همای به زودی در تاریخ 16 اگوست سال 2009 در تالار بزرگ "والت دیزنی" ، یک اپرای کوچک با نام "موسی و شبان" را به روی صحنه خواهد برد. همای چکامه ی داستان موسی و شبان مولانا را از کتاب "عارفان راز" دکتر "علیقلی محمودی بختیاری"برداشت کرده و چکامه ی "موسی و شبان" را از ابتدا به زبان امروزی سروده است. طراحی و صحنه آرایی و "دیالوگ"نویسی ، برای سه شخصیت موسی و شبان و راوی را همای خود انجام داده و چکامه نویسی و آهنگ سازی این اپرا نیز با خود همای بوده و بناست که در 16 پرده به صورت یک اپرای کوچک اجرا گردد. اپرای موسی و شبان با "ارکستراسیون" و رهبری "شهرداد روحانی" به همراه ارکستر فیلارمونیک لس آنجلس و ترکیب سازهای ایرانی گروه مستان ، به صحنه خواهد رفت و بی گمان این رویداد برگ نوینی را در تاریخ موسیقی ایران رقم خواهد زد ؛ برای نخستین بار است که یک اپرا به شکل ایرانی ودر یک تالار بزرگ ، مشهور و معتبر دنیا با بازتاب های جهانی اجرا خواهد شد. همای بعد از سفر پیشین خود به آمریکا و کانادا به ییلاقات و کوه های تالش سفر کرد و یک ماه در کنار چوپانان آنجا به سر برد تا چکامه ی این داستان را از نو سرود و آهنگ آن را ساخت ؛ بناست در این اپرا همای لباس چوپانان کوهپایه های تالش را بر تن کند و در صحنه ای که بر اساس آیین و رسم های تالش طراحی شده است ، بازیگر و خواننده ی نقش شبان باشد. شهرداد روحانی "ارکستراسیون" این کار را پذیرفته و کار هم اکنون در مرحله ی بسیار خوبی است. بازیگران دیگری که در اپرای موسی و شبان به نقش آفرینی خواهند پرداخت ، خانم "سرشار" خواهند بود که نقش "راوی" را اجرا می کنند و خواننده ی قدیمی دیگر به نام "سلی" نقش "موسی" را اجرا خواهند کرد. بخش دوم برنامه ی همای در تالار والت دیزنی ، پس از اپرای موسی و شبان در بخش اول ، آهنگ های عاشقانه ی جدیدیست که همای به همراه ارکستر بزرگ فیلارمونیک به رهبری شهرداد روحانی اجرا خواهند نمود. چامه ها و آهنگ های این بخش نیز مانند بخش اول همه کار خود همای است و"ارکستراسیون" آنها با روحانی می باشد. در بخش هایی از قسمت پایانی این اپرا ، هنگامیکه موسی پس از دریافت پیام از سوی خداوند پی شبان می رود تا او را وادارد تا همان راز و نیاز خویش را با خداوند ادامه دهد و به او بگوید که خداوند رازو نیاز شبان را دوست دارد _ ودر تمام نسخه ها این بخش را پایان داستان موسی و شبان می دانند – اما همای پایان داستان را ، زمانیکه موسی پس از ماه ها شبان را می یابد و او را در حال راز و نیازی دیگر با خداوند می بیند این چنین سروده ؛ شبان به موسی پاسخ می دهد : نه از افسانه می ترسم نه از شیطان نه از کفر و نه از ایمان نه از آتش نه از حرمان نه از فردا نه از مردن نه از پیمانه می خوردن خدا را می شناسم از شما بهتر شما را از خدا بهتر خدا از هرچه پندارم جدا باشد خدا هرگز نمی خواهد خدا باشد نمی خواهد خدا بازیچه ی دست شما باشد که او هرگز نمی خواهد چنین آیینه ای وحشت نما باشد هراس از وی ندارم من هراسی را از این اندیشه ام در پی ندارم من در عالم بیم از آن دارم مبادا رهگذاری را بیازارم نه جنگی با کسی دارم نه کس با من ... همای امیدوار است که بتواند یک روز این اپرا را در ایران اجرا کند ؛ با وجودیکه او هم اکنون تصمیم دارد تنها این برنامه را در لس آنجلس به روی صحنه ببرد ، اما پیشنهادهای زیادی برای اجرای این برنامه از کشورها ی مختلف دارد. کنسرت گذارانی از شهرهای واشنگتن ، نیویورک ، تورنتو ، لندن و پاریس هم اکنون خواستار و نامزد برگزاری این برنامه هستند. همای به همراه گروه مستان در" تور" بزرگی که در آمریکا دارد ، برنامه های تازه تری را با نام "عجب آب گل آلودی" اجرا خواهند نمود. همای می گوید که کار کردن با شهرداد روحانی افتخار بزرگیست برای او .
همای به زودی در تاریخ 16 اگوست سال 2009 در تالار بزرگ "والت دیزنی" ، یک اپرای کوچک با نام "موسی و شبان" را به روی صحنه خواهد برد. همای چکامه ی داستان موسی و شبان مولانا را از کتاب "عارفان راز" دکتر "علیقلی محمودی بختیاری"برداشت کرده و چکامه ی "موسی و شبان" را از ابتدا به زبان امروزی سروده است. طراحی و صحنه آرایی و "دیالوگ"نویسی ، برای سه شخصیت موسی و شبان و راوی را همای خود انجام داده و چکامه نویسی و آهنگ سازی این اپرا نیز با خود همای بوده و بناست که در 16 پرده به صورت یک اپرای کوچک اجرا گردد.
اپرای موسی و شبان با "ارکستراسیون" و رهبری "شهرداد روحانی" به همراه ارکستر فیلارمونیک لس آنجلس و ترکیب سازهای ایرانی گروه مستان ، به صحنه خواهد رفت و بی گمان این رویداد برگ نوینی را در تاریخ موسیقی ایران رقم خواهد زد ؛ برای نخستین بار است که یک اپرا به شکل ایرانی ودر یک تالار بزرگ ، مشهور و معتبر دنیا با بازتاب های جهانی اجرا خواهد شد.
همای بعد از سفر پیشین خود به آمریکا و کانادا به ییلاقات و کوه های تالش سفر کرد و یک ماه در کنار چوپانان آنجا به سر برد تا چکامه ی این داستان را از نو سرود و آهنگ آن را ساخت ؛ بناست در این اپرا همای لباس چوپانان کوهپایه های تالش را بر تن کند و در صحنه ای که بر اساس آیین و رسم های تالش طراحی شده است ، بازیگر و خواننده ی نقش شبان باشد.
شهرداد روحانی "ارکستراسیون" این کار را پذیرفته و کار هم اکنون در مرحله ی بسیار خوبی است. بازیگران دیگری که در اپرای موسی و شبان به نقش آفرینی خواهند پرداخت ، خانم "سرشار" خواهند بود که نقش "راوی" را اجرا می کنند و خواننده ی قدیمی دیگر به نام "سلی" نقش "موسی" را اجرا خواهند کرد.
بخش دوم برنامه ی همای در تالار والت دیزنی ، پس از اپرای موسی و شبان در بخش اول ، آهنگ های عاشقانه ی جدیدیست که همای به همراه ارکستر بزرگ فیلارمونیک به رهبری شهرداد روحانی اجرا خواهند نمود. چامه ها و آهنگ های این بخش نیز مانند بخش اول همه کار خود همای است و"ارکستراسیون" آنها با روحانی می باشد.
در بخش هایی از قسمت پایانی این اپرا ، هنگامیکه موسی پس از دریافت پیام از سوی خداوند پی شبان می رود تا او را وادارد تا همان راز و نیاز خویش را با خداوند ادامه دهد و به او بگوید که خداوند رازو نیاز شبان را دوست دارد _ ودر تمام نسخه ها این بخش را پایان داستان موسی و شبان می دانند – اما همای پایان داستان را ، زمانیکه موسی پس از ماه ها شبان را می یابد و او را در حال راز و نیازی دیگر با خداوند می بیند این چنین سروده ؛ شبان به موسی پاسخ می دهد :
نه از افسانه می ترسم نه از شیطان
نه از کفر و نه از ایمان
نه از آتش نه از حرمان
نه از فردا نه از مردن
نه از پیمانه می خوردن
خدا را می شناسم از شما بهتر
شما را از خدا بهتر
خدا از هرچه پندارم جدا باشد
خدا هرگز نمی خواهد خدا باشد
نمی خواهد خدا بازیچه ی دست شما باشد
که او هرگز نمی خواهد چنین آیینه ای وحشت نما باشد
هراس از وی ندارم من
هراسی را از این اندیشه ام در پی ندارم من
در عالم بیم از آن دارم
مبادا رهگذاری را بیازارم
نه جنگی با کسی دارم
نه کس با من ...
همای امیدوار است که بتواند یک روز این اپرا را در ایران اجرا کند ؛ با وجودیکه او هم اکنون تصمیم دارد تنها این برنامه را در لس آنجلس به روی صحنه ببرد ، اما پیشنهادهای زیادی برای اجرای این برنامه از کشورها ی مختلف دارد. کنسرت گذارانی از شهرهای واشنگتن ، نیویورک ، تورنتو ، لندن و پاریس هم اکنون خواستار و نامزد برگزاری این برنامه هستند.
همای به همراه گروه مستان در" تور" بزرگی که در آمریکا دارد ، برنامه های تازه تری را با نام "عجب آب گل آلودی" اجرا خواهند نمود.
همای می گوید که کار کردن با شهرداد روحانی افتخار بزرگیست برای او . .
***
درود بر شما... پروانه ی گرامی ! به خاطر همت بلندت در طرح موضوعات مختلف سپاست می گویم... مانا باشی مهریارمن!
من هم خیلی از کارهای این گروه لذت بردهام. همای از معدود آدمهایی که دارد سعی میکند از شجریانیسم که گریبانگیر موسیقی سنتی ایران شده خودش را بیرون بکشه. و همین دلیلی بود که اول بار با شنیدم موسیقی همای من و مت هر دو تجربهی زیبا و منحصر بفردی را تجربه کردیم. و البته شاید همین تلاش برای رهایی، دلیلی شده باشه برای توی ذوقزن بودن برخی آثار همای.
(منظورم از شجریانیسم، تقلیدها و تکرارهای کور سبک و آثار جناب شجریان است و گرنه به نظر من کمترین شجریان مانند قلهی بلندی میماند که من همتایی برایش سراغ ندارم)
هرچه که از همای شنیدم ، دوست داشتم. باید جوانی او را هم در نظر گرفت. پخته تر که شود هم از نظر فکر هم از نظر کار گیرایی بیشتری خواهد داشت.
شجریان و همای قابل مقایسه نیستند شجریان دارای صدایی عجیب است که در جان نفوذ می کند ولی سبک جدیدی ارائه نکرده و در سبک های کلاسیک می خواند .جای شجریان فقط برای شجریان است.
و همای هنوز تازه ابتدای راه است.
درود بر شما... پاسخ تان را در فقط یک بهار بخوانید. گرامی یار من!
درود بر شما.. فقط یک بهار در جستجوی جوانمرد...
.......
سلام
این کانون همکلاسی ها نمی گذارد وب گردی کنم
"همای نامه " را خواندم ممنون بابت معرفی بیشتر این گروه جوان .
.......
برقرار باشید.
سلام
این روزها که ۲۵ اردیبهشت نزدیک می شود به فکر آقایان قدس راثی و جمعه و مهارلویی و نیاز ی و زمانی و ژند و... و دیگر آموزگاران نیک آن روزگار هستم . خاطرات آن زمان در مقابل چشمان رژه می روند. دل سوزیها و بزرگواری ها و... همه و همه یادگارهای خوبی در ذهنم گذاشته ام.
من و دوستانم چشم به راه شنیدن حال آن بزرگواران در سال جاری از طریق این همایش هستیم.
همیشه شاد و تندرست در کنار فرناز جان و فرزند دلبندتان باشید.
آهنگ ها را گوش کردم . لذت بردم . ممنونم
خوشحالم که مورد پسند شد. این پست را خوانندگانش به بالاترین فرستادند و یک روز بازدید کننده های زیادی داشت.
درود فراوان بر شما
غالب و تم زیبایی ،آثار( همای )را در برگرفته.من با شنیدن دوزخیانش لذتی وافر می برم.
بر خلاف سایر هنرمندان پایش را بیش از حد از گلیمش دراز می کند . ( منظور همان مصاحبه ها و ....نقدهایش از جایگاه متزلزل موسیقی در درون مرز بود که باعث شد با چنین موهبتی جوان و در مسیر رشد ،لج کنند... ! ./ سال گذشته یکی از مصاحبه هایش را در (VOA بخش خبری )گوش می دادم .از جسارت کلامش و پاسخی که به مجری برنامه میداد بشدت غبطه خوردم. یک گیلانی جسور و هنرمند. امیدوارم لااقل ایرنیهای برون مرز
قدر هنرش را بدانند.
ایام به کام
ارادتمند : ر- رحیمی
با درود های فراوان
این جریان ،ما که بودیم؟ و که هستیم؟ در میان ایرانی ها با تندی در حرکت است !
در یکی از مصاحبه هایش هم می گفت :ما می دانیم که هنرمندها به خصوص خواننده ها چه اثری بر طرفدارانشان دارند. به همین دلیل نامم را تغییر دادم.
همان گونه که در پیوندها می بینید برون مرزی ها زودتر از درون مرزی ها این جوان جسور و هنرمند را شناخته اند.
روز گذشته دو پیوند آهنگ های گیلانی او را یافتم.بایدبه پیوندها اضافه نمایم.
با سپاس فراوان از بزرگواری شما
تعریف ان گروه ... مستان ... رو زمانی که ایران بودم زیاد شنیده بودم ولی هیچ وقت نتونستم برم کنسرتهاشون ان شاءالله اومدن استرالیا حتما میرم ... ولیخودمونیم پروانه جوون توی غربت موسیقی وطنی شنیدن خیلی حال میده ... لینک فیلمی که گذاشته بودی رو دیدم خیلی چسبید (:
خوشحالم که موسیقی کهن را دوست داری. جوان ها کمتر به این موسیقی علاقه دارند. وجود شما ایرانی های خارج از کشور هم برای پیشرفت این هنرمندها، که در اینجا هزار سد سر راهشان هست یک امر بسیار خوب هست.
این برنامه را من به شکل دی وی دی دیدم. -چقدر دال در این جمله بود!-
سپاس مرحوم بهرام در پایان کنسرت از این جوانان با آن صدای جاودیی و خاموش شده وصف ناشدنی بود.
با هر کدام از آن ها که دست میداد به او می گفت:
......... ملت غم زده ایران را شاد کردید.
نخستین بار سالار این کنسرت مجموعه نیاواران را برای ما آورد و از آنجا با او آشنا شدیم. هر بار که برای دوستی این کنسرت را می گذاریم تا دوربین به روی زنده یاد بهرام می رود می گه:این استاد شونه آخرش میگه ملت غم زده ایران را شاد کردید
من خودم تمبک میزنم و احسان تار حرفه ای خواهر بزرگم دف حرفه ای و خواهر کوچیکم سه تار و ویولون میزنه ! .... چه بخوام و چه نخوام پاگیر موسیقی ایرانی هستم
به به! چه جمع هنرمندانه ای هیچ موسیقی مانند موسیقی زنده نیست.
تو خونه ی ماین سازها هست:تنبک، تار و گیتار دو عدد و کمانچه و پیانو من هم دوران دبیرستان چند سالی ویلون زدم ولی ادامه ندادم.
پیرو آن داستان شجریانیسم بود که گفتم اعتماد ملی مقالهای جالب نوشته است
http://roozna.com/2009/5/27/EtemaadMelli/930/Page/14/EtemaadMelli_930_14.pdf
من هم امیدوارم همای به تدریج پختهتر شود. هر چند غرور این آدم آزارم میدهد ولی بسیار خوشحالم که این غرور او از سقوط به ورطهی تکرار و تقلید دور نگه خواهد داشت
راستی اگر ایران کنسرت گذاشت جای من بروید، اگر هم اینجا آمد من جای شما را خالی خواهم کرد :)
مقاله را خواندم از نظر اطلاعاتی که در باره ی موسیقی ایرانی می دهد ارزشمند است ولی در باره ی شجریان خیلی با او موافق نیستم.
شجریان در شرایط بد ایران به هر شکلی با این اوضاع ساخت و موجب شد تا موسیقی سنتی ایرانی بین جوانان زنده نگاه داشته شود او را از این جهت می ستایم.
صدای شجریان دارای محدوده بالایی است شفاف و دلنشین و.. است که در مجموع به صورت جادویی اثر می گذارد.
ببینید صدا یک چیز است و بقیه مسائل چیز دیگری. این که هوادارانش زیادی سر و صدا می کنند ، چه خوب که جوانان استاد استاد بزنند تا اینکه بروند یک موسیقی غربی که نه می فهمند و نه می دانند چیست را روی حالتها ی از خود گم گشتگی به آن گوش کنند. به هر حال به موسیقی ای گوش می کنند که بر گرفته از ریشه و فرهنگ خودشان است.
شاید راهی برای بیشتر شناختن موسیقی ایرانی باشد.
مانند کسی که کتاب خواندن را با کتاب های عامه پسند شروع می کند
چندی پیش هم این نوشتار استاد امین الله رشیدی چنان ولوله ای در میان هوارداران شجریان بر انگیخته بود که فکر می کنم خود شجریان هم با این شلوغ بازی ها مخالف باشد:
http://www.magiran.com/npview.asp?ID=1649634
در وبلاگ های طرفداران شجریان می توانید پاسخ هواداران عاشق(از نوع عشق هایی که چشم رو کور می کنه) رو بخوانید. رفتم برای یکی از آنها پیامی هم نوشتم که کار خوبی نمی کنند.
من صدای شجریان را دوست دارم و اثری جادویی بر من دارد . از چهارده سالگی عاشق صدای گلپا و مرضیه و ایرج و بنان و قمر و.. بوده ام.صدای گلپا را وقتی ده سالم زنده بدون میکروفن در یک فضای باز بدون تماشاچی در راه مشهد مهمان یکی از همسایه ها بود، شنیدم .شاید از همانجا عاشق موسیقی ایرانی شدم با اینکه پدرم صدای قشنگی داشت و همیشه موقع رانندگی برایمان ترانه های زیبای روسی می خواند.
هر وقت صدای شجریان را از رادیو می شنوم با خود می گویم :حیف که صدای زنان ممنوع است وگرنه تو اینقدر یکه تاز نبودی ولی باز هم زنده باشی و با این شرایط بسازی و مردم ما را محروم نکنی.
پرواز همای: قبول دارم غرور دارد و لی به گفته ی یکی از دوستان شجاع است. در دورانی که برخی نام خیام را از میان پنج ستاره شعر و ادب فارسی حذف می کنند او اشعار خیام را می خواند .
امیدوارم روزی همه با هم به کنسرت پرواز همای برویم.
ممنون بسیار ممنون همیشه در جستجوی همای به این و آن سر می زنم
پس از خواندن اشعار همای در اپرای موسی و شبان منقلب شدم شاید چوپانی بیاید و خدا را بهتر بشناسیم و بس
موفق و پیروز باشید - مشهد مقدس
من ترانه زبان آتش شجریان را گوش دادم از نظر صدا صد البته خوش صدا تر از ایشان نباشد ولی از لحاظ احساس در صدا نه تارهاری صوتی همای چیز دیگریست با توجه به سن کم ایشان یک اعجوبه است من هرگز یک آهنگ ازشجریان را تا پایان گوش نکرده ام بسیار ملال انگیز است ولی این جوان جسارت و احساس را باهم دارد هر چند تارهاری صوتیش زیاد میزان نباشد
مستان بی نظیره مخصوصا اپرای موسی و شبان .
همای من دیوانه ی آهنگ های شما هستم امیدوارم همیشه با این صدای گرم و دلنشینتان و با صداقت (بر خلاف صدا و سیما ی ایران ) ایران را سر افراز نگه دارید .
من خیلی دوست داشتم شما را از نزدیک ببینم اما فرصت نشد .
دوست دار شما جواد آزاد
با سپاس از مطلب خوبی که درباه یک ایرانی خوب آوردید. پروانه باشید.
من یک زن از جامعه پزشکی ایران هستم با یک کوچولوی ۳ ساله در آستانه طلاق. فقط صدا و تصویر آقای همای من را تا حالا زنده نگه داشته فقط متشکرم
هر مشکلی آسان شود از مستی و ترسم ساغر شود خالی و هوشیار بمیرم
از کنسرت زیباو اشعار دیدینی و از اجرای بسیلر زیبای همه شما ممنونم
چه شب هایی که از تماشای گروه شما لذت بردم تا صبح
خیلی سپاسگذارم
ممنون که ایان و ایرانی را سر بلند و پاس می دارید
به درستی که شما نماینده هایی بس به جایی هستید
دوستار همیشکی شما ساغر انشالله در پناه حق باشید سر فراز
سلام و دورود بر شما دوست گرامی...
و تشکر و قدر دانی بابت زحمات بی دریغ...
بسیار لذت بردم و از شما استاد عزیز دعوت می نمایم به وب ما سری بزنید و ما را از راهنمایی های خویش بی بهره نگذارید...
با سپاس فراوان...
از اهالی هیچستانی بی سو...