۱-طنز چیست؟

طنز چیست؟1

دوست گرامی این وبلاگ شهبارا در اخیرن دست به نوشتن طنز زده است. یک بار برایش نوشتم از مسخره دیگران خوشم نمی آید و او در پاسخم نوشت مگر طنز غیر از این است! با خودم گفتم راست می گوید پس اشکال کار کجاست؟ این بود به این فکر افتادم برای خودم طنز را تعریف کنم هر چه فکر می کردم می دیدم طنز باید یک لبخند، خنده یا قهقهه یا پوزخند یا اثری به کنایه در ذهن ایجاد کند .این بود به جستجو در این مورد پرداختم . نتایج را در چند پست خواهم نوشت:
با دن کیشوت شروع می کنیم:


دن کیشوت و سانچوپانزا،اثر پابلو پیکاسو، موزه مترو پولیتن

پیکاسو "دن کیشوت" را فقط در چند دقیقه طراحی کرد.این طرح به همراه اثر ادبی آن یکی از بی رقیب ترین آثار به جا مانده ی هنری جهان هستند.
امروزه این اثر پیکاسو نماد آن شاهکار ادبی است.
____________________________________
تا جوان بودم از خنده غافل بودم. بعدها که چشمانم باز تر شد و حقیقت را دیدم به خنده افتادم... و هنوز همچنان می خندم.
________________________
نظری کوتاه به بررسی فصل نخست کتاب نشانه شناسی مطایبه از احمد اخوت:
«پیر مُنارد نویسنده دن کیشوت»
خوزه اوئیس بورخس ، نویسنده ی بزرگ آرژانتینی،داستانی به نام"پیر مُنارد نویسنده ی دن کیشوت" نوشته است. این داستان از جنبه های مختلف تحلیل شده است از جمله ادوارد سعید ، زاک دریدا،ژرار ژانت این داستان را از جنبه های مختلف نقد کرده اند.
موضو ع داستان:
"این داستان در باره ی نویسنده ای(1918) است که می خواهد یک دن کیشوت (1605)دیگر بنویسد نه قصد رمان نویسی دارد چون رمان نویسی را کار پوچی می داند نه قصد دوباره نویسی آن را . بلکه می خواهد دست به تجربه ی جدیدی بزند و سه بخش از آن را سطر به سطر دوباره می نویسد .اتفاقا متن پیر منارد بهتر از سروانتس از کار درآمد"
لطیفه ی جالبی است ، نیست؟انگار سیر زمان تقویمی وارونه شده است .
شاید بورخس همانند الیوت معتقد بود"اثر دیروز را باید با چشم امروز خواند تا جلوه ی دیگری یابد".
متن منارد با اینکه درست همانند متن سروانتس است ،به قول راوی ،بهتر از آن می باشد!
شاید غریب بودن این داستان و منطق راوی و رگه ی شوخی ناپیدای آن به خاطر همین حقیقت باشد:
زمان، تقویمی وارونه یا بر هم خوردن منطق روزمره

 

 

 

طنز چیست دکتر شمیسا

نظریه پردازی برای طنز

حافظ میگوید « میان گریه میخندم ....» برای

کتاب‌هایی درباره طنز و طنزنویسان

 ویکی پدیا

طنز در متون کهن

مطالعات ایران

عشق آموخت مرا شکل دگر خندیدن


سایت ادبی هنری فاخته

هجو و لودگی طنز نیست

شعر امروز آلمان

عکس از بیشه سر



قلب خار پشت ها

_____________

چگونه می توانم جنگل ها را
بسرایم؟
چگونه می توانم قلب خارپشت ها را
بستایم؟
در صورتی که قلب یک زن، قلب یک مرد
ستودنی تر است.
اما آن ها تمایلی ندارند
که در شعر من ظاهر شوند.
از این رو در آستانه در می نشینم
و انتظار کسی را می کشم
که وارد خانه شود.
و در این میان
جنگل ها را می سرایم
و قلب خارپشت ها را


"کورت مارتی"


نقل از وبلاگ کتاب نوشت


 قسمتی دیگری را  از آن را انتخاب کرده ام:

شعر آلمانی را به ویژه پس از جنگ جهانی ی دوم به چهار مقوله تقسیم می کند:


1- شعر: دریچه ای به جهان درون

2- شعر: ابزاری برای بیان کاستی های اجتماعی

3- شعر: پنجره ای برای نگریستن به طبیعت

4- شعر: آزمایشگاهی برای شناخت زبان

اَنتَر ِ صادق چوبک

 این روزها همه از صادق چوبک می گویند. نامش را که می شنوی چهره اش را که تماشا می کنی به یاد عنتر داستانش می افتی عنتری که "جهان" اش مرده است. راستی که نام "لوطی" برای "جهان " چه برازنده است!
 

What is a woman

 What is a woman?
who  feeds me when I am a child
tames me when I am angry and wild
shed tears for me if  I go
loves me when I say yes
hates me when I say no

What is a woman?
a soft, a tender loving beast
a mystery of my soul
my north, south, west and east

What is a woman?
A mother who brought me to life
a partner whom I name my wife
a myth that I love to be with
crowns me when I say yes
destroys me when I say no
sheds tears when I go

What is a woman?
the bloom of my desire
the beauty whom I admire
the shadow of my life,
who shapes me in her palm
the hope of sleeping  in peace in her arm

What is a woman?
the sweet fairy dreams
the stars' rays, the moonlight
the romance of mid summer night
a sample of God's best design
a shape of power and divine

What is a woman?
the bloom of trees
the honey of the bees
the silence of autumn
the secrets of seven seas

What is a woman?
a poem of heaven
the smile of  beauties
the dream of souls
the completion  of life as a whole
a stream of lust and desire
the hell's ever burning fire

  Fridoun

سزارین

در شاهنامه می خوانیم هنگامی که زایمان رودابه نزدیک می شود زال پر سیمرغ را آتش می زند سیمرغ ظاهر می شود و زال را سراسیمه می بیند

بیاور یکی خنجر آبگون یکی مرد بینادل پرفسون
نخستین به می ماه را مست کن ز دل بیم و اندیشه را پست کن
بکافد تهیگاه سرو سهی نباشد مر او را ز درد آگهی
وزو بچه‌ی شیر بیرون کشد همه پهلوی ماه در خون کشد
وز آن پس بدوز آن کجا کرد چاک ز دل دور کن ترس و تیمار و باک
گیاهی که گویمت با شیر و مشک بکوب و بکن هر سه در سایه خشک
بساو و برآلای بر خستگیش ببینی همان روز پیوستگیش

خوب این فرق چندانی با سزارین امروزی نداره و جالب اینجاست که تو ویکیپیدیا خوندم اولین سزارین ها حدود سال ۱۲۰۰ میلادی به بعد بودن که مادر در هیچکدوم زنده نمونده بود در حالیکه فردوسی بین ۹۲۳ و ۱۰۲۰ میلادی زندگی میکرده.

با اینکه این احتمالا فقط یک تئوری بوده، چون فردوسی حکیم بوده هیچ بعید نیست که این واقعا در ایران انجام شده بوده.