«ستیز ناسازها»در داستان رستم و اسفندیار - دکتر کزازی -۲

از دید من«حماسه» ،«ستیز ناسازها» ست. یکی از بنیاد های اسطوره ها که ستیز ناسازها را در می گسترد و می پرورد حماسه را می آفریند. ستیز نا سازها ستیزی است از گونه ای دیگر هر ستیزی ستیز نا سازها نیست. ساختار حماسی ندارد. هنگامی آن دو ناساز ناگزیر ِ یکدیگر باشند در همان زمان که با هم می ستیزند، به ناچار با یکدیگر در می آمیزند. یکی بر دیگری پذیرفتنی و انگاشتنی نیست. در حماسه باید به ناچار به این گون از ستیز برسید. زمین ما در پهنه ی خاک درست از همین روی ، کاری حماسی است. ما در گیتی هستیم همواره با نا سازهایی که گریزی از آنها نداریم. ستیز نا سازها ساختار حماسی گیتی را پدید می آورد.
در مینوی ، جهان نهان آرامشی جاوید فرمان می راند در آنجا ناسازی نیست. حماسه اسطوره ای است که این سری شده است مینوی است که یه گیتی گرویده.
در داستان رستم و اسفندیار در دم به دم داستان این ستیز را می بینیم. داستان در سراسر ستیز این کشاکش است. تنها در رخداد روبارویی رستم و اسفندیار از نگاهی بسیار فراخ این ستیز بر دو گونه است:
1- ستیز بیرونی:دو ناساز در بیرون در کشاکش و آویزشند.
2-ستیز درونی: هر پهلوان ، هر چهره در استان با خود در ستیز و کشاکش است
 
حاشیه:در پاسخ به پرسش یکی از حاضرین استاد داستان زیر را گفتند:
پهلوانی و قهرمانی:
در یکی از روبارویی های تختی و مِدوید کشتی گیر روس یکی از پاهای مدوید رنجور و دردناک بود .تختی در همان نبرد نخستین به آن پی می برد. در سراسر کشاکش یک بار دست به پای رنجور مدوید نمی زند. گویا تختی می بازد.
چرا چنین کرد؟ او به پاس "نام" چنین کرد. اگر او سودای مدال زرّین داشت و مدال را آویزان می کرد تختی نبود. پهلوانی و قهرمانی هم سوی و هم تراز و دوشادوش نیستند.
قهرمانی یعنی نشان زرّین ،سیمین. آماج و آرمان برای قهرمان، این نشان است .اگر این آرمان قهرمانی نبود پُرسمان داروهای نیرو زا پدید نمی آمد. اگر ورزشکاری نیرنگ باز باشد از این داروها استفاده می کند.
پروردن «تَن» آن چنان دشوار نیست با پروردن «جان» می توان به «نام» رسید.
نظرات 1 + ارسال نظر
پروانه جمعه 11 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 07:09

با پوزش گویا این صفحه گشوده نمی شده است.

پرسش فریدون گرامی:
کزازی انجا که می گوید : به نظر من حماسه ستیز نا ساز هاست آیا منظورش اینست که حماسه تقابل conflict است؟ ؟؟


ستیز نا سازها:
کزازی در کتاب «خشم در چشم» که داستان رستم و اسفندیار را از دید خودش نوشته و همان کتاب را در سخنرانی هایش در شهر کتاب باز گو می کند. ستیز نا سازها را همان Paradox ذکر کرده است.
کزازی در کتاب ها و سخنرانی هایش از کلمات مترادف زیادی استفاده می کند ازجمله از کلمات انگلیسی . ایشان مترجم خوبی هستند و کتاب های زیادی ترجمه کرده اندو صاحب نظر در کار ترجمه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد