دو زن

  دو داستان "خسرو وشیرین" و "لیلی و مجنون  "  از دلدادگی می گوید . دو دولداده از دو فرهنگ و جامعه ی متفاوت . در جامعه لیلی عاشق شدن بر پسری فساد و فحشا است و پدر غیرتمند، او را در خانه زندانی می کند . در جامعه شیرین، دختران و پسران با هم می نشینند به شکار و گردش می روند ،در آنجا  شخصیت دختران، نگهدارنده ی  پاکی آنهاست. شیرین که برای دیدن معشوق به تنهایی سوار بر اسب می شود از ارمنستان تا تیسفون می تازد و وقتی بدون دیدن یار نادیده اش باز می گردد یک غیرتی در سراسر مملکتش نیست که بگوید:چرا رفتی؟ کجا رفتی؟ ...
 
سیمای دو زن را اینجا بخوانید
نظرات 7 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 14:40

ساعت دو نیمه شب ، دو سه روزی پس از انتخابات بود در خیابان روبه روی خانه ی ما، بین نیروهای لباس شخصی و مردم درگیری شدیدی جریان داشت از پنجره با چشمانی شگفت زده و نگران تماشا می کردم زنی را دیدم که سر همسرش فریاد می کشید. ابتدا با خودم گفتم اینجا چه جای دعوای زن و شوهری است! خوب که گوش کردم صدای فریاد زن بر سر مرد بیچاره می آمد : از چی می ترسی! . مرد مظلومانه به زن نگاه می کرد .زن دست همسرش را می کشید وبه طرف لباس شخصی ها می برد و این کشمکش بین آنها ادامه داشت کمی که جلو می رفتند ، این بار ،مرد دست زن را می گرفت و به عقب می آورد و زن تا می دید آنها سرشان جای دیگری گرم است دست مرد را می کشید...
با خودم گفتم مثل اینکه خون شیرین در رگ های این شیرزنان جاری است برای رسیدن به معشوق خود شجاعانه می جنگند و هیچ بیمی به دل راه نمی دهند. سال هاست که در کشور ما زن به گونه ای دیگر تربیت شده است، گویا آن چه در رگ های دختران و زنان ما جاری است کاری به آموزه هایشان نداشته است .

فریدون سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 16:29 http://www.farhang4.blogspot.com


شعری از : یادداشت های پراکنده
================
لبخند بر لبانش
سکوت بر زبانش
تحمل برجسم و جانش

با وجود سالها حجاب افکار
هنوز در پیکار
با عزمی استوار

مه آلود راهی سخت در پیش
ظلمت را نور می بخشد از جان خویش
مهربان است و مرحم می گذارد بر دل ریش

گرمابخش هر انجمن است
این آفریدگار انسان ٬ نامش زن است
فریدون

فقط یک بهار سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 20:38 http://www.n-hoseini.persianblog.ir

درود بر شما... ساندویچ: کودکانه ی ۲

[ بدون نام ] چهارشنبه 10 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 19:47

هر زمان صحبت از شیرین می‌شه یاد این مصرع نظامی می‌افتم "پری‌دختی، پری بگذار، ماهی!" چقدر این منظومه و شخصیت شیرین رو دوست دارم، شکل ازدواجش با خسرو پرویز (شیرین علی رغم عشقی که به خسرو داشته به نوعی شرایط را به گونه‌ای جلو می‌بره که خسرو پرویز کام جو و خوشگذران مجبور می‌شه ازش خواستگاری کنه)، برخوردش با فرهاد، از میدان به در کردن شکر، جان باختن زیبا و عاشقانه‌اش در کنار خسرو و تدبیر و سیاستی که خسرو از شیرین یاد می‌گیره... یکی از زیباترین بخش‌های داستان مناظره‌ی خسرو و فرهاده (نخستین بار گفتش کز کجایی؟... ) هیچ وقت از خواندن دوباره و دوباره‌اش خسته نمی‌شم انگار نظامی رنگ و بوی عشق آتشینش به آفاق رو در لحظه‌ به لحظه‌ی این منظومه جاری کرده که این قدر به دل می‌شینه.



محسن پنج‌شنبه 11 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 23:57

اینروزها چه می کنید؟
این روزهایی که لیلی و مجنون و شیرین و فرهاد و خسرو پرویز و بیژن و منیژه و وامق و عذرا و همه و همه خواستگارانی دارند که هر کدام به معشوقه خود می گوید:
حالا بیا با هم خواهر و برادری دوست باشیم.
یعنی در واقع به قول بیضایی در رگبار و از دهان معلم تئاتر، فضا جون میده برای صدای ندای وجدان. : ای اهریمن لذات نفسانی از این جا برو.
این روزها همه دارند به خواستگاری این ملت می آیند.
***
راستی وامق و عذرا خواهر وبرادر بودند یا ویس و رامین. من آخرش اینو نفهمیدم. یا سلامان و ابسال. ولی بهر حال همه ایرانی بودند. این را می دانم.

این روزها را مانند دیگر مردم سپری می کنم.گاهی در شادی بسیار و گاهی در اندوهی جانکاه و جانفرسا.شاید بتوان گفن بیشتر در نگرانی.

شاید در فکر من و شما و بهرام بیضایی همه با هم خواهر و برادر باشند اما باید از این پس تماشا کنیم چه جرقه های همین داستان های عاشقانه به همین دلیل روشن شدن و نزدیک شدن افکار در ذهن جوانان زده شده است. کمی به جوانی خود فکر کنید در آن زمان آیا شاهد این چنین عشق هایی نبوده اید.

به هر روی در اینجا سخن من بیشتر با آشنایی با دو شخصیت شیرین و لیلی و نقش آنها در این بین بود که این روزها دختران ما نشان دادند بیشتر شیرین هستند تا لیلی.

از این داستان های ازدواج های فامیلی در شاهنامه هم هست در زندگی باستان از این پیوندها دیده می شود .

ویس هم از زنان جسور دوره ی پارت ها است که پیش از این، در این مورد در همین جا نوشته شده است.

فقط یک بهار دوشنبه 15 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 09:50 http://http://www.n-hoseini.persianblog.ir/

درود بر شما... پروانه جان کجایید؟ کم پیدا!

[ بدون نام ] سه‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 14:38

http://banoo.net/index.php?topic=2524.15;wap2
شیر زنان تاریخ ایران زمین



H2@:N
شیرین





شاهزاده ارمنی .

ارمنستان یکی از شهرهای کوچک ایران بود و شاه ارمنستان زیرا نظر شاهنشاه ایران .

خسرو پرویز و شیرن حماسه ای از خود ساختند که همیشه در تاریخ ماندگار ماند .

شیرین از خسرو ۴ فرزند به نامهای نستور - شهریار - فرود و مردانشه بدنیا آورد که هر چهار فرزند وی در زندان کشته شدند

Elham:
نوشته: H2@N در 17 خرداد 1387,ساعت 16:37:33

شیرین

خسرو پرویز و شیرن حماسه ای از خود ساختند که همیشه در تاریخ ماندگار ماند .



مرسی ازین اطلاعات قشنگ... البته شیرین زن فوق العاده قسی القلبی هم بود... ایشان قاتل مریم همسر اول خسروبود :(

Elham:
+ 10

سلطان بانو:
من از این تاپیک اطلاعات خوبی بدست آوردم .مرسی +

فرح ناز:
دغدویه:

مادر زرتشت که اصلا از شهر ری بود و در آنجا با کوی ها و کرپن ها که مردم را گمراه می کردند و از آنها مرتب فدیه و قربانی می خواستند و دین را وسیله ای برای رسیدن به امیال و خواستهای ناروای خود کرده بودند به مبارزه پرداخت. پدر و مادرش چون جان او را در خطر دیدند او را نزد یکی از نزدیکان خود به آذربایجان فرستادند او در آنجا با پوروشسب ازدواج کرد و ثمره این پیوند همایون، زرتشت پیامبر بزرگ ایرانیان است.

پوروچیستا:

پوروچیستا ششمین و کوچکترین فرزند زرتشت و سومین دختر اوست. معنی پوروچیستا یعنی پردانش. در گفتار زرتشت که برای ما باقی مانده است از او با پوروچیستا بیش از فرزندان دیگرش سخن واندرز مانده است، یکی از مهمترین سخنان زرتشت با پوروچیستا درباره همسری با جاماسب حکیم، وزیر شاه گشتاسب و منجم و ستاره شناس معروف زمان است.
زرتشت به دخترش می فرماید:
"پوروچیستا، جاماسب خواهان همسری با توست و تو را از من خواستگاری کرده است من او را برای همسری تو مناسب می دانم ولی تو با خرد مقدست مشورت کن ببین آیا او را شایسته همسری خود می دانی یا نه؟"

این گفتار زرتشت یک حقیقت مسلم را آشکار می سازد و آن این است که دختر در آئین زرتشت درانتخاب همسر آزاد است و عقیده پدر بر او تحمیل نمی گردد.

همچنین قسمتی از اندرزنامه زرتشت به پوروچیستا در موقع گواه گیری او با جاماسب اکنون هنگام گواه گیری دختران و پسران زرتشتی از طرف موبد بازگو می گردد.

رکــسان یا رکــسانا:

رکــسان یا رکــسانا یا روشنک دختر داریوش سوم است که بنا به مقتضیات سیاسی و برای انجام حسن رابطه بین یونان و ایران، همسری اسکندر را پذیرفت.

پانته آ:

یکی از زنان فداکار زمان کوروش، او همراه همسرش که فرمانده سپاه کوروش بود به میدان جنگ رفت. همسرش در میدان جنگ کشته شد. به درخواست پانته آ مراسم با شکوهی برای همسرش برپا شد و آرامگاه مجلل و شایسته ای برای او ساختند. پانته آ پس از سخنرانی مهیجی که برای لشکریان کوروش ایراد کرد و آنان را به ادامه رزم و پیروزی تشویق نمود بر بالای آرامگاه همسرش با خنجری که همراه داشت خود را کشت.

موزا:

زن فرهاد چهارم و مادر فرهاد پنجم که در سکه های مکشوفه از زمان اشکانیان تصویر این ملکه مقتدر اشکانیان کنار پسرش فرهاد پنجم بر روی سکه ها منقوش است.

آرتا:

آرتادخت وزیر خزانه داری در زمان اشکانیان

ارشیا:

از زنان با کفایت دوران هخامنشی

آرتمیس:

آرتمیس یا آرتمیز از زنان بنام زمان هخامنشیان که فرماندهی یکی از ناوگانهای خشایارشاه را در جنگ ایران و یونان به عهده داشت در حالی که بسیاری از ناوگانهای دیگر که تحت فرماندهی مردان بود از دشمن شکــست خورد، ناوگان تحت فرماندهی مردان بود از دشمن شکــست خورد، ناوگان تحت فرماندهی ارتمیس بر یونانیان پیروز شد.

کاساندان:

همسر با کفایت کوروش

پروشات:

یکی از زنان مشهور دوران هخامنشی

ماندان:

ماندان یا ماندانا دختر آژی دهاک آخرین پادشاه ماد که همسر کمبوجیه پدر کوروش شد و از این وصلت کوروش متولد گردید. او در تربیت و نیز انتقال قدرت به کوروش سهم بسیار موثری داشت.

آتوسا:

دختر کوروش و همسر با کفایت کوروش و مادر خشایار شاه

شهرناز و آرنواز:

خواهران جمشید جم

فرانک:

همسر آبتین و مادر فریدون که در رهاندن و زنده ماندن فریدون از دست دژخیمان ضحاک رنجها برد و در به قدرت رسیدنش نقش اساسی داشت.

سیندخت:

همسر خردمند مهرآب کابلی و مادر رودابه و مادربزرگ رستم که در همسری زال و رودابه و جلب موافقت مهرآب پدر رودابه به این وصلت نقش مهمی داشت و نیز در موقع تولد رستم از مادر، سیندخت یار و مددکار دخترش رودابه بود. کوتاه سخن اینکه سیندخت یکی از خردمندترین چهره های شاهنامه است.

رودابه:

دختر مهرآب کابلی و همسر زال و مادر رستم که به روایت شاهنامه دلباختگی زال به او یکی از زیباترین صحنه های شاهنامه است. رودابه در موقع تولد رستم اولین سزارین را انجام داد. بنابراین، چنین زایمان ها را باید "رستمی" گفت نه سزارین. زیرا سزار قرن ها پس از تولد رستم به دنیا آمده است.

تهمینه:

دختر زیباروی پادشاه سمنگان که شبی همسر رستم بود. ثمره آن تولد سهراب است که داستان زندگی و مرگ دردناکش به دست پدر در شاهنامه فردوسی به تفصیل آمده است. تهمینه برای آنکه تمام وقت خود را صرف پرورش سهراب کند، با وجود جوانی و زیبایی ازدواج نکرد.

گرد آفرید:

دختر زیبا و چابکــسوار کژدهم که پدرش در مرز ایران و توران مرزبان بود. هنگامی که به دستور افراسیاب لشکری به سرکردگی سهراب برای جنگ با ایرانیان وارد مرز ایران شد گردآفرید لباس رزم به تن کرد و به جنگ سهراب رفت. مبارزه تن به تن بین سهراب و گردآفرید شروع شد و سهراب نمی دانست که گردآفرید زن است زیرا او در لباس و کلاه رزمی شبیه مردان بود، ناگاه در حین جنگ کلاه از سر گردآفرید بزمین افتاد و موهایش نمایان شد، سهراب آن موقع دانست که طرف مقابل او دختر است، دلباخته و عاشقش شد و از او خواستگاری نمود ولی گردآفرید چون سهراب را ایرانی نمیدانست و از هویت او که پسر رستم بود آگاهی نداشت این همسری را نپذیرفت زیرا نمی خواست همسر یک نفر غیر ایرانی باشد که فرماندهی لشکر دشمن را بر عهده داشت بشود.

فرنگیس:

دختر فراسیاب که با سیاوش ازدواج کرد. کیخسرو پادشاه نامدار ایرانی که از طرف پدر نوه کیکاووس و از طرف مادر نوه افراسیاب بود از این پیوند به دنیا آمد و شرح زندگی و مرگ سیاووش در شاهنامه به تفصیل آمده است و در ادبیات ما جای ویژه ای دارد. کیخسرو و مادرش پس از مدتی از توران به ایران آمدند. کیخسرو به راهنمای یاری رستم پهلوان نامدار ایرانی برای گرفتن انتقام خون سیاووش به جنگ پدربزرگش افراسیاب رفت لشکر توران را شکــست داد و افراسیاب و عده زیادی از نامداران توران از جمله اشکبوس را از بین برد. در پایان زندگی چون انسانی مقدس و پاک و منزه بود در چشمه ای از نظر ناپدید شد به همین جهت مردم ایران در آن روزگار و زرتشتیان همیشه او را "سوشیانت" که معنی سودرسان است میدانند و منتظر بازگشت و ظهور او هستند.

بانو گشسب:

دختر رستم که در هنگام کشتی پهلوانان را به خاک می افکند، دلیری این بانوی ایرانی مشهور است.

منیژه:

دختر افراسیاب که بیژن سردار معروف ایرانی دلباخته او گردید و به بند اسارت افراسیاب افتاد و به دستور افراسیاب او را به چاهی که به همین نام معروف است انداختند تا سرانجام رستم که خود را به صورت بازرگانی درآورده بود توانست او را نجات بخشد.

کتایون:

دختر قیصر روم همسر گشتاسب شاه مادر اسفندیار و یکی از اولین کــسانی که کیش زرتشت را پذیرفت. موقعی که اسفندیار به دستور گشتاسب می خواست به جنگ رستم برود کتایون به سختی با رفتن او مخالف بود و او بخردانه پند داد ولی اسفندیار نپذیرفت و در جنگ با رستم کور و سپس کشته شد و کتایون با غم و دردی جانکاه به سوگ فرزند نشست.

هما:

دختر اسفندیار و خواهر بهمن و ملکه نامداری از سلسله کیانیان.

پوران:

پوران خسرو منظور پوراندخت دختر خسرو پرویز است که زنی با کفایت و خردمند بود ولی متأسفانه به علت وضع آشفته و نابسامان آن دوران و جنگهای طولانی ایران و روم در زمان خسرو پرویز و نفوذ دین مزدک و نارضایی مردم از وضع موجود نتوانست آن طور که باید از کفایت و دانایی خود به سود مملکت استفاده کند.

آزرمدخت:

دختر دیگر خسرو پرویز که مثل خواهرش پوراندخت زنی با کفایت و لایق بود اما به همان دلایل او نیز نتوانست کاری از پیش ببرد.

کردیه:

خواهر خردمند بهرام چوبین

شیرین:

برادرزاده و جانشین مهین بانو حاکم ارمنستان، که زنی خردمند و وفادار بود. داستان عشق او و خسرو پرویز و دلدادگی او و فرهاد در ادبیات ایران مشهور است پس از اینکه خسرو پرویز به دست پسرش شیرویه "که مادرش مریم دختر قیصر روم بود" کشته شد، شیرویه از شیرین که که زن پدرش بود خواستگاری کرد شیرین جواب رد به شیرویه نداد و به او گفت که من به عنوان ملکه ایران باید بهترین مراسم سوگواری را برای پدرت خسرو پرویز بجا آورم در حالی که زیباترین لباس و آرایش را داشت با متانت به همراه موبدان و بزرگان به تشییع جنازه خسرو پرویز پرداخت. پس از انجام مراسم از حاضران خواست که او را برای آخرین وداع با جنازه همسرش تنها بگذارند در آن هنگام با خنجری در کنار همسرش، خود را کشت.


پری چهر:

دختر زابل شاه همسر جمشید و مادر ثور است. پری چهره در معنای بسیار زیبا،خوب روی، بسیار جمیل، زیباروی، پری روی، و انسانی که سیمای پری دارد، آمده است. استاد توس درباره او گفته است:
پری چهره رابچه بد درنهان ازآن خوب روی، شادمان شد جهان

رام بهشت:

نام مؤبدی است که در شهر استخربرای ناهید ، معبدی ساخته بود، رام بهشت مادر بابک و همسرساسان است که در کنار دریاچه بختگان حکومت می کرد وبرای فرزند دیگرش به نام اردشیر، نگهبان سالاری، شهر داراب را گرفت و این آغازی است برای بوجود آمدن سلسله ساسانی در ایران بود.

یوتاب:

سردار زن ایرانی که خواهر آریوبرزن سردار نامدار ارتش شاهنشاهی داریوش سوم بوده است . وی در نبرد با اسکندر گجستک همراه آریو برزن فرمانهدهی بخشی از ارتش را بر عهده داشته ست. او در کوههای بختیاری راه را بر اسکندر بست ولی یک ایرانی خائن راه را به اسکندر نشان داد و او از مسر دیگری به ایران هجوم آورد. از او به عنوان شاه آتروپیان (آذربایجان) در سالهای 20 قبل از میلاد تا 20 سال پس از میلاد نیز یاد شده است. با این همه هم آریوبرزن و هم یوتاب در راه وطن کشته شدند و نامی جاوید از خ.د بر جای گذاشتند.

آذرآناهید:

ملکه ملکه های امپراتوری ایران در زمان شاهنشاهی شاپور یکم بنیانگذار سلسله ساسانی. نام این ملکه بزرگ و اقدامات دولتی او در قلمرو ایران در کتیبه های کعبه زرتشت در استان فارس بارها آمده است و او را ستایش کرده است.

پرین:

بانوی دانشمند ایرانی. او دختر کیقباد بود که در سال 924 یزدگردی هزاران برگ از نسخه های اوستا را به زبان پهلوی برای آیندگان از گوشه و کنار ممالک آریایی گردآوری نمود و یکبار کامل آنرا نوشت و نامش در تاریخ ایران زمین رای همیشه ثبت گردیده است. از او چند کتاب دیگر گزرش شده است که به احتمال زیاد در آتش سوزی های سپاه اسلام از میان رفته است.

زربانو:

سردار جنگجوی ایرانی. دختر رستم و خواهر بانو گشنسب . او در سوارکاری زبده بوده است و در نبردها دلاوریهای بسیار از خود نشان داده است. تاریخ نام او را جنگجویی که آزاد کننده زال ، آذربرزین و تخوار از زندان بوده است ثبت کرد.

فرخ رو :

نام او به نوان نخستین بانوی وزیر در تاریخ ایران ثبت شده است . وی از طبقه عام کشوری به مقام وزیری امپراتوری ایران رسید

آریاتس :

یکی از سرداران مبارز هخامنشی ایران در سالهای پیش از میلاد. مورخین یونانی در چند جا نامی کوتاه از وی به میان آورده اند.

گردیه :

بانوی جنگجوی ایرانی. او خواهر بهرام چوبینه بود. فردوسی بزرگ از او به عنوان همسر خسروپرویز یاد گرده که در چندین نبرد در کنار شاهنشاه قرار داشته است و دلاوری بسیاری از خود نشان داده است.

هلاله :

پادشاه زن ایرانی که به گفته کتاب دینی و تاریخی بندهش (391 یشتها + 274 یشتها) در زمان کیانیان بر اریکه شاهنشاهی ایران نشست. از او به عنوان هفتمین پادشاه کیانی یاد شده است که نامش را همای چهرآزاد و همای و همون نیز گفته اند. او مادر داراب بود و پس از : وهومن سپنددتان " بر تخت شاهنشاهی ایران نشست. وی با زیبایی تمام سی سال پادشاه ایران بود و هیچ گزارشی مبنی بر بد کردار بودن وی و ثبت قوانین اشتباه و ظالمانه به ثبت نرسیده است.

پوراندخت :

شاهنشاه ایران در زمان ساسانی. وی زنی بود که بر بیش از 10 گشور آسیایی پادشاهی میکرد. او پس از اردشیر شیرویه به عنوان بیست و پنجمین پادشاه ساسانی بر اریکه شاهنشاهی ایران نشست و فرمانروایی نمود

:)


برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد