شود . با درد و غم و عشق او هم سفره می شود . آه ...داش آکل...

بروم به لینک های صوتی که گذاشته اید گوش کنم تا اندوه این زمانه را در دنیای هدایت فراموش کنم.
ممنون از زحماتی که برای انتقال این لینک ها کشیده اید . ممنون از این یاد اوری تان

با سپاس و درود فراوان
.



یکی از دوستان بسیار کتابخوان همیشه می گفت:« یکی از زیباترین و جذاب ترین سرگرمی های انسان ها ، حرف زدن در مورد دیگران هست»

یکی از دلیل هایی که ما کتاب می خوانیم شاید این باشد که می خواهیم سر از زندگی دیگران در دیگر نقاط دنیا در آوریم.

گل ببو را نخوانده ام ولی لینکی در وبلاگ کتابخوانی گذاشته ام که همه ی کتابهای صادق هدایت را می توان آنجا یافت. حتمن می خوانمش. خواندن داستان های هدایت خیلی وقت نمی گیرد چون به گفته ی شما
«شخصیت های داستان های او از دل جامعه برخاسته اند و با خوانند ه هم نشین و همدل می شوندو درد ها و غم ها شان را با خواننده ی غم آشنا در میان می گذارند و با هم زندگی می کنند»

امیدوارم از فایل های صوتی خوشتان بیاید
با سپاس

سعیدسعیدی پنج‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 12:42

من از انتخاب باراک اوباما خوشحال شدم
چون!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

من بیشتر نگران وضع خودمان هستم تا خوشحالی برای انتخاب اوباما
چون!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

فرناز پنج‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 14:01

خیلی خوشحالم که موقعیت به این خوبی در اختیارم قرار گرفته برای برقراری ارتباط با صادق هدایت و کارهاش که تا بحال هنوز نتونستم .. اون کار آقای فرزانه در مورد صادق هدایت که الان اسمش رو فراموش کردم تنها چیزی بوده که در این مورد خوندم . مرسی از اینهمه زحمتی که میکشید .

امیدوارم دفعه ی بعد که همدیگه رو دیدیم بشینم هی بگیم اینجا اینو گفتن و اونجا اونو گفتن من هنوز نتونستم تا آخر گوش بدم

فریدون شنبه 18 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 17:26 http://www.parastu.persianblog.ir

سخنی در حاشیه
انتخاب بارک اوباماگامی به پیش در تاریخ تبیعیض نژادی امریکاست. اما نباید فراموش کنیم اینست که او ناچار است در چارچوب سیستم سرمایه داری و در کادر حزب دمکرات که عضو آنست کار کند. سئوال من اینست که یک فرد در چنین شرایطی تا چه حد می تواند در تغیر روش ها و سیاست ها موثر باشد؟

پاسخ به این سئوال را می توانیم تا حدی با نگاه به تاریخ حدس بزنیم. نلسون مندلا تا چه حد توانست افریقای جنوبی را تغیر دهد؟ خاتمی تا چه حد توانست در ایران نقشی سازنده داشته باشد؟ کوفی عنان در سازمان ملل تا چه حد توانست نقشی مهم داشته باشد؟ و الی آخر

فریدون گرامی دیگر آن زمان که یک شخص که نتیجه ی شرایط زمانی و اجتماعی و اقتصادی و.. خود بود مردم فکر می کردند اوه ه ه از آسمان نازل شده و چنین و چنان خواهد کرد، به سر آمده است . اوباما هم نتیجه ی این شرایط امریکاست.
به تغییرات آنچنانی اعتقاد ندارم.

شهرزاد یکشنبه 19 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 13:43 http://se-pi-dar.blogsky.com

سلام
اولین بار نیست که به اینجا سر می‌زنم ولی اولین باره که می‌نویسم. چند روز پیش شاهنامه به روایت دکتر محجوب را از کتابخانه الکترونیکی خانم مهدوی دانلود کردم و گوش کردم و چقدر هم برام جالب بود. امروزم که اینجا آمدم و این مجموعه ارزشمند از هدایت رو دیدم ذوق‌زده شدم، ممنون از فایل‌ها و موفق باشید.

سلام بر شهرزاد گرامی
از آشنایی با شما بسیار خوش وقتم.
با سپاس

پاتوق گورکن ها دوشنبه 20 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 00:59

خواب دیدم که زخم هایم خوب شده اند.مارکز

محمد مجتبی زاده دوشنبه 20 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 15:37 http://www.motarjem-mm.blogfe.com

با سلام
ببینین نمی شه به مترجمین بی سواد گفت. چون یه کار سلیقه ای است. اگه شما اصل کلمه انگلیسی رو برام بنویسن من می تونم معادل فارسی اونو براتون بنویسم

محسن دوشنبه 20 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 19:23 http://after23.blogsky.com

من هم می خواهم حاشیه ای بر سخنی در حاشیه فریدون بنویسم.
تا همین پنجاه سال پیش کوکلوس کلان ها در آمریکا بیداد می کردند. ولی چه بسا فرزندان تعدادی از آن ها در این انتخابات به باراک حسین اوباما رای هم داده اند.
این آن چیزی است که باعث می شود به قول فریدون گرامی -در کامنتی در بعداز بیست و سه- بگوییم که تاریخ به سمت جلو گام بر می دارد. این انسان ها یعنی نلسون ماندلا و خاتمی و ... باعث می شوند که استانداردهای یک مدیر یا رهبر یا رییس جمهور یا هر چه که اسمش را بگذاریم بالاتر برود. ببینید کرباسچی زمانی در تهران شهردار بود. بعد از او حتا احمدی نژاد هم سعی می کرد که کمتر از او نباشد. شهردار امروز تهران اگر از کرباسچی برتر نباشد کمتر نیست. و این آن چیزی است که به جرات می توان از آن نتیجه گرفت که حزب دمکرات امروز آمریکا هم همان حزب دمکرات زمان کوکلوس کلان ها نیست. و این آهنگ حرکتی رو به جلو است. گیرم آنقدر کم که به زور ببینیمش.

علی آریا سه‌شنبه 21 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 22:23 http://serkherika.persianblog.ir/

.........
دو سه باری ست که خودم را آ ماده می کنم تا از هدایت بنویسم
هر بار به دلیل پیش پا افتاده ای نشده است

می خواستم در باره ی زن اثیری ، لکاته و... پیرمرد خنزر پنزری و ...
تفاوت هاواشتراکات این شخصیت ها در بوف کور بنویسم
می خواستم در باره ی قالب داستانی بوف کور ، سور رئالیسم و ...
تاثیر هدایت و بویژه بوف کور بر ادبیات داستانی معاصر فارسی بنویسم
وحتی قصد داشتم در مورد توپ مرواری ، افسانه آفرینش ویکی دو تای
دیگر از آثار هدایت ( که در ایران چاپ رسمی نداشته اند ) قلم فرسائی کنم!
فکرش را بکنید
حالا که من ، آماده ، آمده ام می بینم همه را تب اوباما گرفته است !
جل الخالق !!
دوباره باید بروم واین بار کمی مسلح برگردم واین بار در باره ی اوباما -
کوکلس کلان ها - ماندلا - خاتمی - احمدی نژاد - کرباسچی و... نظر بدهم
از همه بد تر اینکه این قلم امشب جو هرش به طنز آ لوده شده است
بی نوا هدایت که شصتاد سال بعد از مرگش هم سیاست ولش نمی کند.
دوستان ! لطفا پاینده و برقرار باشید .




این همه را که در مورد هدایت گفتید خود یک پست ارزشمند در این وبلاگ خواهد شد.

تمامی این فایلهای صوتی را که جمع کنیم جدای از زندگی شخصی صادق هدایت ارزشش به نظرات اهل ادب و تاریخ همانند پروفسور احسان یار شاطر و دکتر ماشالله آجودانی در مورد آثار هدایت و اثرش بر ادبیات و فرهنگ ایران است.

امیدوارم که وقت به شما اجازه دهد و اینها را بنویسید این وبلاگ کوچک هم به نان و نوایی برسد.

چشم به راه نقد شما در مورد هدایت این بزرگمرد ادبیات هستم.
با سپاس فراوان

فریدون چهارشنبه 22 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 15:37 http://www.parstu.persianblog.ir

اول - در رابطه با مطلب علی آریا گرامی منهم دوست دارم در باره بوف کور ویا هریک از داستان های هدایت در این جا گفتگویی داشته باشیم.

دوم - اگر فرصتی دست دهد که پر وانه گرامی پستی را هم به بحث اوباما اختصاص دهد در محور آن میشود گفتگو هایی داشت و به دور نمای آینده نگاهی انداخت.

با صمیمانه ترین درود ها

اوباما اگر زحمتی نیست با شما.

محسن چهارشنبه 22 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 19:09 http://ketabamoon.blogsky.com

من فکر میکنم که یکی دو رقیب جدی دارد برای من پیدا می شود. بوف کور. و چه خوب.
بسم الله.

فریدون پنج‌شنبه 23 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 15:28 http://www.parastu.persianblog.ir

پروانه گرامی
اطلاع چندانی از حزب دمکرات آمریکا ندارم. برای نوشتن مقاله ای که در خور گاهنگار شما باشد متاسفانه در این برهه زمان از عهده من خارج است .
برای شناخت اوبا ما ضرورت دارد که سیاست حزب دمکرات آمریکا را از چند جنبه مورد بر رسی قرار داد . بعنوان مثال سیاست خارجی و برنامه های اقتصادی این حزب در رابطه با شرایط داخلی .
آنچه که مسلم است اعضای عالیرتبه این حزب از جمله معاونت آن در گذشته از طرفداران جنگ و انباشته شدن سرمایه در دست عده ای محدود بود ه اند. مشاورین اوبا ما نیز تافته ای جدا بافته از این جمع نیستند . اوباما بنا به خاصیت طبقاتی اش گرایش لیبرالسم تمایل به راست دارد که فقط می تواند در چارچوب سرمایه داری دست به رفرم هایی بزند. فشاری را که سرمایه داری تحت حکومت جمهوری خواه بر توده های میلیونی وارد آورد است را کمی تخفیف بدهد.
اوباما در واقع سر پوش اطمینانی است که با رفرم خود از انفجار سیسم سرمایه داری آمریکا می کاهد .
اوباما سخنران ورزیده و ماهریست که توانسته ۱۴۳ میلیون نفر را به پای صندوق انتخابات بکشاند . سخن رانی برایم بسیار جالب بود اما برای رسیدن به این آمال نیاز داریم به کج کردن کشکول سرمایه داری بسوی توده ها چیزی که تا کنون در جوامع صنعتی پیشرفته سابقه چندانی نداشته است . گر چه بعد از جنگ جهانی دوم گام هایی در راه رفاه اجتماعی برداشته شد و آنهم به علت قدرت اتخادیه ها و نمایندگان آوانگارد کارگران و وحشت سرمایه داران از اینکه در این نبرد همه چیز را ببازند لذا سر کیسه را شل کردند اما به تدریج آنچه را که داده بودند مکارانه پس گرفتند و دارند پس می گیرند.

تا انجا که ذهن من یاری می کند حزب کارگر انگلیس و حزب دمکرات آمریکا همیشه نقش سرپوش اطمینان دیگ بخار را در تاریخ جنبش های کارگری ایفا کرده اند .
بعد از این همه این حرفها سئوالی که در ذهن آدمی مطرح می شود اینست که پس نقش توده های میلیونی در این شرایط بحرانی که عامل اصلی اش سیستم سرمایه داری است چیست.
و سئوال دیگر اینکه ریاست جمهوری جدید آمریکا در رابطه با ایرا ن چه رویا هایی را در سر می پروراند ؟ برای پاسخ به این سئوال باید شرایط داخلی ایران و هدف رهبران آن را در رابطه با سیاست خارجی حزب دمکرات آمریکا مورد بر رسی قرار داد

همانطور که در فوق ذکر نمودم سخن رانی اوباما برایم بسیار جالب بود . اما نمی دانم آیا انرا کسی ترجمه کرده است یا خیر

این پیام را برای شما نوشته ام که بعد از خواندن می توانید آنرا حذف نمایید یا هر نوع که بخواهید تغیر ش دهید.
با صمیمانه ترین درود ها

فرهاد پنج‌شنبه 12 دی‌ماه سال 1387 ساعت 15:11

سلام
ممنون از تلاش شما برای زنده نگه داشتن ادبیات کهن ایران
اگه لطف کنید فایلهای صوتی رو برام ایمیلکنید ممنون می شم
اکثر فایلهای خانم مهدوی قابل سیو مستقیم نیستند و باید با مدیا ژلیر باز شوند
متاسفانه من کارت صدام قطع هستش و نمی تونم سیوش کنم
چون بازشون نمی کنه سیستمم
اگه میشه فایلهای صوتی که بشه مستقیم دانلود کرد رو برام بفرستید
ممنون می شم

سلام
سیو کردن فایل ارتباطی به کارت صدا ندارد. فایل های کتابخانه گویا همگی دانلود می گردند.
از پیام شما هم سپاسگزارم

[ بدون نام ] یکشنبه 15 دی‌ماه سال 1387 ساعت 12:27

بوف کور « پرلاشز
محمود نیکویه


زندگی هدایت

از زندگی هدایت همه مان آگاه ایم . 28 فروردین 1281 به دنیا آمد و 19 فروردین 1330
نیز در گذشت و حاصل این چهل و هشت سال و یک ماه و بیست و هشت روز ، بیش از 20
.کتاب و نوشته و مقاله است
زندگی هدایت بیش تر در دو شهر تهران و پاریس خلاصه می شود که اولی زادگاه و دومی
آرامگاه اوست . و به تعبیری پاریس را هم می شود زادگاه او دانست چرا که مرگ هدایت
خود تولد او محسوب می شود و مرگ هدایت تولدی دیگر است در زندگی اش ، همان طور
.که مرگ فروغ تولد دیگری ست

تحصیلات هدایت در ایران در دارالفنون و مدرسه سن لویی سپری می شود و سپس برای
گذراندن دوره ی مهندسی به بلژیک می رود ولی از آن دست می کشد و در فرانسه به ادبیات
.رو می آورد و پس از 4 سال به ایران باز می گردد

در ایران در چند اداره کار می کند و بعد در سال 1315 به هند می رود و کم تر از یک
سال در آن جا به مطالعات زبانشناسی می پردازد بعد از مراجعت به ایران در اداره ی
.موسیقی مشغول کار می شود و در چاپ و نشر مجله ی موسیقی همکاری می کند

.آخرین شغل اش در ایران مترجمی در هنرکده هنرهای زیبای کشور بود
هدایت در سال 1322 بنا به دعوت اتحاد جماهیر شوروی ، در جشن پنجاهمین سال تاسیس
.دانشگاه تاشکند شرکت می کند و دو ماه در ازبکستان شوروی به سر می برد
در همان سال ها نامه ای از دختر مادام کوری دریافت می کند که او را برای شرکت در
نخستین « کنگره جهانی حمایت صلح » دعوت کرده بود که هدایت به عللی از رفتن امتناع
:می کند و در ضمن نامه ای به دختر مادام کوری می نویسد

« .من نظر شما را در دفاع از صلح می ستایم »
آخرین سفر بی بازگشت هدایت در دوازده ام آذر 1329 به فرانسه است که 4 ماه بیش تر به
طول نمی انجامد . هدایت در 19 فروردین 1330 در آپارتمان خود در بولوار سن میشل
پاریس ، با گشودن شیر گاز ، سفر دیگری را آغاز می کند و به زندگی زمینی اش پایان می
.دهد

و از این هنگام است که شایعه پردازی ها شروع می شود و جار و جنجال های مطبوعاتی
در می گیرد . هر کس می خواهد خودکشی او را به نوعی تعبیر کند . گروهی مرگ اش را
ناشی از مرگ دوست اش دکتر شهید نورایی قلمداد می کنند و گروهی دیگر آن را به واسطه
(ی بازگشت تعصبات مذهبی که یکی از مظاهر آن قتل شوهر خواهرش (سپهبد رزم آرا
بود ، تعبیر می کنند . و عده ای دیگر نیز مرگ او را ناشی از سوء رفتار ناشرین آثارش می
.دانند . خلاصه هر یک آن را به گونه ای تعبیر می کنند

ولی آن چه که روشن است خودکشی هدایت نه ناشی از اوضاع سیاسی مملکت بود و نه از
سوء رفتار ناشرین کتاب هایش ، هدایت هنرمندی بود ، که یک عمر به خلق آثار ادبی
پرداخته بود و اینک نومیدی غریب عذاب اش می داد و چشمه ی خلاقیت اش نیز خشک شده
.بود. شاید خود او بهتر از هر نقاد و ادب شناسی بدین نکته پی برده بود

:«به قول شاعر هزل گوی لهستانی « استانیسلاوسک
«. لحظه ی تمیز عدم استعداد در شخص همان لحظه بارقه ی نبوغ است »
هدایت بعد از « سگ ولگرد » 1321 ، رمان سست « حاجی آقا » را در 1324 منتشر
،می کند . بی شک هیچ یک از آثار ادبی هدایت ، اگر صرفن از دریچه خلق هنری بنگریم
.همچون « حاجی آقا » ناپسند و ساختگی نیست

.به قول پرویز داریوش پایان کار هدایت را می توان انتشار « سگ ولگرد » دانست
:از این رو هدایت مرگ را بهتر از زندگی یافته بود . در نامه ای به جمال زاده می نویسد
« اما حرف سر این است که از هر کاری زده و خسته و بیزارم و اعصاب ام خرد شده . مثل
یک محکوم و شاید بدتر از آن شب را به روز می آورم و حوصله ی همه چیز را از دست
داده ام . نه می توانم دیگر تشویق بشوم و نه دلداری پیدا کنم و نه خودم را گول بزنم وانگهی
میان محیط و زندگی و مخلفات دیگر ، ورطه ی وحشتناکی تولید شده که حرف یکدیگر را
.نمی توانیم بفهمیم

باری اصل مطلب این جاست که نکبت و خستگی و بیزاری سر تاپایم را گرفته ، دیگر بیش
از این ممکن نیست . بهمین مناسبت نه حوصله شکایت و چُس-ناله دارم و نه می توانم خود
را گول بزنم و نه غیرت خودکشی دارم فقط یک جور محکومیت قی آلودی است که در محیط
«.گند بی شرم مادر قحبه ای باید طی کنم
:چند ماه قبل از مرگ اش نیز بیکی از دوستان فرانسوی اش گفته بود
« من دیگر کاری صورت نمی دهم ، چیزی نمی نویسم ، چه فایده دارد ؟ »
.این نومیدی غریب سرانجام به نیستی اش کشانید و تا ابد میهمان « پرلاشز » شد

میراث هدایت

آثار هدایت به دو بخش کلی تقسیم می شود . آثار ادبی و آثار تحقیقی ؛ که آثار ادبی او شامل
نوشته های فارسی و ترجمه ی آثار ادبی خارجی است و آثار تحقیقی ، تحقیقات ادبی و
.ترجمه نبشته های پهلوی و مطالعات فرهنگ عامیانه را شامل است

آثار ادبی

وقتی که سخن از قصه نویسی به میان می آید . بدون تردید نام هدایت بعنوان آغاز کننده و
.گشاینده راهی نوین ، در سر فصل سخن قرار می گیرد
اولین اثر هدایت « فواید گیاه خواری » (1306) است که بعد از آن به داستان روی می
آورد . و از عالم عجیب و غریب احضار اوراح و تحقیق درباره ی وجود روح و فواید
.گیاهخواری وارد جهان داستان نویسی می شود
( زنده به گور » (1309) ، « سه قطره خون » (1311) ، « سایه روشن » (1312»
(مشق های اولیه ی هدایت است که بعدها بزرگترین شاهکار هدایت « بوف کور » (1315
،به وجود می آید . بوف کور تبلور فضای بیمار گونه ی هدایت است که به هاله ای از شعر
.و اشراق در زیبایی پوشیده شده است

هدایت آن طوری که در قصه هایش خود را شناسانده ، یک نویسنده ی ذهنی است . زیرا او
هیچ وقت نمی توانست از تشویش های درونی خود جدا باشد ، و به جای آن که نشان دهنده ی
دنیای بیرون از ذهن خود باشد و تصورات خود را در اشیاء و اشخاص محیط ببیند ، پیوسته
به درون رجعت می کرد و کم تر اتفاق می افتاد که هدایت از درون خود فاصله ای متناسب
با موقعیت و محیط بگیرد و دیگران را همان طور که هستند نشان دهد. گر چه با حساسیت
شدید و تند خود توانسته است جنبه های مضحک زندگی را کشف کند و نشان دهد ، ولی در
.کشف آن ها بیش تر خود را کشف کرده است تا مردم محیط اش را

دنیای هدایت مثل زلزله ای شدید ، مغز خواننده را تکان می دهد و در نحوه ی تفکر او
دخالت می کند و او را به سوی شدت وحدت احساس و عاطفی می راند ، هدایت قصه ی خود
را براساس بودن یا نبودن آنان می آفریند ، و ارزش های انسانی را با طنزی تلخ ، در حال
.زوال نشان می دهد

هدایت بر روی نویسندگان این دیار تاثیرات گونه گون نهاده است. قصه نویسی از هدایت پا
.گرفت و هنوز در قلمرو سبک او با کمی نوآوری رهبر است
هدایت به ترجمه آثار خارجی دیگران نیز پرداخته است و از این میان کتاب های چندی از او
به جاست که ترجمه ی « مسخ » کافکا و « دیوار » ژان پل سارتر درخشش فوق العاده ای
.دارد
.ترجمه های دیگر او در مجموعه نوشته های پراکنده اش دیده می شود

آثار تحقیقی

هدایت در ایران بیش تر بعنوان یک نویسنده شناخته شده است تا یک محقق و کسانی که به
بررسی آثارش پرداخته اند بیش تر به نوول ها و رمان هایش نظر داشته اند تا ترجمه نبشته
.های پهلوی و مطالعات فرهنگ عامه اش
و حق هم همین است ، زیرا که هدایت در آثار ادبی اش بیش تر موفق بوده تا کارهای تحقیقی
و این سخن بدان معنا نیست که هدایت پژوهشگر قابلی نبوده ، بل نظر ما ، استقبال عامه از
.کارهای ادبی اوست

و حال چرا درباره ی کارهای پژوهشی هدایت سکوت شده نمی دانم ، یا بررسی کنندگان آثار
هدایت آن مایه را نداشته اند و یا علمای قوم و آنان که اندکی مایه دار تر بوده اند ، بررسی
!آثارش را دون شان خود پنداشته اند
دانستنی است که روش تحقیق هدایت همانند کارهای محققین روزگار خویش نبود ، و کارهای
.پژوهشی او دارای رگه هایی هنرمندانه است
هدایت در مقاله ای که پیرامون « شیوه ی نوین در تحقیق ادبی » نگاشته بود از روش
تحقیقی محققان و خصوصن از تحصیح خمسه ی نظامی توسط یکی از استادان به تفصیل
.انتقاد کرده بود

***

گفتیم آثار تحقیقی هدایت به تحقیقات ادبی ، ترجمه ی نبشته های پهلوی و مطالعات فرهنگ
:عامه ، تقسیم می شود . اینک به بررسی جداگانه ی هر یک می پردازیم


(1)
تحقیقات ادبی

الف ـ ترانه های خیام

، شاید کمتر کتابی در دنیا مانند مجموعه ترانه های خیام تحسین شده ، مردود و منفور بوده »
تحریف شده ، بهتان خورده ، محکوم گردیده ، حلاجی شده ، شهرت عمومی و دنیاگیر پیدا
«.کرده و بالاخره ناشناس مانده

.این کلام ، کلام هدایت است در مقدمه ی ترانه های خیام
هدایت به خیام عشق می ورزید آیینه ای بود که چهره اش را در آن می دید . و با سراینده اش
.یکی می شد . زیرا که درد خیام ، درد هدایت بود
:هدایت درباره ی خیام می نویسد ـ وانگار که درباره خود می نویسد ـ
از ابتدای جوانی زندگی را تلخ و ناگوار می دیده و داروی دردهای خود را شراب تلخ می »
«.جسته

امروز که نوبت جوانی من است
می نوشم از آنکه کامرایی من است
عیب ام مکنید ، گر چه تلخ است خوش است
تلخ است ، چرا که زندگانی من است

خیام شراب را برای فراموشی دردها برگزیده بود ، ولی هدایت شراب را نیز کافی نمی
.دانست
زیرا بشر هنوز چاره و دوایی برایش پیدا نکرده و تنها داروی آن فراموشی به توسط »
شراب و خواب مصنوعی بوسیله ی افیون و مواد مخدره است . ولی افسوس که تاثیر این
گونه داروها موقت است و به جای تسکین پس از مدتی بر شدت درد می افزاید . » (بوف
(کور

پوچ بودن زندگی و مظاهر آن ، و بیهودگی زنده بودن در اثر دیگر هدایت « وغ وغ
،صاحاب » که با مسعود فرزاد نوشته به خوبی نمایان است آن جا که آن دو با زبان طنز
.بسیاری از شئون متزلزل اجتماع را به باد مسخره و استهزا گرفته اند
.بیزاری خیام از مردم زمانه ، همانند بیزاری هدایت از رجاله هاست

گاویست در آسمان و نامش پروین
گاویست دگر برزبرش زیر زمین
گر بینایی چشم حقیقت بگشا
زیر و زبر دو گاو مشتی خر بین

.این فریاد خیام پس از سال ها از حلقوم هدایت شنیده می شود
من هنوز باین دنیایی که در آن زندگی می کردم انس نگرفته بودم ، دنیای دیگر به چه درد »
،من می خورد ؟ حس می کردم که این دنیا برای من نبود ، برای یک دسته آدم های بی حیا
(پررو ، گدامنش ، معلومات فروش ، چاروادار و چشم و دل گرسنه بود . » (بوف کور

در مقاله ای مفصل با عنوان « یک نویسنده ی » Pastur Valery Radotپرفسور پاستور والری رادو
:نومید » می نویسد

با قریب هزار سال فاصله ، هدایت صدای عمر خیام ، سخن سرای نومید دیگر ایرانی را »
منعکس می کند . خیام به مردم اندرز می دهد که فراموشی و بی خبری را درباده و عشق
بجویند . ولی هدایت برای درد بشری چیزی عرضه نمی کند ، حتا افیون را ، هر دو برای ما
از فلاکت و مذلت زندگی سخن می رانند ولی گلستان های خیام در عالم هدایت ، زیبایی های
خمار آلود خود را از دست می دهد . بلبل شورانگیز به « بوف کور » و گل سرخ خوشبوی
به « نیلوفر بی بو » تبدیل می یابد . در عهد خیام ، نومیدی جنبه احساساتی داشت ولی در
«.دوره ی هدایت این نومیدی ماوراء الطبیعی شده است

هدایت قبل از انتشار ترانه های خیام ، در سال 1303 جزوه ای بنام رباعیات حکیم عمر
خیام منتشر نمود . این کتاب دارای مقدمه ای بود که هدایت بیش تر به شرح حال خیام و
.ترجمه ی رباعیات او به زبان های دیگر ، پرداخته است

ترانه های خیام در سال 1313 منتشر شد . هدایت در این کتاب رباعیات خیام را به ترتیب
موضوع در عنوان های راز آفرینش ، درد زندگی ، از ازل نوشته ، گردش دوران ، ذرات
.گردنده ، هر چه باداباد ، هیچ است ، دم را دریابیم دسته بندی کرد
ولی در انتخاب رباعیات گهگاه دچار اشتباه شده و رباعیاتی « خیام وار » را که با ذوق خود
:مناسب دیده ، در کتاب گنجانیده است مثلن رباعی شماره ی 52 کتاب

بر مفرش خاک خفتگان می بینم
در زیر زمین نهفتگان می بینم
چندان که به صحرای عدم می نگرم
ناآمده گان ورفته گان می بینم

.این رباعی از آن خیام نیست و خیام وار است و در مختار نامه ی « عطار » آمده است
دانستنی است که بعد از چاپ ترانه های خیام ، محمد علی فروغی و دکتر قاسم غنی کتابی به
نام « رباعیات حکیم عمر خیام نیشابوری » در سال 1331 چاپ کردند که تمامی اش
رونویسی از کتاب صادق هدایت بود و حتا مقدمه کتاب نیز از روی مقدمه ی هدایت نوشته
!شده بود

ب ـ « نکاتی چند درباره ویس و رامین » نیز مقاله ی محققانه است در تحلیل ویس و رامین
.فخرالدین اسعد گرگانی

(2)
ترجمه ی نبشته های پهلوی

.یک قسمت از کارهای هدایت ، ترجمه ی نبشته های پهلوی ست
هدایت زمانی که در هند اقامت داشت (1315) ، زبان پهلوی را کمتر از یک سال نزد بهرام
فارسی ترجمه کرد فرا گرفت و با کمک آن چند متن پهلوی را به زبانAnklesariaگور انکلساریا
.فارسی ترجمه کرد

آن چنان که از نامه هایش به مجتبی مینوی بر می آید ، در سر آغاز میل چندانی به فرا
.گرفتن زبان پهلوی نداشته ولی بعدها در حین کار علاقمند شده است
:هدایت در نامه ای به مینوی می نویسد
منزل داریم . تاکنون زندگی انگلی و چسElat بعد از ورود به بمبئی با پرتو در یک »
خوری را پیشه ی خودم کرده ام . اغلب در منزل هستم . هفته ای دو سه روز پیش بهرام
گور انکلساریا درس پهلوی می گیرم که مطمئن ام نه به درد دنیا و نه به درد آخرت ام خواهد
«.خورد

هدایت به وسیله ی زبان پهلوی با گذشته ی ایران آشنا می شود و « نستالژی » شکوه ایران
باستان او را در چنگال می فشارد . هدایت همانند پورداود توجه گر تمدن دیرین می شود و
.از انیران ( غیر ایرانیان ، غرب ها ) به زشتی یاد می کند

شورش روح آریایی او علیه معتقدات نژاد سامی به اوج خود می رسد . داستان « سایه ی
مغول » و دو نمایشنامه ی « مازیار » و « پروین دختر ساسان » از همین ایران پرستی
.شدید او سرچشمه می گیرند

ساختمان هیچ یک از دو نمایشنامه ی مزبور ، قالب نمایشی ندارد و فقط می تواند نمایانگر
.روح ناسیونالیستی هدایت باشد
هدایت متاثر از اندیشه ی مستشرقان بود که اصالت ایران و ایرانی را در این می دانستند که
.ایرانی انتقام دو قرن تسلط عرب بر ایران را بگیرد خود را به کلی از عرب جدا کند
هدایت دشمنان جدید را نمی دید و یا که می دید و اهمیتی نمی داد و تمامی عقب ماندگی ایران
.را در حمله ی نازیان می دید

در عین حال تمام بدبختی های موجود در اجتماع عجم را به گردن عرب انداختن ، مغایر با
.یک جهان بینی صحیح اجتماعی است
علاوه بر این هدایت ، به دنبال ساختن نبود و اگر کسی به دنبال ساختن نباشد ، امیدی به آینده
نمی تواند داشته باشد . به گمانم « کامو » در جایی گفته است که اگر کسی نتواند خود را
بکشد چرا نتواند دیگران را بکشد ؟ در بدبینی هدایت مجالی برای آینده ی فرد یا اجتماع
.وجود نداشت

:بگذریم ، آن چه که هدایت از نبشته های پهلوی به فارسی گردانیده عبارت است از

الف ـ زند و هومن یسن ـ با « بهمن یشت » که شامل یک رشته حوادث راجع به آینده ی ملت
.و دین ایران که اورمزد وقوع آن ها را به زرتشت پیشگویی می کند

ب ـ کارنامه ی اردشیر بابکان ـ این کتاب یکی از کهن ترین نبشته های پهلوی ست . داستان
اردشیر بسیار شیرین و دلچسب است و حکایت از دوره ی پادشاهی و پرگیرودار اردشیر می
.نماید . و با زبان ادبی ساده و گیرنده ای نگاشته شده است

ج ـ گجسته ابالیش ـ رساله ی پهلوی « گجسته ابالیش » حاصل مناظره ی : اباله زندیق با آذر
فرنبغ موبد زرتشتی در حضور خلیفه مامون است . اباله چند سوال در حضور خلیفه و
علمای عیسوی و مسلمان و یهودی مطرح می کند و آذر فرنبغ ، آن ها را جواب می دهد و
.او را مجاب می کند

د ـ شهرستان های ایران ـ رساله ای ست جغرافیایی شامل وضع شهرستان های ایران و شرح
.احداث شهرهای بزرگ توسط شاهزاده گان و پادشاهان ایران

هـ ـ یادگرا جاماسب ـ یا جاماسب نامه که نسخه های متعددی از آن به فارسی و یازند و
پهلوی وجود دارد . کتابی است که در آن گشتاسب شاه پرسش هایی راجع به مسایل گوناگون
.دینی و تاریخی و جغرافیایی و غیره از جاماسب می کند و او پاسخ می دهد

:به قسمتی از ترجمه ی یادگار جاماسب نگاه می کنیم
(1)
گشتاسب شاه پرسید که : این دین اویژه چند سال روا ( رایج ، برقرار ) باشد و پس از
آن چه هنگام و زمانه رسد ؟
(2)
جاماسب بیتخش گفتش که : این دین هزار سال روا باشد پس از آن مردمانی که اندر آن
هنگام باشند همه به هم دردجی ( پیمان شکنی ) ایستند ، با یکدیگر کین و رشک و دروغ کنند
و بان چیم (سبب) ایرانشهر ( مملکت ایران ) را به تازیان بسپارد و تازیان هر روز
.نیرومندتر شوند و شهر شهر فراز گیرند

دیگر از نبشته های پهلوی که هدایت به ترجمه ی آن پرداخته « گزارش کمان شکن » و
.آمدن شاه بهرام ورجاوند » است »

نگاهی گذرا به ترجمه های پهلوی صادق هدایت ، مهارت و اطلاعات دقیق او را در این
زبان معلوم می دارد . مقاله ی « خط پهلوی و الفبای صوتی » خود نمونه ی گویایی ست از
اطلاعات وسیع هدایت در این زبان . در زبانگردانی ببشته های پهلوی ، هدایت نهایت دقت
،را به کار برده و از تحقیقات علمای خاورشناس مانند وست ، بارتولومه ، دارمستتر
.مارکوارت ، بنونیست و مینورسکی ، کمک جسته است

هدایت معنی و ریشه ی هر یک از واژه های داخل متن را در زیر نویس کتاب نمایانده است
و از این نظر می توان گفت ترجمه های پهلوی هدایت ، هر کدام یک فقه اللغت زبان پهلوی
.است

.این نکته همچنین در مقاله ی « پیرامون لغت فُرس اسدی » به چشم می خورد
یادداشت های تاریخی ای که در زیر نویس کتاب ها آمده ، نشان از اطلاع وسیع هدایت از
.مسایل تاریخی دارد

استاد فقید پورداود در مقاله ای که به مناسبت درگذشت « بهرام گور انکلساریا » در شماره
شش ام خرداد 1324 مجله ی « سخن » نوشته است درباره ی ترجمه های پهلوی صادق
:هدایت چنین می نگارد

آقای صادق هدایت که از جوانان فاضل ماست در مدت یک سال در بمبئی نزد این استاد »
بزرگوار ، پهلوی آموخت و ارمغان خوبی از آن دیار به ایران آورد . چند ترجمه از نوشته
های پهلوی ایشان به فارسی شیوا و روان که در تهران انتشار یافت به خوبی می رساند که
«.بهرام گور نماینده ی برازنده ای به مرز و بوم باستانی خود فرستاد

(3)
هدایت و فرهنگ عامه

هدایت را به حق باید بنیانگذار جنبش گردآوری فرهنگ عامه دانست ، پیش از او توجه
.چندانی به این امر نمی شد و هدایت در این راه یک آغاز کننده بود
اما ببینیم که هدف او از جمع آوری فرهنگ عامیانه ایرانی چه بود ؟ هدایت در دیباچه ی
:نیر نگستان » ، ثبت عقاید عامه را ، سبب از بین رفتن آن می داند »
برای از بین بردن این گونه موهومات هیچ چیز بهتر از آن نیست که چاپ نشود تا از »
«.اهمیت و اعتبار آن کاسته ، سستی آن را واضح و آشکار بنماید

ولی در این جا این سوال پیش می آید که آیا این ثبت کردن ، بالعکس باعث گسترش خرافات
نمی شود ؟
:هدایت در جای دیگر می نویسد

از طرف دیگر جای تردید نیست که تا این افکار به اسم اوهام و خرافات جداگانه تدوین »
نشود و بیگانه گان این عقاید سخیفه را جزو عادات ملی ما می شمارند و حال آن که تدوین
«.آنان به نام عقاید منسوخه ، قدمت و بی اهمیتی آن را می رساند

و دیگر هدف او از این کار شاید بدست آوردن زبانی عامیانه برای قصه هایش بود و یا که
:شاید در گردآوری اش مفرحی می جست . خود در دیباچه « ترانه های خیام » می نویسد
« خیلی طبیعی است که روح سرکش و بیزار خیام ، آمیخته با زیبایی و طرافت ها که از
اعتقادات خشن زمان خودش سرخورده ، در خرافات عامیانه یک سرچشمه ی تفریح و تنوع
«.برای خودش پیدا بکند

ولی باید دانست که هدایت این کار را جدی می گرفت ، و با زحمت فراوان به گردآوری
.فرهنگ عامه می پرداخت و از دوستان اش می خواست که یاریش کنند
زمانی که در اداره ی موسیقی کشور کار می کرد به پیشنهاد او در رادیو اعلام شده بود هر
کس قصه ای از ولایات بفرستد در رادیو پخش و فرستنده آن معرفی خواهد شد و در سال
های 1324 نیز در مجله ی سخن براساس مآخذ فرانسوی ، طراحی برای جمع آوری
فرهنگ عامه ارائه داد تا به روال آن ، مواد فرهنگ عامه ایران فراهم شود . این طرح اگر
چه ناقص است ولی از باریک بینی و دقت هدایت و تعصب خاص او در جمع آوری آثار
.فرهنگ عامه حکایت می کند

:هدایت در مقدمه ی این طرح می نویسد
هنر و ادبیات توده ، به منزله ی مصالح اولیه ی بهترین شاهکارهای بشر به شمار می آید »
، به خصوص ادبیات و هنرهای زیبا و فلسفه و ادیان مستقیمن از این سرچشمه سیرآب شده و
هنوز هم می شوند . این سرچشمه ی افکار توده که نسل های پیاپی همه ی اندیشه های
گرانبها و عواطف و نتایج فکر و آزمایش خود را در آن ریخته اند ، گنجینه زوال ناپذیری
«.است که شالوده ی آثار معنوی و کاخ باشکوه زیبایی های بشریت به شمار می آید

نخستین اثر هدایت در زمینه فولکلور ایران انتشار جزوه کوچکی است بنام « اوسانه » که
در سال 1310 در تهران منتشر می شود . « اوسانه » در واقع نخستین بخش از کتابی است
.که بعدها به عنوان « نیرنگستان » در سال 1313 نشر می یابد

اوسانه شامل ترانه های بچه ها ، لالایی ها ، بازی های کودکان ، رمزها و لغزها ، چیستان
.و ترانه های عامیانه است
هدایت در دیباچه ی اوسانه به ترانه های عامیانه و لزوم جمع آوریش اشاره می کند و ویژگی
:های ترانه های عامیانه را می نمایاند . و در جایی می گوید
دسته ای از این ترانه ها دارای ارزش ادبی است و باوجود مضمون ساده به قدری دلفریب »
«است که می تواند با قصاید شاعران بزرگ همسری کند مانند : « تو که ماه بلند در هوایی
و یا تصنیف معروف ، « دیشب که بارون اومد » دارای روح و فکر عشقی است و عاشق
هر چه کوشش می کند از یار چیزی در دست اش نمی ماند ، همان سادگی تشبیهات بر
«.ارزش آن می افزاید

.اثر مهم هدایت در زمینه ی فرهنگ عامه کتاب « نیرنگستان » است
هدایت نام نیرنگستان را از کتابی به همین نام از پهلوی گرفته است و چون آن کتاب در مورد
.دعاهای عامیانه بوده ، نامناسب ندید که آن نام را برگزیند
نیرنگستان » اگر چه دارای اسلوب یک کتاب فولکلوریک نیست ، ولی به عنوان گشاینده »
.ی راه ، بهترین است

،و اگر این کتاب را هدایت براساس طرحی که برای گردآوری فرهنگ عامه ارایه داده بود
.می نگاشت یکی از مهمترین کتب فولکلوریک ایران می شد
آن چه که پیداست هدایت این کتاب را براساس اعتقادات مردم تهران نوشته بود ولی گهگاه در
.این کتاب به نکته هایی بر می خوریم که از آن تهران نیست
و هم چنین هدایت در نگارش کتاب آن چه که در فرهنگ های لغات و کتاب های دیگر
درباره ی اعتقادات مردم دیده ، بعنوان فرهنگ عامیانه مردم تهران نقل کرده است ، در
:صورتی که در دیباچه ی کتاب نوشته
«. آن چه از اعتقادات و خرافاتی که در افواه شهرت دارد ، می نگاریم »
این نکته ها از ارج و اهمیت کار هدایت خرده یی نمی کاهد . و مقام او بعنوان یک آغاز
.کننده برایمان محفوظ است
،گذشته از نیرنگستان ، هدایت بسیاری از قصه های عامیانه ایرانی را از جمله ، آقا موشه
شنگول و منگول ، لچک کوچولوی قرمز ، بلبل سرگشته ، سنگ صبور ، قصه ی کدو و هم
چنین متل های فارسی را جمع آوری کرده است که تمامی شان در کتاب مجموعه نوشته های
.پراکنده ی صادق هدایت که به همت حسن قائمیان انتشار یافته ، چاپ شده است
دیگر از کارهای هدایت در این زمینه ، نشر مقاله محققانه ای ست در زمینه ی « ترانه های
عامیانه » . این مقاله نشاندهنده ی نگرش دقیق هدایت به مسائل فرهنگ عامه و دقت نظر او
.در باب ترانه های عامیانه است

:هدایت در قسمتی از این گفتار می نگارد
واضح است که ترانه های عامیانه متعلق به ملت و توده عوام می باشد ، ولی با وجود این »
هنر کاملی است که شرایط کلی هنر را دارا می باشد . عمومن به خطا هنر را منحصر به
یک دسته مردمان برگزیده و منور الفکر تصور می کنند . احتیاج هنر در طینت بشر به
ودیعه گذاشته شده . انسان ابتدایی حتا وحشی گاهی تهیج مخصوصی حس می کند که به
وسیله ی آواز ظاهر می سازد . شاید آواز او خشن و خیلی تازه باشد ، ولی نماینده ی حس
«.زیبایی پرستی اوست

.هدایت از اصطلاحات و واژه های عامیانه در داستان هایش نهایت استفاده را کرده است
داستان هایش پر است از اصطلاحات و امثالی که پاره ای از آن ها امروزه به کلی فراموش
.گردیده است
چشمگیرترین اثرش در این زمینه « علویه خانم » است که به صورت یک هجای عامیانه
.نوشته شده است
خدا ذلیلت بکند که من زن لچک بسر رو با سه تا بچه قد و نیم قد سر صحرا گذاشتی ! تره »
گرفتم قاتق نونم بشه ، قاتل جونم شد ! روزی ما در کون خر حواله شده بود . برا من فرق
نمی کنه ، به آدم گدا چه صنار بدی چه صنار ازش بسونی ، من از شرق دسمم شده یه لقمه
.نون خودو در می یارم ، اما خدا جا حق نشسته ، ما هم یه خدایی ، یه ابوالفضل لباسی داریم
از هر دسی بدی از همون دس پس می گیری . اجرت با حضرت باشه ، اون دنیا که دروغ
نمی شه . الاهی مرد ، نونت همیشه سواره باشه ، خودت پیاده ! من قلتشن آقا و آقا بالاسر
(لازم نداشتم ... » (علویه خانم

:در تهیه این مقال از مآخذ پنجگانه ی زیر استفاده شده است
1)
عقاید و افکار درباره صادق هدایت گردآورده ی حسن قائمیان
2)
نوشته های پراکنده صادق هدایت گردآورده ی حسن قائمیان
3)
قصه نویسی از دکتر رضا براهنی
4)
( صادق هدایت و فولکلور ایران از محمود کتیرایی ( نامه مینوی
5)
( ادای دین به صادق هدایت پرویز داریوش ( کیهان ماه
6)
کتاب صادق هدایت گردآورده ی محمود کتیرایی



مرجع : رودکی – شماره ی 18 – فروردین 1352

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد