گیلگمش ، مار و سدر و یادی از یک دوست

افسانه  گیلگمش مرا از گوشه های مختلف به فکر می برد امروز به "مار" در این قدیمی ترین داستان فکر می کردم. مار در فرهنگ نمادها، نماد جوانی و نامیرایی است. در سفری که به شوشتر داشتیم در آنجا با رییس میراث فرهنگی آنجا آشنا شدیم و او هم آن روز با ما به مدت هفت ساعت در باره ی همه چیز سخن گفت . از آثار تاریخی شوشتر ،  همکاران  و دانشجویان میراث فرهنگی تا کودکی خودش و مادربزرگش و درخت سدر و... .
در اتاقکی در یکی از بناهای تاریخی ، از پشت شیشه  به ما تابوتی را نشان داد که به تازگی از زیر خاک بیرون آمده بود تابوت از چوب بسیار خوب و با نقش های زیبا کنده کاری شده بود دو طرف تابوت سر تاسر آن نقش یک مار بود به گونه ای که زنده است و در حال حرکت. در آنجا او به ما گفت در گذشته کسی بیمار می شد و از دنیا می رفت می گفتند مار از بدن او رفته است و کلمه ی بیمار  ریشه در همان "بی مار" دارد. حال که فکر می کنم شاید این مفهوم ارتباطی با داستان گیلگمش داشته باشد.
 
در همان روز او ما را به روستای زادگاهش برد  با هم به کنار قبر مادربزرگش رفتیم در آنجا چند درخت سدر  بود برایمان از درخت سدر که چقدر برای مادربزرگش مقدس بود گفت. آنها در کودکی اجازه نداشتند به درخت سدر سنگ بزنند و شاخه ای از آن را جدا کنند . آنچنان با احساس و با ریشه در این باره حرف می زد که از آن پس نه تنها درخت سدر بلکه همه ی درختان برایم زنده تر و دوست داشتنی تر شدند . از آن پس به تک تک درختان نگاه می کنم گویی آنها با من حرف می زنند.
 
در داستان گیلگمش هم جنگل سدر از نماد های برجسته است.
نظرات 4 + ارسال نظر
فقط یک بهار سه‌شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 16:25 http://www.n-hoseini.persianblog.ir/

درود بر شما... از این دغدغه و تلاش خجسته سپاس گزارم مهر یار من!

دورد فراوان بر خواننده ی پر ذوقی و علاقه مند به ادبیات حماسی.

فرشته چهارشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 06:05 http://freshblog.blogsky.com

پروانه جان می شه این اسم رو به انگلیسی بنویسی چون من نمی دونم تلفظش چجوریه؟ ممنون از شما

فرشته جان در وبلاگ کتابخوانی در مورد آن نوشته شده. سری بزن دانلودش کن و دوساعته بخونش .

به انگلیسی هم Gilgamesh نوشته می شود.

فریدون چهارشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 20:19

http://www.wsu.edu/~dee/MESO/GILG.HTM

فریدون گرامی

نگاهی به متن انگلیسی آن انداختم . خیلی خلاصه است و روح زیبای داستان را با این خلاصه نویسی از بین برده است.

با سپاس فراوان از زحمتی که کشیدید.

شهرام یکشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 18:23

سلام استاد خیلی ساده و صمیمی بود با اینکه تا به حال ندیدمتون ولی انگار کنارتون بودم و هر چی میگفتید میشنیدم خیلی علاقه مند شدم که داستان مار و درخت سدر رو بخونم .اگه براتون زحمتی نداره و فایلش رو دارید برام ایمیل کنید.

من استاد نیستم.. یک شاگرد کوچک هستم ..
داستانی به نام مار ودرخت سدر وجود ندارد. داستان گیلمش را حتمن بخوان .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد