خانه خورشید

 
دوستان داخل ایران با دیدار از این نمایشگاه و دوستان خارج از کشور از طریق ای میل  با "خانه خورشید" در ارتباط باشید و "لیلی ارشد" و سرور منشی زاده " را در مسیر کار ارزشمندی که در حمایت از زنان آسیب دیده جامعه می کنند همراه شوید .
 
سبز باشید و موفق
رخشان بنی اعتماد
 
در ضمن فیلم مستند" حیا ط خلوت خانه خورشید" که زمستان سال 87 ساختم و اجازه نمایش نگرفت در همین مرکز ساخته شده بود.
khanehkhorshid@gmail.com
 
نظرات 16 + ارسال نظر
محسن چهارشنبه 1 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 21:50 http://axamoon.blogsky.com/1388/07/01/post-362/

من هنوز جدال با مدعی را نخوانده ام. می خوانمش ولی هنوز نرسیده ام چرا که، این روزها بعضی ها نمی گذارند من بدانم که چه می کنم. .. گیجه گرفته ام.
وبلاق وزین عکس هایی که می بینیم درگیر پوشش خبری دادن به یکی از تاریخی ترین سفرهای یک نفر است.

این روزهای پایانی تعطیلات فرزندان ما و آغاز فصل پاییز خانه تکانی های فکری و رفتاری خاص خودش را دارد. در گیری های فکری جاری هم که هم چنان ادامه دارد، همه با هم دست به دست داده و فکرها را مغشوش می کنند.
وبلاگ عکس های شما را همیشه تماشا می کنم.

پروانه پنج‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 09:28

کنوانسیون بین‌المللی حقوق کودک، عضویت افراد زیر هجده سال در نهادهای نظامی و شبه نظامی را ممنوع کرده اما در ایران بیش از چهارو نیم میلیون دانش‌آموز عضو بسیج هستند.

پروانه پنج‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 12:00

انقلاب فرهنگی که شد سرگشته و سر شار از انرژی جوانی در انتظار باز شدن دانشگاه بیکار مانده بودم . از بیکاری به کلاس خیاطی رفتم .
پس از مدتی یکی از همکلاسی های دوران دبیرستانم که وارد نهضت سواد آموزی شده بود به من گفت که در روستای پنج کیلومتری گرگان زنان و دخترانی را می شناسد که فقط به کار در مزرعه مشغول هستند و هیچ امکانات آموزشی ندارند و بارها از او خواسته اند به آنها خیاطی آموزش دهد . از من خواست که به آن روستا بروم و او با کمک اهالی محل یکی از کلاس های مدرسه را در اختیار می گیرد. من هم یک روز در هفته به آنجا می رفتم از میان مزارع پیاده می گذشتم تا به زنان و دختران آفتاب سوخته و چهره های خسته برسم که با چشمان و لبخندهایشان به استقبالم می آمدند. از آنجایی که کار زیاد بود وقت کم خیلی نمی توانسم با آنها حرف بزنم.
یک بار به دلیل سفر غیبت کردم و هیچ دسترسی هم به آنها نداشتم تا خبر بدهم که نمی توانم بروم. هفته یبعد که به آنجا رفتم ناگهان زنی چاق وسط راه من ایستاد و دستهایش را باز کرد و با عصبانیت گفت: به روستا رات نمی دم . من هم که آن زمان بسیار جوان بودم در آن تنهایی به شدت ترسیده بودم و نمی دانستم چه کنم و تمام پشتوانه ی من تعریف هایی بود که هایده از مردم مهربان آنجا کرده بود. احساس کردم خون به چهره ام دوید حرف های دوستم یه تندی از ذهنم عبور کردند به آرامی گفتم چرا؟ مگر چی شده؟ گفت تو هفته پیش نیامدی و من میخوام از دست تو شکایت کنم. گفتم سفر بودم . گفت می ری برا خودت تفریح و دخترای ما نیومدن سر کار که کلاس خیاطی دارن. گفتم خواهرم بچه دارشده بود رفته بودم دیدنش. احساس کردم کمی نرم شد و اینبار تشخیص دادم که خیلی هم جدی نمی گوید. گفت نه من شکایت می کنم تا از حقوقت کم کنند. گفتم من حقوق نمی گیرم گفت امکان نداره من به این سن رسیدم ندیدم کسی مجانی کار کنه. برایش از خودم و هایده گفتم . دیگر نتوانست مهربانی اش را پنهان کند چهره ی دوست داشتنی اش که در میان خطوط شکسته و آفتاب سوخته با آن لباس های ساده و تمیز روستاییش، نمایان شد.
رفت کنار و گفت دخترا و زنها منتظرت برو زودتر.

هفته ی پیش که گرگان بودم زنی از آن روستا را در خانه ی یکی از فامیل دیدم و ماجرا را برایش تعریف کردم . کفت او«نسا» بود و خیلی از اون تعریف کرد و گفت سال هاست که از دنیا رفته است.

مازیار پنج‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 14:41 http://sarayebishehsar.blogsky.com

سلام
امید به اینکه حالتون خوب باشه
آپیدم
دلتون خاست یه سر بزنین

سر زدم و روی و چند ساعتی روی یکی از پنجره های صفحه ی نمایشم است.
وقت کردی کمی از زنان بیشه سر بنویس.

reza پنج‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 16:31 http://reza6680eng.blogspot.com/

هرچند سهم ما


آمیزه ای ز سرزنش و ریشخند بود


حق با صدای توست


باید بلند بود .

عبدالجبار کاکایی

ارتباطش را با این یادداست زنان نمی فهمم!

محمد درویش پنج‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 18:16 http://darvish.info

درود و سلام بر دوست عزیز و قدیمی ...

درود بی پایان بر دوست همیشه سبز...

reza جمعه 3 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 14:58 http://reza6680eng.blogspot.com

سلام

معمولا صدای آقایون بد اخلاق بر سر خانواده بلنده . که در این صورت :


حق با صدای توست
باید بلند بود .

پس باید بلند نظر و بلند همت بود و کاری کرد.

همین :)

فقط یک بهار شنبه 4 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:10 http://www.n-hoseini.persianblog.ir

درود بر پروانه ی گرامی! یک هفته سفر بودم و تازه برگشتم نشد حالی بپرسم. راستش تهران که بودم تلاش کردم برایتان پیامی بگذارم تا ببینمتان ضمن این که هر کار کردم از نشست چهارشنبه ی شهر کتاب مطلع شوم به برکت شماره های اشتباه ۱۱۸ موفق نشدم که نشدم تعجب خواهید کرد که از کافی نت هم نتوانستم وارد وبلاگ شما بشوم و حتی فکر می کردم این پست آخری که به مناسبت تولد خودم بود هم بارگذاری نشده و تازه امروز آن را در وبلاگم دیدم ... حیف شد... خستگی ی سفر برود پست جدیدتان را می خوانم ... شاید هم در جمعه ی کذایی و شاید مراسم تشییع جنازه ی استاد مشکاتیان از کنار هم عبور کرده باشیم!

درود
چه حیف شد!

اینترنت روزهای پایانی ماه رمضان به شدت کند و تحت فیلتریگ شدید بود . دو روزی جی میل و یاهو هم فیلتر بود . اینترنتهای ای دی اس ال و وایر لس قطع بود دایال آپ هم به کندی وصل میشد.

نشست های شهر کتاب را با ایمیل به ما خبر می دهند . ولی به طور مرتب سه شنبه ها نقد و معرفی کتاب و چهارشنبه ها درس گفتار هست. ساعت شروع هم 5 بعد از ظهر. معمولن 118 اطلاعات اینچنینی ندارد ولی شما می توانستید بپرسید «شهر کتاب مرکزی» مرکزی را حتمن بگویید چون شهر کتاب ها سراسر تهران پخش هستند.

حتمن دروبلاگتان از مشکاتیان و شجریان بنویسید. من نتوانستم در آن مراسم شرکت کنم. تهران کلان شهر است و حرکت در آن بسیار مشکل.
به امید دیدار

فریدون شنبه 4 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 12:02 http://www.parastu.persianblog.ir

پروانه گرامی

از اینکه پست این هفته خود را به زنان که بیش از نیمی از جامعه ما را تشکیل میدهند اختصاص داده اید قلبن خوشحال و سپاسگزارم. در کنار بسیاری از کمبود ها و کم کاری ها در جامعه ما، تبعیض بین مرد و زن مشکلات بسیاری برای زنان در جامعه مرد سالاری ما به وجود آورده است.


ما تا آنجا که در توان مان است باید صدای محرومان جامعه مان باشیم. متاسفانه بعضی از قوانین مدنی و فرهنگ سنتی سد عظیمی در مقابل احقاق حقوق زنان در ایران شده است.

زنان در انتخاب پوشش لباس خود حق انتخاب ندارند. زنان از بعد از انقلاب از حضور و شرکت در بسیاری از هنر ها مثل موسیقی، خوانندگی و غیره محروم شده اند


مواردی از قبیل نداشتن حق طلاق، حق حضانت کودکان، حق سفر و انتخاب محل سکونت بدون اجازه همسر و نیز قوانین نابرابر ارث و دیه بین زنان و مردان از جمله مشکلات زنان در ایران است. همچنین حجاب اجباری، سنگسار، خشونت خانگی، قتل‌های ناموسی و محدودیت‌های موجود بر سر پیشرفت شغلی و سیاسی زنان در اجتماع، از دیگر موارد مطرح به عنوان نابرابری‌های جنسیتی در جامعه هستند.

سن ازدواج که در قانون مدنی 13 سال برای دختران در نظر گرفته شده که باعث می‌شود مشکلات فراوانی در جامعه ایجاد شود، ‌ دخترانی که در چنین سنی به خانه شوهر می روند از ادامه درس و تحصیل باز می مانند . همچنین از نظر پزشکی و روانپزشکی ثابت شد ه این گونه دختران دچار عارضه های روحی و جسمی گوناگونی می شوند . هم چنین اکثر چنین ازدواج هایی به طلاق و نابسامانی های زندگی زنان منجر می شود.

طلاق

طبق ماده 1133 قانون مدنی:مرد می تواند با رعایت شرایط مقررات(پرداخت مهریه و اجرت المثل) به دادگاه مراجعه کند و تقاضای طلاق همسرش را بنماید. لازم به ذکر است مرد می تواند با پرداخت مهریه هر موقع دلش خواست بدون نیاز به اثبات تقصیر زن در دادگاه او را طلاق دهد

باید تلاش کنیم
یک – سن قانونی را برای ازدواج برای زن و مرد به هجده سال ارتقا بدهیم.

دو – برای حقوق بیکاری و بیمه های رفاه و درمانی برای عموم برنامه ای در جامعه مان ریخته شود

سه- قوانینی را که سبب تبعیض بین زن و مرد می شود اصلاح کنیم

چهار- تحصیل تا پایا ن دوره متوسطه برای همه دختران و پسران رایگان و اجباری شود

پنچ – زنان خانه دار از حقوق بازنشستگی باید بر خوردار باشند. تا اگر روزی در سنین بالا زندگی شان به طلاق انجامید بتوانند به زندگی خود مستقل از شوهر خود ادامه بدهند.


در گشت و گذارم در اینتر نت به سازمان ها و نهاد های غیر دولتی برخوردم که در راه اصلاح قوانین مدنی، رفاه زنان و ریشه کن کردن تبعیض بین زن و مرد گام هایی برداشته اند. راهی را که اروپا سالهاست پیموده است ما در آغاز آن هستیم. باید به هرشکل و ترتیبی که امکان دارد از این سازمان ها و نهاد ها پشتیبانی کنیم و همراه آنان صدای پویای محرومان جامعه مان باشیم.

با سپاس و درود فراوان



از پیام های این ستون پیداست که شما تنها متن یادداشت را خوانده اید و با دل و جان به مشکلات زنان جامعه ی ما پرداخته اید.
فریدون گرامی بارها پیام شما را خوانده م راستش برایم خواندنش مانند همیشه خجالت آور بود. با اینکه سال هاست این ها را از حفظ هستم و همان گونه که در یک پیام گوشه ای از زمان جوانی ام نوشته ام همیشه این مسائل زنان آزارم می داده است و همه دیده، و می بینند که با زنان فعال کمپین یک میلیون امضا که پیش از این در این وبلاگ هم در باره ی آن نوشته شده، چه می کنند!
ما اینجا هر روز با گوشت و پوست این مشکلات را می بینیم ولی افسوس که خانه از پای بست ویران است.
همین ها که شما نوشته اید، موجب شده که دخترها و زنان ما بیش از پیش در این جنبش سبز اخیر فعال باشند و جان بدهند و شکنجه شوند و به جرم کافر بودن، مورد تجاوز قرار بگیرند.

با سپاس از هم راهیها و راهنمایی های شما

فقط یک بهار شنبه 4 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 14:01 http://www.n-hoseini.persianblog..ir

درود بر شما....لحظاتی ژیش به روز شدم ... راستش الان یادم آمد که من از ۱۱۸ شماره ی همان شهر کتاب مرکزی را گرفتم ولی چند روز متوالی تماس گرفتم و کسی جواب نداد آن شماره ی اشتباه مربوط به تئاتر شهر بود که به من داده بودند و ان جا هم نشد!!!

درود
به به ! مشکاتیان رفت پیش عطار در نیشابور!

reza یکشنبه 5 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 00:31

زن عشق می کارد و کینه درو می کند... دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر... می تواند تنها یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسرهستی .... برای ازدواجش ــ در هر سنی ـ اجازه ولی لازم است و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار میتوانی ازدواج کنی ... در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو ... او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی ... او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی...او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد ... او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ... او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر !!!!؟

[ بدون نام ] یکشنبه 5 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 00:32

زن در اسلام و قرآن محمد !!!!

سخنان محمد و امامهای شیعیان در باره زن که در کتب حدیث و اخبار و روایات اسلامی آمده :محکمترین سلاح شیطان زنانند _ زنان وسایط شیطانند که وسوسه و انحراف می یابد و مردان را اسیر بدبختی های دنیا و آخرت می نمایند _ قسمت اعظم جهنمیان زنانند _از جنس زن آنچنان بیمناکم که از شیطان زیرا در قرآن در باره کید شیطان میفرماید کید شیطان ضعیف است اما کید زن عظیم است _ در بهشت نگریستم و دیدم که بیشتر مردم آن فقیرانند و در جهنم نگریستم و دیدم بیشتر مردم آن زنانند _ بیشتر زنان دوزخ آنها هستند که نا سپاس گله شوهر کنند و غیبت نمایند و طلاق بخواهند _ اگر زن نبود مرد به بهشت می رفت _اگر زنان نبودند خدا چنانکه شایسته پرستش اوست پرستیده میشد _اگر زنان نباشند خدای متعال بدرستی و شایستگی عبادت می شود زیرا زن عامل اشتغال خاطر مرد است و در یک دل دو محبت نگنجد _ از زنان بد بخدا پناه برید و از نیکانشان بپرهیزید _برای مردان فتنه ای زیان انگیز تر از زنان نخواهد بود _خطر ناک ترین دشمن تو همسر تو است که با تو همخوابه است و مملوک تو _ زن از دنده ای خلق شده که به هیچوجه راستی پذیر نیست اگر با کجی او بسازی ساخته ای و اگر خواهی به راستی اش باز آوری او را می شکنی و شکستن طلاق دادن است_ من زنی را که از خانه خود دامن کشان برای شکایت از شوهرش بیرون شود را دشمن دارم _ندیدم کم خردی که خرد مندان را فریب دهد و عقلا را برباید مانند زن _حکایت زن پارسا در میان زنان چون کلاغ نشاندار است که یک پای آن سفید باشد _از گفتگو با زنان بپرهیز که هر وقت مردی با زنی خلوت کند ، قصد او می کند _ بهترین سرگرمی مومن شناست و بهترین سرگرمی زن دستگاه نخ ریسی است

نام خودتان را ننوشتید. همچنین نام کتاب های مرجعتان را.

محسن یکشنبه 5 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 00:37 http://after23.blogsky.com/

از وقتی که آن چک پول 50 هزار تومانی را که به نظر می رسد هدیه تولد باشد در عکس سهراب دیده ام هر بار که به سراغت می آیم مدتها به آن نگاه میکنم و این که آیا چیزی با آن خرید؟

وقتی نگاهش می کنم ماتم می برد و فکر می کنم او هم فرزند من است.

فریدون یکشنبه 5 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 03:38 http://www.parastu.persianblog.ir

پروانه گرامی
راستی درس خیاطی شما برای کسانی که امکان خریدن لباس نداشته اند کمک مفیدی بوده که خودشان برای بچه ها و خودشان لباس بدوزند.
پس شما در کنار همه هنر ها یتان و روحیه خیر خواهانه تان خیاطی هم بلدید. چه خوب


این روز ها تشنه مطالبی هستم که در باره محرومان و ستم دیدگان کشور مان هست. زندگی نگین واقعن مرا تحت تاثیر قرار داد. در این راستا مشکلات سنتی و فرهنگی و تبیعیض های حقوق مدنی کشور مان سخت مرا به فکر واداشته است.


فیلم مستند " حیا ط خلوت خانه خورشید" گوشه ای از معضلات زنان کشور مان را به نمایش می گذاشته است. آیا انرا دیده اید؟ باید فیلم هایی هم از همسر آزاری و طلاق و مشکلات اقتصادی و عاطفی آن ساخته شود.

در یکی از سایت ها خواندم :
خشونت فیزیکی و بدنی ، مانند صدمه زدن با اشیای منزل و ضرب و شتم همسر، یا خشونت روانی و کلامی مانند تحقیر، بهانه جویی نسبت به چهره و شرایط جسمانی زن و ابراز تنفر نسبت به بستگان وی ، وهمچنین خشونت اجتماعی شامل منع اشتغال و تحصیل، ممنوعیت ارتباط با بستگان حتی به صورت تلفنی که بیشتر در استان های غربی کشور شایع است. خشونت اقتصادی مانند نپرداختن خرجی و در نهایت صدمات و آزارهای جنسی از طریق تحمیل نسبت به همسر و در معرض فحشا و فساد قرار دادن وی به خاطر اعتیاد و غیره، مهمترین و شایع ترین انواع همسر آزاری مردان نسبت به زنان است
به طور کلی از هر 10 زن، پنج نفر و از 10 مرد، سه نفر یا بیشتر مورد آزار روحی و جسمی توسط همسر خود قرار می گیرند که آمار آزار جسمی در زنان بیشتر است. برای ریشه یابی چرایی و عوامل مؤثر در ایجاد و شکل گیری همسر آزاری، ابتدا باید تعریف جامع و مانعی برای آن ارائه داد. برای همسر آزاری مصادیق بسیاری می توان یافت که نمونه بارز آن علاوه بر آن چه پیش از این نیز گفته شد، ضرب و شتم همسر است. نقش زیادی دارند.

ادامه مطلب
http://www.tebyan-hamedan.ir/nahavand/archives/post_66.php

د ر نوشته های قبلی بلاگ شما بار ها دیده ام به مسایل زنان پرداخته اید. این بیداری شما به مسایل محیط و اجتماع برایم همیشه جالب بوده است.

سعادت شما و خانواده گرامی همواره آرزومندم

فریدون گرامی فیلم حیات خلوت خانه خورشید را ندیده ام اصلن نمی دانم به صورت زیر زمینی پخش شده است یا نه؟

آنچه که شما از سایتی نقل کرده اید چه روشن نوشته است . این اصلن ارتباطی به استان های غربی ندارد بلکه در همه ی استان ها وجود دارد . شکل و شدت و ضعفش گوناگون است.

ناگفته نماند در بین همین مردان و زنان حتی روستایی زوج هایی را می شناسم که با عشق ومهربانی در کنار خود و طایفه شان زندگی بسیار زیبایی دارند.

مسائل زنان همیشه مورد علاقه ام بوده است .

انقلاب فرهنگی موجب شد که خیاطی یاد بگیرم و با دو تن از دوستانم خیاط خانه ای باز کنم که همه ی در آمدش را صرف کارهای جمعی مانند آموزش خیاطی می کردم نمی دانم تا چه اندازه این آموزش به دردشان خورده است.خیاطی خیلی شیرین است.

داستان محبت نگین را در پرستو خواندم. بسیاری از این زنان در اطراف ما زندگی می کنند . زنانی که تمام زندگیشان از کف شان رفته است .

با سپاس فراوان

پروانه یکشنبه 5 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 09:03



پیشنهاد 10 میلیونی رژیم به مادر داغدار برای اعترافات دروغین در تلویزیون


در سری نمایش فیلم‌های تحسین شده‌ی خانه‌ی سینما 24 شهریور فیلم زیر پوست شهر به کارگردانی رخشان بنی‌اعتماد در سینما اریکه‌ی ایرانیان پخش شد. خانم بنی‌اعتماد از خانواده‌های کشته شدگان حوادث اخیر هم دعوت کرده بود که در این مراسم شرکت کنند. علاوه بر این خانواده‌ها جمع زیادی از فعالان حقوق زن و مادران عزادار و مادران صلح نیز شرکت کرده بودند. استقبال مردم از این مراسم به حدی بود که علاوه بر پر شدن سالن، عده‌ی زیادی نیز به صورت ایستاده فیلم را دیدند. تعداد زیادی از مردم با لباس‌ها و نمادهای سبز در این مراسم شرکت کرده بودند؛ که با توجه به محتوای فیلم خیلی احساساتی شده بودند.


بعد از فیلم خانم بنی‌اعتماد از مشکلات طوبی شخصیت اصلی فیلم گفت و اضافه کرد که من فیلم‌ساز شرمنده‌ام که دوربینم در این شرایط اجازه پیدا نکرد تا تصویر از واقعیت این دوران و آن‌چه که بر مادران و همسران این سرزمین گذشت را ثبت کند. او ادامه داد که در این روزگار وانفسا دیگر جایی برای سینما که قرار است، آینه تمام نمای جامعه باشد نمی‌ماند، چه برسد به این‌که جشنی برایش گرفته شود. سپس
او مادر شهیدان سهراب اعرابی، اشکان سهرابی و ندا آقا سلطان، که در مراسم شرکت کرده بودند، را معرفی کرد که آن‌ها با تشویق شدید مردم روبرو شدند. سپس خانم بنی‌اعتماد به احترام کشته شدگان اخیر یک دقیقه سکوت اعلام کرد.

وقتی رخشان بنی‌اعتماد در صحبت‌هایش گفت که برای داغ دل همه‌ی مادران و طوبی‌ها، مادر ندا آقا سلاطان بلند بلند گریه کرد و این کار باعث شد تا افراد زیادی به گریه بیفتند. به حدی که در یک دقیقه سکوت هم صدای گریه‌ی جمعیت قطع نشد. در انتها نیز مردم دست‌هایشان را به علامت V بالا گرفتند و سالن را ترک کردند.

بعد از بیرون آمدن خانواده ها مشغول صحبت شدند.


بعد از مراسم با مادران شهدا مشغول گفت‌وگو شدیم و اخبار ناخوشایند و متأثر
کننده‌ای شنیدیم. مادر اشکان سهرابی گفت که به خانواده‌ی او پیشنهاد داده‌اند که 10 میلیون تومان بگیرد و در تلویزیون مصاحبه کند و چیزهایی که می‌خواهند
بگوید. او با ناراحتی عجیبی می‌گفت و ادامه داد که آن‌ها را راه نداده. همچنین گفت که از هلال احمر برای دل‌جویی آمده بودند و به او گفته‌اند که دیه‌ی پسرش را
می‌دهند. مادر اشکان بغض کرده بود و می‌گفت به آن‌ها گفته که دو برابر دیه را می‌دهم و پسرتان را می‌کشم. قبول می‌کنید؟ او ادامه داد که مردم که ما را می‌بینند از ما می‌خواهند که خودمان را نفروشیم و به صبرمان ادامه دهیم.


مادر ندا آقا سلطان هم حال و روز بهتری نداشت. او گفت که گروهی به خانه‌ی آن‌ها آمده‌اند و برای آن‌ها قرآن آورده‌اند و لوحی که رویش نوشته بود بنا بر گفته‌ی رهبر باید از شما دلجویی کنیم. او می‌گفت که اصلاً لحنشان به دلجویی نمی‌خورد و برای رفع تکلیف آمده‌ بودند و همین باعث شده که پدر ندا هم عصبانی شود و آن‌ها را داخل
منزل راه ندهد.


همچنین آن‌ها گفتند که در دادگاه با آن‌ها رفتار خیلی بدی می‌شود. به طوری که آن‌ها را از ادامه‌ی بررسی‌ها منصرف کنند. لازم است اضافه کنیم که دیروز هم دادگاه اشکان سهرابی بود و خانواده‌ی آن‌ها هم از برخورد بسیار بد مسئولان در دادگاه شاکی بودند.

محمد یکشنبه 5 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 12:23 http://kaspian.blogsky.com

سلام و درود
بیشتر درگیر خوندن کامنتها شدم موضوعات جالب و تاسف برانگیزی مطرح شد.
حقوق زنان اسلام محمدی جنبش سبز
خیلی سخته کاش میتونستم غم همه این مادران داغ دیده رو به دوش بکشم ولی کاری انگاری ازم ساخته نیست

درود
هدف از نوشتن این یادداشت بهانه ای برای گفتگو در باره ی زنان و کودکان بود که خوشبختانه به شکل خیلی خوبی دوستان به آن پرداختند.

.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد