در سیرت پادشاهان-2

در سیرت پادشاهان

هارون الرشید را چون ملک دیار مصر، مسلم شد گفت :به خلاف آن طاغی که به غرور ملک مصر دعوى خدایى کرد نبخشم این مملکت را مگر به خسیس‌ترین بندگان.
سیاهی داشت نام او خصیب در غایت جهل ملک مصر بوی ارزانی داشت و گویند عقل و درایت او تا به جایی بود که طایفه‌ای حراث مصر شکایت آوردندش که: پنبه کاشته بودیم باران بی‌وقت آمد و تلف شد.
گفت پشم بایستی کاشتن.

اگر دانش به روزى در فزودىز نادان تنگ روزى‌تر نبودى

به نادانان چنان روزى رساند
که دانا اندر آن عاجز بماند

بخت و دولت به کاردانى نیست
جز بتایید آسمانى نیست

اوفتاده است در جهان بسیار
بى تمیز ارجمند و عاقل خوار

کیمیاگر به غصه مرده و رنج
ابله اندر خرابه یافته گنج

سعدی

نظرات 3 + ارسال نظر
فریدون پنج‌شنبه 14 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 22:56 http://farhang4.blogspot.com


نفسی بیا و بنشین، سخنی بگو و بشنو
که به تشنگی بمردم، بر آب زندگانی
دل عارفان ببردند و قرار پارسایان
همه شاهدان به صورت، تو به صورت و معانی
نه خلاف عهد کردم، که حدیث جز تو گفتم
همه بر سر زبانند و تو در میان جانی
سعدی

چه خوش است بوی عشق از نفس نیازمندان
دل از انتظار خونین دهن از امید خندان

این شبها جوانان میهن ما تا صبح فریاد عشق در خیابان ها سر می دهند.

غزل های سعدی از ناب ترین غزل هاست که یک نفس تا به آخر فریاد سر می دهد.

بیشتر به آنها خواهیم پرداخت.
با سپاس

محسن جمعه 15 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 18:54 http://after23.blogsky.com/

جای شما در این شبهایی که جوانان میهن تا صبح فریاد عشق در خیابان ها سر می دهند خالی است.
یک بار در یکی از پست هایم کامنتی گذاشتید. نقل به مضمون می کنم:
آمدم این جا و دیدم که: اه باز هم انتخابات.
انتخابات کدام دوره بود را یادم نیست. چرا که وبلاق های وزین من با وبلاق وزین پرواز پروانه سال هاست که یک دیگر را می شناسند.
این که از میان آن چه که در این پست آمده من درک کنم که نظر شما در این دوره ی سخت تصمیم گیری در باره چهار سال آینده چیست، خیلی سخت است.
آن جوانان فوق الذکر که بمانند.
جای هیچ تاملی در این میان نیست.
آن جوانان منتظر سبز شدن شما هستند. و یا زرد شدنتان.
خودتان، دوستانتان، و آشنایانتان و فامیل هایتان را به رفراندومی که فرار است در روز 22 خرداد ماه هزار و سیصدو هشتاد و هشت خورشیدی در ایران زمین برگزار شود دعوت می کنم.
رفراندومی که از شما می خواهد که بگویید:
آیا این رییس جمهور فعلی را می خواهید یا نه؟
اگر نه، به اجبار باید به یکی از سه نفر دیگر رای بدهید.
لطفن نگویید هیچ کدام. که هیچ کدام را خودتان هم حتمن می دانید که یعنی: رییس جمهور فعلی.
من و آن جوانان با رای خودمان که مخفی هم نیست، پاسخ می دهیم:
نه. نمی خواهیم.
انقلاب سال 57 در روند رسیدن به یک جامعه دمکراتیک می بایستی یک دور ه این کاست راست افراطی را هم تجربه می کرد. ولی به نظر من کافیست. تحت هیچ شرایطی به آن اجازه ماندن بیش از چهار سال را در راس قوه مجریه نبایستی بدهیم. من به شخصه باور دارم که شما هم می دانم که، در آن خانه سبزی که من در طول این چند سال آشنایی با شما دیده ام، جوابتان، نه است.
بگذارید آن جوانان هم بدانند.
تا رسیدن به یک جامعه ایده آل خیلی مانده است.
مناظره ای که بین میرحسین و رییس جمهور فعلی را شاهد بودیم یکی از بی نظیر ترین مناظره ها از نوع خودش در جهانی که ما می بینیم بوده است.
کاری به غرب ندارم که خیلی مانده به آن برسیم. ولی در شرق و در میان ملت های کمی دور از جهان دمکراتیک، این نمونه بی نظیری بود.
می خواهم که این را باور کنید.

جای دوستان خالی که ما این شبها نمی توانیم از صدای رقص و پایکوبی بخوابیم همین حالا که ساعت ۱۲ شب است صدای فریاد و رقص و شعار خانه ی ما را به لرزه آورده اینجا همه سر و دست و شال گردن و اتومبیل .. همه سبزند . هر شب دوساعتی آنها را تماشا می کنم.

من به یاد ندارم این چنین کامنتی گذاشته باشم:
اه باز هم انتخابات.

مخصوصا کلمه ی اه را نه در کلام می گویم نه در نوشتار . اصلن در دایره ی لغات من نیست!

محسن شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:40

نقل به مضمون کردم. بعد از رفتن محمود پیدایش می کنم.
پیدایش هم نکردم مرا ببخشید.

«نقل به مضمون» را خوانده بودم ولی این لحن در من نیست . من هم باید درست می نوشتم.
از شما پوزش می خواهم.

به هر حال به نظر من مناظره ی آن شب تیر خلاص احمدی نژاد بود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد