2-برادر کشی!

کشیش در سکوت به چهره ی خدا خیره شد...:

-"پدر یاناروس، شرم نمی کنی؟چرا از من راهنمایی می خواهی؟ تو آزادی، من تو را آزاد آفریده ام، پس چراباز به می چسبی؟ دست از این عجز و لابه ات بردار، بلند شو پدر یاناروس، خودت مسئولیت را قبول کن و از هیچ کس هم نصیحت مخواه، مگر تو آزاد نیستی؟ خودت تصمیم بگیر!"

 

- "خدای من ، آزادی بار بزرگی است ، بیش از اندازه سنگین است پدر، انسان چگونه می تواند آن را به دوش بکشد؟"

 

تقل از کتاب برادر کشی

نیکوس کازانتزاکیس

نظرات 6 + ارسال نظر
محسن پنج‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:11 http://axamoon.blogsky.com

راست میگوید. آزادی بیش از اندازه سنگین است. خیلی وقتها کمر زیر بار آزادی می شکند و آزادی به زمین میافتد و میشکند. کما اینکه بارها شاهد این شکستن بوده ایم. اصلن تعریفش هم خیلی سخت است. شاید زیباترینش ضرب المثل اینگیلیسیای خبیث باشد که میگویند:
مشت تو تا وقتی آزاد که دماغ من شروع شود.
ولی مساله اینجاست همین که ما به اینگیلیسیای خبیث برسیم نمیخواهیم به این ضرب المثل عمل کنیم. اینست که بعداز شروع شدن دماغ طرف کمرمان زیر بار آزادی میشکند.

بابک.پ.25 پنج‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 17:22 http://bishehsar.blogsky.com

سلام
راستش این درگیری من با خدا یه چند وقتی بود که تموم شد و هر کدوم مون قبول کردیم که کاری بهم نداشته باشیم. اون خدا بمونه و منم خودم
نمی دونم درست هست یا نه ولی تا حالا مشکلی پیش نیومد چون دیگه منتظر نیستم که یکی از اون بالا بیاد مشکلامو حل کنه و خودم مسئول کارامم. به گناه و ثواب اعتقاد ندارم چون همه ی کارای من با اراده ی من انجام می گیره که اگه اشتباهی انجام بدم تقاص اشتباهمو می دم و اگه درست برخورد کنم ، باعث جلب اعتماد جامعه ی اطراف و بهتر شدن کیفیت زندگیم می شه و اصلا هم دوست ندارم واسه دنیائی که نه من ، ونه کس دیگه ای دیده ،بیام و بر پایه حرف آدمای دیگه تصمیمات مهم زندگی مو بگیرم. این زندگی منه و خودم جوابگوشم ، قرار هم نیست کسی به خاطر من باز خواست بشه. همین

گر از پی شهوت و هوا خواهی رفت
از من خبرت که بی نوا خواهی رفت
بنگر چه کسی و از کجا آمده ای
می دان که چه می کنی کجا خواهی رفت
بدرود

بابک پنج‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 23:47

با مشاهده مصائب ملتها و مجاهده حکیمان برای رستن از بند معلوم میشه که آزادی یافتن سخته و عرضه رستن از بند رو میخواد.

فریدون جمعه 11 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:25 http://www.parastu.persianblog.ir

کاملن درست است که «آزادی بار بزرگی است ، بیش از اندازه سنگین است» ... آزادی باید با آگاهی اجتماعی همراه باشد. ور گرنه بسیاری از انقلاب ها به اختناق منجر می شود

Social awareness

On the one hand the unemployment crises
On the other hand poverty
Social inequality and Social injustice
Has made life unbearable
Behind Closed windows
Heavy fines, torture and censorship
O’ God
When will come the social awareness time

Fridoun


یوگی بدون گورو دوشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:28 http://WWW.APURREZA.BLOGSPOT.COM

پرواز با شما در فضای بی همتای کازانتزاکیس ، بسیار دلچسب بود. گزینش شما از میان آثار او در این زمان، نشان از تیز بینی و حساسیت شما به مسائل روز اجتماعتان دارد. پیروز باشید.

گناهکار سه‌شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 03:42

نمی دونم ان کسی که به این راحتی صحبت میکنه چقدردرموردروزجزامیدونه امااگرهم یک درصد احتمال بدی که همچین روزی وجودداره پس بایدبدونی بدجورباختی چون آدم منطقی با احتمالات یازی نمی کنه.یا علی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد