جهان همچون اراده و تصور


1نشست هفتگی شهر کتاب در هفته ی پیش به بررسی دو کتاب از شوپنهاور پرداخت. سالن پر شده بود و از صندلی های اضافه هم استفاده شد.
در این نشست دو استاد فلسفه کامران فانی و بیژن عبدالکریمی و مترجم بسیار جوان رضا ولی یاری به سخنرانی پرداختند.
رضا ولی یاری تحصیلات دانشگاهی اش را در رشته فنی رها کرده و به مطالعه ی فلسفه پرداخته است. او در میان سخنانش گفت که ابتدا کتاب را خوانده و تصمیم گرفته که دست به ترجمه آن بزند.
هر دو استاد دانشگاه کتاب را ترجمه خوبی دانستند . استاد فانی که از علاقه مندان به فلسفه ی شوپنهاور ، بیان کردند این که یک جوان این گونه جنون آمیز دست به ترجمه هزار و دویست صفحه ای این کتاب می زند،نشانه ی نارضایتی جوانان است. جوانان به دنبال پاسخ پرسش هایشان می گردند و برای همین به فلسفه روی می آورند. چهره ی ایشان سراسر شعف بود.

بیژن عبدالکریمی دیگر سخنران گفتند که از این تریبون استفاده کرده و اعلام می کنند که درس فلسفه در دانشگاهها دچار کمبود است و فلسفه یک دوره نیمه دوم قرن نوزدهم ،که فلسفه شوپنهاور هم مربوط به آن دوره است، در میان واحد های درسی فلسفه وجود ندارد و باید این اشکال بر طرف گردد.
 
 


1
نظرات 21 + ارسال نظر
پروانه دوشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 13:07

آن روز ، چون خیابان ولی عصر یک طرفه شده و ترافیک خیابانها بدتر شده است، کمی دیر رسیدیم در بین راه به دادگاه حجاریان و.. که همان روز صبح ،برگزار شده بود فکر می کردم. اعتراف نامه خوانده شده برای حجاریان، نشان می داد موجی علیه فلسفه خوانی در حال حرکت است. امروز هم در سایتها خواندم که برخی درس های دانشگاهی در رشته علوم انسانی موجب تشریک می شود ولی علم راه خودش را می رود و از هر گوشه کناری خود را نشان می دهد.

محسن دوشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 14:12 http://axamoon.blogsky.com

من از بچچگی که این عکس را دیدم از شوپنهاور ترسیدم. هیچ وقت هم هیچ کتابی از او نخواندم.

این عکس که خیلی فیلسوفیه! من که همیشه از این عکس خوشم می اومد

کتاب از ش نخوندین چون بیشتر مقاله هایی در مورد او جمله هایش ترجمه شده است . شنیدم یک کتاب قبلن ترجمه شده ولی مهمترین آن همین کتاب «جهان ...» است.

نکته ی دیگه این که جوانی من و شما فلسفه های دیگری تو بورس بود و حالا اونها کهنه شده.

پاتوق گورکن ها دوشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 14:31

حاضر به خوندن این کتاب نیستم - طبیعتا و طبق تجربه سالهای دانشجویی فلسفه این کتاب آلمانی سخت و مشکل که توسط یه جوون کم سن و سال فلسفه ناخوانده ترجمه شده اینقدر اشتباه ریز و درشت داره که لیست کردن اونا خودش یه کتاب بشه.
اینکه این دو استاد از این ترجمه خوششون اومده جای تعجب داره. ندید این کتاب مملو از ترجمه های اشتباهه .غول های ترجمه پنجاه ساله از زیر ترجمه این کتاب فرار کردن.

مجری می گفت مترجم رشته ی فنی را رها کرده و خودش رشته ی فلسفه خوانده.
شما که فلسفه خوانده اید و با شوپنهاور آشنا هستید نگاهی بیندازید.
یکی از استادها می گفت ابتدا خواندنش سخت است ولی خیلی زود روان می شود.
اگر قیمتش ۲۵ هزار تومان نبود تا حالا خریده بودمش. تازه نمی دانم از پس خواندنش بر بیایم یا نه. حالا از کتابخانه می خواهم این کتاب را تهیه کند و در اختیار اعضا قرار دهد.

نا گفته نماند با این خبرها این طور به نظر می آید رشته های علوم انسانی باید انقلاب فرهنگی بشوند و فقط فقه بخوانند تا مانند حجاریان که ماکس وبر خوانده بود دچار تشریک نشوند.

محمد دوشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 21:43

:)
هیچ وقت فرصت نکردم پی فلسفه بروم

فلسفه پایه ی اصلی زندگی ماست.

یادداشت های سعدی و فردوسی در صف مانده اند چون شما انتقادی به جا از یادداشت های این وبلاگ نوشتید . پس از انتقاد شما تصمیم گرفتم کمی از دیگر مسائلی که ذهنم را مشغول می کند در اینجا بنویسم.

فقط یک بهار دوشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 22:30 http://www.n-hoseini.persianblog.ir

درود بر شما...خوب من خیلی به فلسفه علاقه مندم و باز یکی از علایقم زبان آلمانی است به دلیل همین ارتباطش با فلسفه... می دانید که زبان شناسان معتقدند ساختار و قوت زبان آلمانی بهترین توان برای بیان فلسفه را دارد. و اما اتفاقن چند روز پیش با دوست جوانی که می گفت می خواهد برای ارشد رشته ی فلسفه انتخاب کند صحبت می کردم به او گفتم من فلسفه خواندن در دانشگاههای ایران را قبول ندارم متاسفانه ما بیشتر فلسفه دان داریم تا فیلسوف ... از سویی مثلن غول فلسفه ی کشور ما موسسه ی امام خمینی در قم است که آن هم ... می گفتم یا باید جسور باشی و فلسفه بخوانی یا اگر همین طوری می خواهی آن را بخوانی زحمت بی خود نکش که در گذر زندگی خودت به خیلی چیزها می رسی که در واقع همین نظریات فلسفی است فقط تو بیان علمی- فلسفی اش را بلد نیستی! به هر حال وضعیت فلسفه در این کشور اسف بار است... به گمان بنده.

درود
یکی از انتقادهای گرفته شده به این ترجمه ،استفاده از متن انگلیسی به عنوان منبع آن است چون برخی مفاهیم و واژه های فلسفی در زبانآلمانی را نمی توان به هیچ زبانی ترجمه کرد.
خوب باید چه کرد ؟باید رفت زبان آلمانی یاد گرفت؟ سن زبان یاد گرفتن آن هم در سطح خوب از جوانی به قبل است. برا ی من که تازه به این نتیجه رسیده ام هنوز زبان فارسی را خوب نمی دانم ، چه باید بکنم؟ آیا باید فقط بنشینم و فردوسی و سعدی و حافظ و مولاناو.. بخوانم!
به نظر من این ترجمه قدمی به پیش است . حتی اگر به گفته ی سند باد گرامی یک کتاب غلط نامه از آن بیرون بیاید.
در کشور ما مردم به دو دسته ی مسلمان و غیر مسلمان تقسیم می شوند و داشتن فلسفه ای غیر از فلسفه ی اسلامی گناه بزرگی است.

بهاره چهارشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:49

درود بر شما

چند وقت قبل گزارش قشنگی از همایش اسطوره شناسی در فرهنگسرای ابن سینا نوشته بودید که خیلی خوشم آمد. بویژه که هنرنمایی استاد امیر صادقی مکمل برنامه بوده و ایشان از بهترین اساتید ایران اند من با پسرعموی فرزانه ایشان محمد صادقی آشنا هستم و مقاله ای از او درباره سفر استاد به اروپا دیدم که فکر می کنم گزارش کم نظیری بود. شاهنامه سند هویت ایرانیهاست

درود
برنامه کانون فردوسی در فرهنگسرای ابن سینا ۲۴ هر ماه ادامه دارد. می توانید در آن شرکت کنید.
استاد صادقی از انسان های بی مانند هستند.

فرشته چهارشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 16:34 http://freshblog.blogsky.com

یادمه دوره دبیرستان به فرهنگسرای بهمن برای نقد کتاب میرفتیم که وقتی دیدن تریبونش تبدیل شده به تریبون اعتراض جمع رو بهم زدنو دیگه کلاسها تشکیل نشد.... توی دانشگاه های ما چی کم و کسری نداره که فلسفه داشته باشه؟؟

علم راه خودشو میره.

فقط یک بهار چهارشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 22:45

درود بر پروانه ی گرامی...اولن شمما خودتان استاد زبان فارسی هستید. این قدر ارزش قائل شدن برای این زبان و درک آن و تلاش در اعتلای آن خود یک دریا معرفت می طلبد که خیلی ها از آن محروم اند. و اما مسلم است که منظور من نخواندن فلسفه به خاطر بلد نبودن زبان آلمانی نیست... من در مورد این کتاب قضاوتی نمی کنم چون آن را نخوانده ام راستش من در مورد برخی کتاب ها تا از دوستان مطلع و مجربم در مورد مترجم یا هر چیز دیگری که نیاز به اطلاعاتی داشته باشم سوال نکنم اقدام به تهیه ی آن نمی کنم ولی شما گفته اید که این دو بزرگوار کتاب را تایید کرده اند. به نظرم باید برای حتی نقد ترجمه هم که شده این کتاب را خواند و به گمان من ما هر چه را که نقد کنیم مدیون آن هستیم چون ما را به اندیشیدن و تحلیل کردن واداشته و فراخوانده است. امیدوارم من هم بتوانم به زودی این کتاب را بخوانم.

درود
دوست گرامی شما بزرگوارید.
برداشت من هم از پیام شما این بود که شما زبان آلمانی می دانید و به آلمانی فلسفه می خوانید. به هر روی استاد فانی نه تنها تایید کردند بلکه پیشنهاد کردند که حتمن کتاب را بخوانیم . گفتند ابتدای هر دو جلد کمی دشوار است ولی پس از آن فکر زیبای شوپنهاور در متن نمایان شده و کتاب بسیار روان می شود.

محسن جمعه 13 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 17:56

صحبت از جوانی ها نیست که کودکی هاست. من شاید یکی از اولین عکسهایی که در عمر پربارم دیدم و ازش ترسیدم این عکس بود. شاید مدرسه نمی رفتم. شاید.

شوپنهاور عکس های دیگری هم دارد که چهره ای بسیار آرام و مهربان دارد در یادداشت های پسین از آن ها استفاده خواهم کرد.

علی آریا جمعه 13 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 18:39 http://serkherika.persianblog.ir/

.......
سلام
خوشخالم که دوباره اینجایم و می نویسم !
.......
در مورد حمید ، "موافقم"
اما ریاست فدراسیون فوتبال و یا وزارت رفاه را پیشنهاد می کنم
و شاید هر دو را ... یکی صبح ها در کابینه ... ویکی عصرها در چمن سبز !!
برقرار باشید.

درود

جای شما بسیار خالی بود. خیلی خوشحالم که اندیشه ی شاعرانه ی شما را در این انجمن کوچک می خوانم.
می دانم فیروز همخیلی خوشحال خواهد شد.

شما کمی دیر جنبیدید و کابینه دهم این وزیر را از دست داد .

به امید به روزی

مازیار یکشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 20:36 http://sarayebishehsar.blogsky.com

بادرود
خوب راستش من احل فلسفه نیستم
نه کتابی خوندم و نه فکر کنم الاقه داشته باشم به همین خاطرم من رشتمو فنب انتخاب کردم
من هنوز منتظر خبرتونم که اون وبو راه انداختی یا نه
مرسی
بدرود

درود
همگان اهل فلسفه هستند . در نوشته های شما هم فلسفه دیده ام. رشته های فنی کتاب های فلسفی را خوب می خوانند چون ذهن شان به تحلیل عادت دارد.
چندی است سرور کتابخانه گویا دچار مشکل شده است.برای راه اندازی آن وبلاگ منتظر راه اندازی مجدد فایلهای شنیداری کتابخانه گویا هستم چون خواندن درست شاهنامه هم بسیار مهم است.
با سپاس

فقط یک بهار یکشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 23:05 http://n-hoseini.persianblog.ir/

درود بر شما... کجایید بانو؟ دیگر نگرانم. می خواهم بیایم تهران احوال پرسی!
راستی به دوستان بفرمایید با ایراد گرفتن به عکس بنده ی خدا شوپنهاور تنش را در گور نلرزانند...شادی روحش فاتحه! فیلسوف به این خوش تیپی و با ابهتی دیگه کجا پیدا می شه... شما بگید!

درود
شما بسیار لطف دارید. کمی سرگرم کارهای روزمره ی کاری و شخصی هستم. باید به پیشواز آغاز نیمه دیگر سال برویم .

یکی از دوستان می گفت خوب این شکل و شمایل دلیلش اینه که خیلی ضد زن بود و تا آخر عمرش ازدواج نکرد چون هیچ کس رو نداشت مراقبش باشه به این شکل در اومده!

آقای محمد خانی هم آن روز در نشست گفت فصلی از کتاب که در مورد زنهاست خانم هم نخوانند.
نیچه شاگرد خلف اوست .

اینم نظر من: فیلسوفی از سر و روش می باره

مازیار دوشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:50 http://sarayebishehsar.blogsky.com

بادرود
ممنون که سر زدید
من بازم منتظر می مونم
میگن گر صبر کنی ز قور حلوا سازی
راستی اسم یه روستا نزدیکیایه ما دیوکلاست
بازم گشتو گذار می کنم تا اطلاعات بیشتر بدست بیارم

چه جالب !
دیو کلا

منتظر اطلاعات شما هستم. من هم تا کنون کمی اطلاعات به دست آورده ام .

با سپاس

فرشته سه‌شنبه 17 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 14:59 http://freshblog.blogsky.com

درود بر پروانه عزیز
امیدوارم حالت خوب بوده باشه؟ من نوشته هات رو می خونم و از اونجایی که سواد در اون زمینه ندارم نظر نمی دم ! ممنون از اینکه شعر های زیبا می نویسی و من هنوز از انتخاب شعرهات لذت می برم.

موید و پیروز باشی

درود بر تو فرشته ی مهربان

این روزها شما جوان ها هستید که به ما سواد یاد می دهید. خوشحالم که شعرها رو دوست دارید.

شاد و تندرست باشی

زورق مست پنج‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 00:22

سلام دوست عزیز. ولی یاری هستم. از اینکه نسبت به بنده محبت داشتید ازتون تشکر می کنم. امیدوارم بتونید کتاب رو تهیه کنید(بابت قیمت اش شرمنده ام، طبع و انتشار کتاب هم تجارتی است به هر حال و من سود چندانی از این تجارت نبرده ام). آرزوی من این بود که این کتاب رو با ترجمه یک مترجم برجسته بخونم ولی نشد. امیدوارم جوانی من موجب سوء ظن نسبت به سلامت ترجمه نشه.

سلام
من به وجود پیام شما اینجا افتخار می کنم.

در خبرها خواندم ،این روزها سلاخین علم به جان رشته های علوم انسانی افتاده اند. ولی در برابر ، علاقه ی شما جوان ها به اندوختن علم، را هیچ پیز نمی تواند بگیرد و این را شما با شجاعتتان در ترجمه نشان دادید.
استاد فلسفه، آقای فانی نه تنها ترجمه را تایید کردند، خواندن آن را توصیه هم کردند . همین برای من بس است.

حتمن این کتاب را خواهم خواند.

با سپاس فراوان

فریدون پنج‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 05:03

در جهانی که فقر مالی و فقر اندیشه بیداد می کند و زور و ظلم حاکم بر جان و مال مردم است دیگر نمی توانم به فلسفه شوپنهاور بیاندیشم. من در جستجوی راهی برای عبور از رنج و ستم هستم.
گاه می اندیشم حضور ظالمان در صحنه زندگی به خاطر تن در دادن مظلومان به ظلم و ستم است.

نگاه شما به مسائل ، همیشه به گونه ای بسیار ریشه ای است.
با سپاس

فقط یک بهار پنج‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 17:01 http://www.n-hoseini.persianblog.ir

درود بر شما. مزاحم شدم دوباره به خاطر خواندن یادداشت فریدون گرامی. من جمله ی پایانی ی یادداشت شما را قبول دارم. شما نظریات نیچه را هم خوانده اید؟

درود
فریدون گرامی بزرگ این وبلاگ هستند . فلسفه ی ایشان برای زندگی بسیار انسانی است .

نیچه و فروید از شاگردان شوپنهاور بودند.
در همین وبلاگ پیش از این از نیچه نوشته شده است

این روزها کمی دور و برم شلوغ است ولی در فکر نوشتن پستی در باره ی یکی از حکایت های سعدی و مقایسه ی آن با اخلاق از نظر نیچه بودم که فعلن باید صبر کنم تا بتوانم کارهای جاری را انجام دهم.


منظور شما از جمله پایانی یادداشت کدام جمله است.؟

فقط یک بهار پنج‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 21:45 http://www.n-hoseini.persianblog.ir

درود برشما. منظورم جمله ی پایانی ی یادداشت فریدون گرامی بود. ببخشید یادداشت پیشین من با عجله نوشته شده بود و گویا نبود.
منتظر پست شما هستم. امیدوارم کارهای جاری به زودی و به خیر به سرانجام برسند.
و اما جناب آقای ولی یاری! اگر باز هم به این جا سر زدید که حتمن این کار را خواهید کرد. من هم به شما به خاطر جسارت انجام این کار فرخ باد می گویم. می دانید اصل انجام این کار خیلی ویژگی ها نیاز داشته است که خوش بختانه در شما وجود داشته که اقدام کرده اید و قطعن مسیر بالنده ای برای ادامه پیش رو خواهید داشت. تازه پروانه ی گرامی که تایید بفرمایند برای ما دیگر کار تمام است.

روی نام آقای ولی یاری در متن یادداشت کلیک کنید و به وبلا گشان بروید و پیامتان را آنجا بنویسید

http://bleedin.blogfa.com/

نوید شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 06:50 http://sepidvasiyah.blogfa.com/

نمی خواستم بهش تجاوز بکنم !
سلام .خیلی از پسرها از اول نمی خواستن که به دخترها یا کسی که با اون در ارتباط هستن بی وفایی بکنن . حتی به کسی که با اون ارتباط قبلی از ازدواج داشته خیانت بکنه . تجاوز بکنه با بی آبرویی و رسوایی اون را از این ارتباط منصرف و کاملا پشیمون بکنه . از اون بدتر زندگیشو نابود بکنه . اون به خاک سیاه بکشونه . اونو سرگردون در به در . پریشون . پشیمون . افسرده . فرسوده بکنه . حتی دختر فکر خودکشی و فرار بکنه ؟! کی فکرشو میکرد ؟! اما به هر حال همه چیز از یه آشنایی ساده بوجود اومد . سلام . شما بسیار دختر با شخصیت و جذابی هستی آیا میهش من با شما بیشتر آشما بشم ؟! لطفا مزاحم نشین من قصد دوستی یا ارتباط با هیچ پسری را ندارم . سوء تفاهم نشه قصد من ازدواج ! من شما را نمی شناسم و قصد ازدواج ندارم اگر هم داشته باشم شما به همراه خانواده بیاین ! خب با هم آنا میشیم . تازه من هم آمادگی ازدواج ندارم . یعنی با این وضع کسی به من دختر نمیده و هر کسی جواب سر بالا میده . پس برین هر وقت آمادگی اش را بدست آوردین بیاین . من نمی خوام شما را از دست بدم . شما را دوست دارم . عاشقتونم و غیره ! درسم هنوز تمام نشده . کار ندارم اما باور کن شما اگر به من فرصت بدین به زودی درسمو تموم میکنم کار می گیرم و با شما ازدواج میکنم قول میدم خوشبخت بشیم و غیره . اما تا اون زمان بهتر نیست با هم کمی در ارتباط باشیم تا شما هم منو بهتر بشناسین . باور کنین خیلی خوبه آدم قبل از ازدواج طرفش را بشناسه و غیره ! خلاصه پسر هر طور شده با زبونش اون دختر را خام میکنه . با هم آشنا میشن . دوست میشن . نزدیک و نزدیک تر میشن و بهم عادت میکنن وابسته میشن . اول در جاهای شلوغ قرار میذارن و البته با کمی فاصله اما کم کم برای راحتی یا هر بهانه دیگری در جاهای خلوت و تنها !! اینجور که یواش یواش شیطون هم توی قالبشون میاد . اول دست همدیگر را میگیرن و بعد همدیگر را بغل می کنن و بعد هم ... خلاصه کی فکرشو میکرد اینها اینقده با هم نزدیک بشن که پسر بتونه به دختر تجاوز بکنه ! حالا هر دو پشیمون و سرگردان . پسر عذاب وجدان و سیگار و اعتیاد و دختر افسرده . فرسوده پشیمان و پریشان فکر فرار و خودکشی و غیره . آِیا به نظر شما ارتباط های قبل از ازدواج خوب یا بد ؟! به چه قیمتی ؟! به روزم!

میل به نزدیک شدن دو جنس مخالف امری طبیعی است ، همانند نفس کشیدن ، خوردن، خوابیدن....

شما که هستید؟ کجا هستید؟ در چه جامعه ای زندگی می کنید؟چه فلسفه ای برای زندگی دارید؟

شما از کجا این را می پرسید ؟ غرب یا شرق؟ از میان چه جامعه ای این را می پرسید؟ جامعه بسته ی یک روستا یا شهری مانند تهران؟اگر در یک روستا هستید چاره ی دختر این است که به یک پیر مرد 90 ساله در یک استان و روستای دیگر شوهرش بدهند و مرد به راحتی در این جامعه ی مرد سالار می تواند به زندگی خود ادامه دهد.
اگر در تهران می پرسید( البته برخی خانواده ها) نظرشان بر این است که این کار نشانه ی تمدن دو طرف است. و در میان برخی دیگر چون پنهان کردن در تهران یا شهرهای بزرگ کار آسانی است می توان با کمک روانپزشک و دکتر زنان موضوع را پنهان کرد و ...

از که می پرسید:
اگر از بودا می پرسید ، او اصلن رهروان خودش را از اساس منع می کند حتی ازدواج هم معنی ندارد.

از شوپنهاور می پرسید می گوید این ها را طبیعت گول زده است.

از نیچه می پرسید می گوید به سراغ زن اگر می روی تازیانه را فرموش نکن

از من می پرسید می گویم دخترها و پسرها باید به زندگی خود و محیطی که در آن زندگی می کنند بیشتر فکر کنند و آن را بشناسند.
باید به انتخاب درست شریک زندگی آینده شان فکر کنند ، نه انتخابی از روی احساس و هیجان. پدر و مادها هم باید به تربیت فرزندان برای همراه و همدل بودن با یک نفر برای تمام عمرشان، بپردازند.

به هر روی این مسائل کاملن شخصی است و هیچ حکم قطعی در مورد آن نمی توان صادر کرد و بسته به طبیعت آدم ها و شرایطی که در آن زندگی می کنند، دارد.

دوستان دیگر هم اگر نظری داشتند خوشحال خواهم شد به این پرسش این خواننده تازه وارد این وبلاگ که نمی دانم از کجا به اینجا رسیده اند و که هستند، پاسخ دهند.

ر و ز ب ه شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 14:35 http://hazrat-eshgh.com

درود پروانه گرامی.
با یادداشتی در باب کار تازه استاد شجریان (رندان مست) به روز هستم.

شب و روز به کام.

+ من همیشه از این آدم می ترسیدم.. نمی دونم چرا ؟؟

ایپ دوشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1402 ساعت 02:39

درود بر شما این صفحه مال 14 سال پیش هست چقدر مشتاق داشته فلسفه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد