در شاهنامه می خوانیم هنگامی که زایمان رودابه نزدیک می شود زال پر سیمرغ را آتش می زند سیمرغ ظاهر می شود و زال را سراسیمه می بیند
بیاور یکی خنجر آبگون | یکی مرد بینادل پرفسون | |
نخستین به می ماه را مست کن | ز دل بیم و اندیشه را پست کن | |
بکافد تهیگاه سرو سهی | نباشد مر او را ز درد آگهی | |
وزو بچهی شیر بیرون کشد | همه پهلوی ماه در خون کشد | |
وز آن پس بدوز آن کجا کرد چاک | ز دل دور کن ترس و تیمار و باک | |
گیاهی که گویمت با شیر و مشک | بکوب و بکن هر سه در سایه خشک | |
بساو و برآلای بر خستگیش | ببینی همان روز پیوستگیش |