از توس تا قونیه همسفر سعید -۴

 

سعید به قونیه رسید



 

من غلام قمرم غیر قمر هیچ نگو
پیش من جز سخن شهد شکر هیچ نگو
سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو
ور از این بی خبری رنج ببر هیچ مگو
مولانا

تا قونیه همسفر سعید-۳

عکس های نیشابور سعید در وبلاگش باز نشد این عکس را که نقطه آغاز سفرش بود را انتخاب کردم


به دریایی در افتادم که پایانش نمی بینم
به دردی مبتلا گشتم که درمانش نمی دانم

چه جویم بیش از این گنجی که سر آن نمی دانم؟
چه پویم بیش از این راهی که پایانش نمی بینم؟

عطار نیشابوری



:عطارو مولانا

سلطان العلما(پدر مولانا) در نیشابور با شیخ عطار دیدار کرد، هنگامی که عطار ، جلال الدین را نگریست به یک نگاه دریافت که در کانون سینه وی آتش عشق فروزانست ، بی اختیار گفت: "زود باشید که این پسر تو آتش در سوختگان عالم زند ، آنگاه کتاب اسرارنامه را به وی ارمغان داد". مولانا درباره عطار فرمود  :ـ
"عطار روح بود وسنایی دوچشم او      ما از پی سنایی و عطار آمدیم"


تا قونیه همسفر با سعید-۲




وقتی سهروردی شهید(ف587) خرقانی و قصاب آملی و حلاج و بایزید را ادامه دهندگان حکمت خسروانی ایرانی می خواند سخنش به درستی بر ما معلوم نیست. اما تردیدی نیست که در نگاه سهروردی میان این چهار تن وجه اشتراکی بوده که در دیگر عارفان دیده نمی شده است
____

،بر همه چیز کتابت بُود
مگر
بر آب
،و اگر گذر کنی بر دریا
از خونِ خویش
بر آب
کتابت کن
تا آن کز پی تو در آید
داند که
عاشقان و
مستان و
سوختگان رفته اند.

_________________

پرسیدند که بعضی مردم سخن پیران نمی دانند.گفت:«نوری به نوری بتوان دید. این رازی است از رازهای حق، درین راز هر کس محرم نباشد، چنان که مَلٍکی دختری دارد پیش ٍ هر کس نه بنشاند»ـ
_________________


و گفت: عشق سه است یکی سوزنده یکی افروزنده و یکی سازنده

ابوالحسن خرقانی
نقل از کتاب :نوشته بر دریا
محمدرضاشفیعی کدکنی


عکس قرن

 

  بچه یهودی در حال مرگ 1944

 

تا قونیه همسفر با سعید

 

هنوز ما را ،«اهلّیت گفـت»، نیست!

کاشکی،«اهلّیت شنودن» ،

بودی!

«تمام – گفتن» می باید،

و «تمام – شنودن»!

بر دل ها ، مٍُهر است،

بر زبان ها ، مُهر است،

و بر گوش ها،

مُهر است!

 

شمس

-------

نقل از  کتاب خط سوم

دکتر ناصرالدین صاحب الزمانی

وبلاگ سعید:مهتاب شب