برادرکشی 3

فرشته و ابلیس:

صدای لرزش دیوارها در حرم ، جایی که پرستش فرشتگان مقدس تصویر شده بود به گوش پدر یاناروس رسید برای یک لحظه فکر کرد که یکی از ملائک حقیقتن تکان خورده است چرخید وو در حالیکه گره بر ابروانش انداخته بود باصدای خشمگینی فریادزد:

"تو دیگر خودت را قاطی نکن ، تو یک فرشته ای، تو نمی توانی درد را حس کنی، تو اختیار گناه کردن نداری، تو برای همیشه در بهشت زندانی هستی، اما من یک انسانم، یک موجود گرم که درد را حس می کند، که گناه می کند ، که می میرد. من اگر خودم بهشتی بودن را انتخاب کنم به بهشت وارد می شوم و اگر انتخاب نکنم نمی شوم.."

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد