25 اردیبهشت روز فردوسی

 

 
 
دو دیگر: چهارمین همایش جهانی بزرگداشت فردوسی با سخنرانی جلال خالقی مطلق، قدمعلی سرامی، محمدحسین طوسی‌وند، شهین سراج و شعرخوانی شاعر ملی افغانستان عبدالکریم تمنا در مشهد برگزار می‌شود. یاسر موحدفرد، دبیرکل بنیاد فردوسی به مهر گفت: به مناسبت هزاره شاهنامه، چهارمین همایش جهانی بزرگداشت فردوسی با نام پاژ و به همت بنیاد فردوسی در مجتمع فرهنگی هنری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان خراسان رضوی برگزار می‌شود.
وی افزود: در این همایش جلال خالقی مطلق استاد ایرانی دانشگاه هامبورگ، قدمعلی سرامی استاد دانشگاه آزاد اسلامی زنجان، محمدحسین طوسی‌وند رئیس بنیاد فردوسی، عباس خیرآبادی استاد دانشگاه آزاد اسلامی مشهد، عفت شریعتی نایب رئیس کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی، شهین سراج رئیس بنیاد ملک‌الشعرای بهار در فرانسه و زهرا فرخی مدرس مراکز آموزشی مشهد سخنرانی خواهند کرد.
 

سه دیگر: سومین کنگره فردوسی در کاخ نیاوران
سومین کنگره بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی 25 اردیبهشت در مجموعه کاخ نیاوران برگزار می‌شود.     این مراسم به همت بنیاد فردوسی و با همکاری مجموعه فرهنگی تاریخی نیاوران و شهرداری تهران، و با حضور فردوسی‌‌شناسان ساعت 17 روز 25 اردیبهشت در تالار اجتماعات مجموعه کاخ نیاوران برگزار خواهد شد.
در سالروز گرامی‌داشت فردوسی، این کنگره میزبان استادان شاهنامه‌پژوهی چون، میرجلال‌الدین کزازی، محمدحسین طوسی‌وند، حسن انوشه، جمیله اخیانی و عبدالکریم تمنا است. ...
 
چهارم: شاهنامه خوانی استاد ترابی در فرهنگسرای آسمان 23 اردیبهشت
 
پنجم: خواندم که شاهنامه ی دکتر جنیدی هم در اصفهان رو نمایی شده است
 
ششم: برگزاری بزرگداشت فردوسی 23 اریبهشت در سالن آموزش پرورش منطقه یک با سخنرانی دکتر کزازی
هفتم: برگزاری بزرگداشت فردوسی با شرکت دکتر کزاز  جمعه ساعت 12 در نمایشگاه
 
 ...
نظرات 14 + ارسال نظر
فقط یک بهار چهارشنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 16:47 http://n-hoseini.persianblog.ir

درود بر شما... امیدوارم بتوانم در برنامه های مربوطه شرکت کنم در مشهد... امیدوارم...

با اجازه:

این همه شور و نشاط

راز «شعر فردوسی » است

...
درود فراوان بر شما

شعر زیبای «راز رنگ آبی» شما را همسرم با صدای بلند در خانه می خواند و ما لذت می بریم.

خانم عرفان نظر آهاری هم در فرهنگسرای خانواده برنامه ای در خصوص روز فردوسی داشتند که خیلی مایلم بدانم ایشان چه گفته اند.


خوشا به حال شما که کنار فردوسی هستید.سی سالی می شود به مشهد نرفته ام.

در پارکی که ورزش می کنم استاد دانشگاه باز نشسته ای هم برای قدم زدن آهسته و کند هر روز می آید ، که به دلیل مشکل جسمی با قویترین سمعک دنیا هم باید در گوشش فریاد بزنی تا بشنود . همیشه یک سلامی و احوالپرسی داریم گاهی هم کمی که گوشش می شنود می آید و چند جمله ای حرف می زنیم. چند روزی غیبت داشت پس از آن که آمد با شوق فراوان آمد نزد من و گفت رفته بودم پیش فردوسی...
چند روز بعد که خانمش را دیدم به من گفت:" رفته سر مزار فردوسی نشسته بودو زار زار گریه می کرد و ساکت هم نمی شد"

پیش خودم گریه کردنش را خیال کردم و چشمام پر اشک شد و پرسیدم: چرا؟
گفت: میگه این مرد همه زندگیشو برای شاهنامه گذاشت آخرش در فقر و بدبختی رفت و همون موقع هم قدرشو ندونستن که کی بوده!

_____
خالقی مطلق هم در مشهد هست اگر آنجا بودم حتمن برای دیدنش می رفتم. آقای دهباشی هم نشستی برای خالقی مطلق گذاشت که دیر فهمیدم.

درود مرا به روان فردوسی بزرگ و همه ی دوستارانشان برسانید

فریدون چهارشنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 18:51 http://www.farhang4.blogspot.com

روز خاطره انگیزی باید باشد.
روزو روزگار تان شاد

این خبر را هم چند روز ژیش خواندم:


http://alef.ir/1388/content/view/45397/


نصب تندیس فردوسی در دانشگاه آکسفورد
۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۸ تندیس فردوسی شاعر نامدار ایرانی عصر روز جمعه همزمان با هزارمین سال پایان سرودن شاهنامه و در آستانه روز بزرگداشت فردوسی، در دانشگاه آکسفورد انگلیس نصب و رونمایی شد. به گزارش خبرنگار ایرنا، در مراسم رونمایی این تندیس آقای رسول موحدیان سفیر جمهوری اسلامی ایران در لندن، دکتر علی محمد حلمی رایزن فرهنگی سفارت ایران، پرفسور سر "نیل چالمرز" رییس دانشکده وادهام، دکتر فیروزه عبدالاوا و دکتر هرزیگ از اساتید زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه آکسفورد ، پروفسور ملویل از محققان و فردوسی شناسان دانشگاه کمبریج و جمع دیگری از شخصیت های علمی و دانشگاهی و علاقه مندان به فرهنگ ایران و زبان و ادبیات فارسی حضور داشتند. سفیر جمهوری اسلامی ایران در انگلیس پس از پرده برداری از تندیس حکیم ابوالقاسم فردوسی طی سخنانی ضمن خوشامدگویی به میهمانان و تشکر از مسئولان دانشگاه آکسفورد ابراز امیدواری کرد که آرمان های فردوسی پلی بین ملتها برای ارتقای درک متقابل باشد. آقای موحدیان نصب تندیس فردوسی در دانشگاه آکسفورد همزمان با هزارمین سال پایان سرودن شاهنامه و در آستانه برگزاری روز بزرگداشت فردوسی در داخل و خارج ایران را به فال نیک گرفت و گفت: تجلیل از حکیم شعر فارسی در واقع تجلیل نسل ها از چهره های ماندگار و آرمانخواهی که به همه بشریت تعلق دارند، می باشد. وی اقدام دانشگاه آکسفورد در تجلیل از فردوسی را در راستای حفظ و ارتقای دستاوردها و آرمان های معنوی و بشری دانست و شاهنامه اثر جاودان فردوسی را که توسط همه ملل فارسی زبان مورد تکریم قرار می گیرد، بخشی از مشارکت درخشان زبان و ادب فارسی در غنای فرهنگ و ادبیات جهان توصیف کرد. سفیر جمهوری اسلامی ایران اظهارداشت: امیدوارم آرمان های فردوسی پلی بین ملتهای ما برای ارتقای درک متقابل باشد و انگیزه ای فراهم کند تا محققان دانشگاه آکسفورد و همتایان ایرانی آنان بتوانند همکاری های ادبی و علمی جدی تری داشته باشند. دکتر علی محمد حلمی، رایزن فرهنگی سفارت ایران در لندن نیز طی سخنانی در این مراسم گفت: شاهنامه حکیم فردوسی یکی از شاهکارهای زبان و ادبیات فارسی است که بر روی ادبیات و آثار ادبی پس از خود نیز برای قرن ها تاثیرگذار بوده است. وی افزود: تندیس فردوسی هدیه ای از سوی مردم ایران به دانشکده وادهام آکسفورد برای تجلیل از تلاش تمام افرادی است که با یکدیگر تعامل همراه با احترام و درک متقابل دارند. دکتر حلمی گفت: فردوسی به طور قطع یکی از بانفوذترین شخصیت های ادبی و فرهنگی ایران زمین به حساب می آید. "بدون استثنا تمام آثار ادبی ایرانی ها از سبک و روش شاهنامه فردوسی الهام گرفته و تاثیر پذیرفته اند اما هیچ یک تنوانسته اند شهرت و محبوبیت فردوسی را بدست آورند." رایزن فرهنگی کشورمان با اشاره به نقش فردوسی در ترویج زبان و ادبیات فارسی گفت: فردوسی فرهنگ ها و سنن ایرانی را دوباره زنده کرد. وی افزود: ایرانی ها فردوسی را بزرگترین شاعر خود می دانند و هم اکنون پس از گذشت هزار سال، مردم هنوز شاهنامه را می خوانند و به ابیات آن گوش فرا می دهند. حلمی گفت: شاهکار فردوسی آنقدر باارزش است که بعد از گذشت هزار سال از زمان سرودن آن هنوز براحتی برای فارسی زبانان قابل فهم و درک است. پرفسور سر نیل چالمرز رییس دانشکده وادهام آکسفورد نیز طی سخنانی ضمن تجلیل از مقام فردوسی از سفیر جمهوری اسلامی ایران و دیگر شخصیت های علمی و فرهنگی شرکت کننده در مراسم رونمایی از تندیس فردوسی قدردانی کرد. وی گفت: فردوسی شاعری بزرگ و شناخته شده برای همه جهان است و شاهنامه وی علاوه بر اثری ادبی، دارای جنبه های فراوان اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، تاریخی و حماسی است و طی هزار سال گذشته نقش مهمی در زندگی مردم ایران و دیگر فارسی زبانان داشته است. خانم دکتر فیروزه عبدالاوا و آقای دکتر هرزیگ دو تن از اساتید دانشگاه آکسفورد و از فردوسی شناسان این دانشگاه نیز طی سخنانی از فرهنگ و ادب ایران زمین بویژه شخصیت فرودسی و شاهنامه وی تجلیل کردند و ابراز امیدواری نمودندکه نصب تندیس فردوسی در دانشکده وادهام زمینه ساز گسترش ارتباطات فرهنگی و دانشگاهی دو کشور شود. حکیم ابوالقاسم فردوسی شاعر نامدار ایرانی در قرن چهارم هجری می زیست. وی در توس خراسان به دنیا آمد و اثر ماندگار و حماسی "شاهنامه" را در مدت سی سال به رشته تحریر درآورد. امسال هزارمین سال اتمام سرودن شاهنامه است و روز جمعه آینده (25 اردیبهشت ماه) نیز به عنوان روز بزرگداشت فردوسی نام گذاری شده و به همین مناسبت ویژه برنامه هایی در ایران و دیگر نقاط جهان برگزار می شود. تندیس فردوسی به سفارش رایزنی فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران در لندن و توسط خانم مهران قهاری هنرمند ایرانی مقیم انگلیس ساخته شده و با همکاری مسئولان دانشکده وادهام دانشگاه آکسفورد به صورت دائمی در محل کتابخانه فردوسی این دانشکده نصب شده است.

محسن پنج‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 12:17 http://after23.blogsky.com

چه خوب که روز فردوسی را یاد آوری کردید.
باید در وبلاق وزین عکسامون یادی کنیم از ایشان یادستان.

ما هم چشممان به آنجاست ببینیم شما چه انتخاب می کنید.

فقط یک بهار پنج‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 22:14 http://n-hoseini.persianblog.ir

درود بر شما... از مهربانی تان سپاس گزارم... راستش آخرین باری که به آرامگاه آن بزرگ مرد رفتم چند ماه پیش بود... من به دلیل روحیه ی حساسی که دارم زیاد به این اماکن نمی روم غم زیادی وجودم را می گیرد و نامهربانی هایی که نسبت به این بزرگان شده و گاهی حتی در این زمانه هم می شود آزارم می دهد... رفتم و همان جاساعتی را کنار آرامگاه اخوان ثالث عزیز که بسیار او را دوست می دارم گذراندم. می دانید فردوسی با ما می زید و ما با شاهنامه ی ماندگار او خردورز می شویم و معنای دیگری از زندگی را درمی یابیم ... من توان گفتن از او را ندارم و یکی از دلایل مهمی که یادداشتی در مورد او نمی گذارم همین است اورا در فکر و خیال خود چنان دست نایافتنی ولی در عین حال بسیار ژرف در جانم احساس می کنم که هر گونه گفتن از او را بی حرمتی از سوی خود نسبت به او می دانم علتش قلم ناتوان و سواد اندک است ورنه او را باید فریاد زد و همواره گفت...و شما را به خاطر ارادتی که به او دارید پاس می دارم. بگذریم از همسرتان هم سپاس گزارم. مشتاقم کردید که کودکانه های دیگرم را نیز در بهارانه ام بگذارم. همین جا از ژرفای وجود و بدون هیچ گونه تعارف و گزافه گویی شما را به مشهد دعوت می کنم .. میزبانی ی فرهیخته و دوستدار ادب و فرهنگی چون شما مایه افتخار است... خوشحال می شوم آشنایی ی بیشتری صورت بگیرد. هر زمان به میزبانی مفتخر می فرمایید اطلاع دهید.

درود بر شما
چه خوب شد که به فردوسی در آن زمان بی مهری شد و در قبرستان عمومی دفنش نکردند و بردند در باغ خانه اش پرتش کردند(البته فردا ی آن روز دوباره با مراسم و احترام زیاد همانجا دفنش کردند) اگر فردوسی آنجا نبود تا به حال گم شده بود.

شنیدم اخوان ثالث گفته بود یا کنار فردوسی یا زیر درختی در بیابان دفن شود ، شاهنامه خوان استاد امیر صادقی هم شعر زیبایی دارد که در آن می خواهد پس از مرگش زیر پای فردوسی دفن شود. همیشه و در همه جا این را می گوید.

دکتر سرامی می گوید: مردم ما لازم نیست شاهنامه خوانده باشند شاهنامه در رگ هایشان جریان دارد.

وقتی شاهنامه می خوانم این سخن دکتر سرامی به من ثابت می شود
در اثبات آن در پیامی جدا گانه می نویسم.

فقط یک بهار پنج‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 22:19 http://n-hoseini.persianblog.ir

در مورد خانم نظرآهاری ... واقعیت این است که من در میان کارهای ایشان همان اولین کار که برایشان موفقیت چشمگیری در پی داشت و معرف این بانو در عرصه ی ادبیات نوجوان شد را می پسندم:< کوله پشتی ات را کجا جا گذاشتی؟> البته <لیلی نام ...>و <نامه های خط خطی> ه آثار خوب ایشان است ولی در کل نقد هم به برخی کتابهایشان دارم. به گمان من بانوی محترم کمی در انتشار زود به زود کتاب شتاب می کنند تامل بیشتر و عجله نداشتن قطعا ایشان را موفق تر می سازد... این پستی که من از کتاب ایشان انتخاب کردم به دلیل علاقه ام به مفهوم جوانمردی است... و الزاما به معنای علاقه ی محض به آثار ایشان به صورت مطلق نیست. از توجه شما سپاس گزارم.

با خواندن همان قسمتی که شما نوشته اید برداشت من این بود که ایشان شکل گرا هستند و برای بیان یک مطلب که راحت تر و زیبا تر می توانست بیان شود آن هم شرح و توصیف نوشته اند.و خیلی هم با احساسات خواننده بازی می کنند. همین مفهوم جوانمردی را با این شکل متن اصلن برایم جذاب نبود با اینکه مفهوم بسیار قشنگ بود ولی با آن همه رنگ و لعاب از معنی اش کاسته بود.

حتمن آثاری که شما نوشته اید خواهم خواند.

پروانه پنج‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 23:33

فقط یک بهار:" می دانید فردوسی با ما می زید و ما با شاهنامه ی ماندگار او خردورز می شویم و معنای دیگری از زندگی را درمی یابیم
...
همین جا از ژرفای وجود و بدون هیچ گونه تعارف و گزافه گویی شما را به مشهد دعوت می کنم "

پروانه:
با خواندن شما یاد داستان لنبک آبکش برایم زنده شد.برای من درس برجسته ی این داستان مهمان نوازی ایرانی است.

از دعوت شما بسیار سپاسگزارم . امیدوارم روزمرگی کمی دست از سر ما بردارد و روزی با شما در کنار آرامگاه فردوسی با شیم.

.

با درود فراوان

فقط یک بهار شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 19:15 http://n-hoseini.persianblog.ir

درود بر شما... تربیت از راه دور در بهارانه ی من. منتظرم گرامی!

اصل مقاله شما را در روزنامه یافتم. می خوانمش. هر چند که من این دوران را گذارنده ام و دارم نتیجه اش را می بینم.

علی آریا شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 23:22 http://serkherika.persianblog.ir/

.......
سلام
لابد فیروز گزارش همایش " همکلاسی سلام " را تا حالا داده است
ماهم سعی کردیم حال و هوای مجلس را با یاد و شعر فردوسی
زینت بدهیم
یک سخنرانی هم در باره فردوسی داشتیم که بوسیله ی یکی از اساتید
گرگانی فردوسی شناس (آقای قاری ) ایراد شد
جای شما خالی
ضمنا یادمان رفت پیام خانم های همکلاسی ایرانشهری را از تریبون پخش کنیم.
پوزش مرا بپذیرید.

سلام
آن روز برایم به یاد ماندنی است و با خبر فیروز همان شب از سخنان استاد قاری ماندنی تر شد. اگر فیلمش به دستم برسد حتمن سخنانش را در وبلاگ به یادگار ثبت خواهم کرد.و خوشحالم که با ایشان آشنا شدم استادان ادبیات ما آقایان قلیشلی و ژند بودند.

پیام ما را فیروز به آقای قدسی راثی رساند ایشان هم شماره ی خانه ی ما را گرفتند. شما هم که هستید و می توانیم با دیگر اساتید هم ارتباط بگیریم. همین برای ما کافیست.
همین قدر که شما زحمت برگزاری گرامیداشت این اساتید را می کشید قابل ستایش هستید.

با سپاس فراوان
روزگارتان خوش

گرگان ما یکشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 23:57 http://www.gorganma.persianblog.ir

سلام بر همشهری بزرگوار. در همایش همکلاسی سلام که 25 اردیبهشت و همزمان با روز فردوسی در گرگان زمین برگزار شد بخش قابل توجهی از مراسم به سخن گفتن از فردوسی اختصاص یافته بود. پاینده گرگان و جاودان ایران.

فریدون دوشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 09:58 http://www.farhang4.blogspot.com/

گویا خبر سری است و نباید فاش شود

وقتی شنیدیم که در دانشگاه آکسفورد انگلستان مجسمه فردوسی را گذاشته اند دلمان از خوشحالی بدجوری قیلی ویلی رفت . فکر کردیم که بالاخره رو دست شیخ السفیر (بقول انگلیس ها) شیکسپیر زده ایم. اما وقتی در گوگل سگ دو زدیم کاشف به عمل آمد که گویا در اطاقکی یک شیر پاک خورده ای کله فردوسی را کنار اطاقش گذاشته .تمام خبر گذاری های ایرانی در این باره کلی قلم فرسایی کردند. اما برای نمونه مخلص نتوانست حتی گزارش ساده ای در باره این خبر مهم در روز نامه های انگلیسی پیدا کند.

اما از رو نرفتم و رفتم سراغ بنگاه سخن پراکنی بی بی سی- بخش انگلیسی زبان آن و در جستجو گر بی بی سی موضوع فردوسی را مطرح کردم. جواب نوشت در این باره روح اش هم خبر ندارد.

از شما چه پنهان آخه دلم می خواست مدرکی به دست بیاورم و به همکاران انگلیسی نشان بدهم که ما هم آری...

اگر ایرج پزشکزاد اینجا بود از زبان دایی جان ناپلئون حتمن می نوشت « کار کار انگلیس ها بوده و ما را سر کار گذاشته اند»

خدا اجرشان بدهد .این روزنامه های انگلیسی که این همه مطالب غیر ضروری و غیبت ها را توی روز نامه شان می کنند چه اشکالی دارد اگر از فردوسی بزرگ هم دوسه کلمه ای بنویسند و شهروندان شان با آثار شرق آشنا کنند.

نکند که بی خبری من و فراموشی مخلص هم کار انگلیس ها بوده باشد. اگر احیانن اطلاع دارید که نشریه ی انگلیسی در این باره مطلبی نوشته است خوشحال می شوم که لطف کنیند مرا در جریا ن بگذارید

با سپاس فراوان

شما استاد زیان انگلیسی هستید شما نتوانستید بیابید من که سواد انگلیسی ندارم چگونه بیابم!!

افزون بر این چندی است شاهنامه به من می گوید تو فارسی هم بلد نیستی ! اصلن نمی دانی که هستی و که بوده ای!

باید به جای اینکه بنشینم و خبرهایی از این دست در اینجا بنویسم بروم کمی شاهنامه بخوانم تا فارسی یاد بگیرم.

کله فردوسی !!
در خبر نوشته شده بود تندیس
در لغت نامه دهخدا:تندیس . [ ت َ ] (اِ مرکب ) بمعنی تن مانند است ، چه دیس بمعنی مانند باشد و بمعنی صورت و تمثال و پیکر و کالبد و قالب و جثه نیز آمده ...

"در اطاقکی یک شیر پاک خورده ای کله فردوسی را کنار اطاقش گذاشته"
عکس تندیس فردوسی که سر و گردن حکیم طوس است را در این سایت می توانید ببینید. که در کتابخانه ی کالج wadham نصب شده است
http://www.haber27.com/news_print.php?id=30880
اینجا هم می توانید خبر را روز ۱۴ می بخوانید
http://wulibraries.typepad.com/rarebooknews/


دایی جان ناپلئون: سال هاست که کسی این جمله ی « کار کار انگلیس ها است» را اینجا به کار نمی برد و این" واژه ها" و" فرهنگ ِ اندیشیدن" تاریخ مصرفش گذشته است. نمی گویم این فکر از بین رفته است بلکه فکر غالب نیست و رو به تاریخ پیوستن است.

خبر گزاری ها: یادم است چندی پیش شما از یک تظاهرات در لندن نوشته بودید که خبرگزاری ها آن را گزارش نکرده و یا کم رنگ توضیح داده بودند. اینجا هم هر آنچه به نفع شان باشد یا زیانی به آنها وارد نکند منتشر می کنند.



از اینکه وقتتان گرفته شد از شما پوزش می خواهم

شاد و تندرست باشید

فرناز دوشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 10:54

پروانه ی عزیزم . گرچه اینهمه احساسات قوی شما نسبت به ایران و ایرانی برای من بشدت قابل احترام است اما گاهی احساس می کنم که یا شما خیلی خوش بین هستید یا من خیلی بدبین ( شاید هم هردو واقع بین از زوایای مختلف ( : )

{دایی جان ناپلئون: سال هاست که کسی این جمله ی « کار کار انگلیس ها است» را اینجا به کار نمی برد و این" واژه ها" و" فرهنگ ِ اندیشیدن" تاریخ مصرفش گذشته است. نمی گویم این فکر از بین رفته است بلکه فکر غالب نیست و رو به تاریخ پیوستن است.}

من کاملا مخالفم . این باور همچنان در ایران وجود دارد حتی اگر به راحتی بیان نمی شود.. اما مدتهاست به این نتیجه رسیده ام که انسان ها بطور اعم و ایرانی ها به طور اخص آنچه که ادعا می کنند نیستند و در زوایای پنهان آنها بسیاری از باورها وجود دارد . قرار نیست ما یک تصور رویایی داشته باشیم از فرهنگ پر از خطای خودمان که در این صورت نخواهیم توانست اصلاحش کنیم . هنوز خیلی از این حرفها خیلی مانده تا به تاریخ پیوندد ..

با این حال آرزو می کنم که باورهای زیبای شما نسبت به ایرانی درست باشد و نه آنچه که من باور دارم .


فرناز جان

فکر دایی جان ناپلئونی:این فکر همراه من و تو و هم سن و سالهای من و تو خواهد رفت. جوانان امروزی این گونه فکر نمی کنند این هم نسلهای من و تو هستند که برخی در این فکر مانده اند آن هم شرایطی است که روزگار جوانیشان را در آن گذارنده اند.

من به تاریخ، فرهنگ ، ادبیات و... گذشته مان می بالم. و این دلیل بر آن نیست که رفتارها و سنن آنها را باید امروزه پیشه کنیم.

وقتی در شاهنامه از عدل و داد بهرام گور سخن رانده می شود او در زمان خویش به آن روش می توانسته عدل بگستراند و بیش از این از او انتظاری در آن شرایط تاریخی نمی رود اگر این راه عملی درست بود قطعن آن روش ها زنده و پویا می ماند ولی این "عدل" اوست که مورد ستایش است یعنی گسترانیدن عدل ولی به گفته ی زیبای تو" پر از خطا". اگر گذشته ها ی بشر پر از خطا نبود که روزگار جهان به این حال نبود.

من هم همانند برخی جوانان امروزی که با شعار و بالیدن سطحی که بیشتر فردوسی و ایران و ایرانی بودن را خراب می کنند، در پی نشان دادن فردوسی و فرهنگ ایرانی نیستم.

روز گذشته از یکی از بستگانم که سی سال است ایران را ترک کرده و انگلستان زندگی می کند پس از مدتها ایمیلی داشتم، از من خواسته بود بروم تحقیق کنم پدرش که اهل شهر کوچکی بود از چه خانواده ای بوده است . تا وقتی ایران بودند در گرگان زندگی می کردند و پدرش دکتر بود و با بستگان پدرش رفت و آمد نداشتند( نمی دانم ،شاید روستایی می انگاشتنشان) وحالا در آنجا به این فکر افتاده که بوده؟ حتمن چون پدرش را خیلی دوست می داشت تجربه به او ثابت کرده نیاکان چه اثری بر راه و روش زندگی ما دارد.

فردوسی «نامه ی باستان » را نوشت و برای ما گذاشت اگر به فردوسی می بالم به این دلیل است که نیاکان مرا در ایران فرهنگی به من نشان می دهد و برایم پاسخی به این پرسش دارد که : من کیستم؟

بزرگی می گوید: اگر ملتی از گذشته ی خود بی خبر باشد باید دوباره آن را تجربه کند

از آنجایی که خارج از این دنیای مجازی هم می شناسمت می دانم که در اینده به نقاط مشترک بیشتری خواهیم رسید.

با سپاس فراوان

فرناز دوشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 13:31

با عرض معذرت و کمال تاسف باید بگویم که من فکر می کنم کسی که ۳۰ سال است ایران را ترک کرده و ... دلیلش آن چیزی که تو خوشبینانه فکر می کنی نیست !
اگر این سالها اینجا زندگی کرده بود این روزها همچنان با تمام آن بستگان دچار تضاد بود
{ راه و روش زندگی ما ؟؟!! !! }
صراحت مرا ببخش .
همچنان امیدوارم حق با تو باشد .

فرناز جان
اصلن حرف من بر سر اینکه چرا ایران را ترک می کنند نیست.
شاید روزی من هم مجبور به ترک ایران شدم آینده را نمی توانم پیش بینی کنم
ضمنن من ناسیونالیست نیستم اعتقاد به بر داشتن مرزها دارم .و بحث من اصلن سیاسی نیست .

اصلن کاری به آن شخص ندارم مثال از فرهنگ خودمان می آورم: زمانی که سهراب نزد مادر ش تهمینه می رود زمانی که فریدون نزد مادرش فرانک می رود و می پرسد من کیستم؟
۴۰۰ سال پس از حمله ی اعراب ایرانی از خود می پرسد کیست؟ و با آن سطح بیسوادی آن موقع شاهنامه نوشته می شود و با پرسش کسی که سالهاست ایران را ترک کرده همه و همه یک چیز را می خواهند بدانند: کیستند!

فرناز دوشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 14:51

گیرم پدر من ! بود فاضل ....
اتفاقا سوال من هم همین است : من کیستم ؟ من کسی هستم که در جمهوری اسلامی ایران زندگی می کنم و رئیس جمهور کشورم احمدی نژاد است و همچنان خواهد بود ! یا اگر نباشد هم ... بگذریم . و من کسی هستم که چنین و چنان گذشته ای داشته ام اما توانائی حفظ آنرا نداشته ام به این دلیل که همه ی عمر مغرور شده ام به آن گذشته و این را در تمام دنیا به رخ کشیده ام تا فراموش کنم که من کیستم . دائم دل بسته ام به اینکه من چه کسی بودم .
اگر واقعا اعتقاد به برداشتن مرزها داشته باشی برایت فرقی نمی کند که تاریخ ایران و افتخارات ایران چه باشد . من برای اینکه از زندگی نا امید نشوم به رد پای خوب بشر در تمام جهان ( هر چقدر کمرنگ ) نگاه می کنم و دیگر هیچ ..
دوست نازنینم تردیدی نداشته باش که من فقط با کسانی که بسیار دوستشان دارم با صراحت و گاهی تلخی صحبت می کنم جز این به راحتی از کنار آدمها می گذرم .

فرناز جان
اینها که می نویسی نخستین بار نیست که می خوانم فکر تو هم یک جریان فکری است که خود با آن می رفتم و برایم تازگی ندارد. اصلن به همین دلیل سراغ خواندن آثار کلاسیک نمی رفتم .

"اگر واقعا اعتقاد به برداشتن .."
من به تاریخ ایران فرهنگی ، به چشم تاریخ بشر نگاه می کنم و وظیفه خود می دانم آن را بشناسم.


"...تلخی صحبت می کنم ..."
چرا فکر می کنی تلخ صحبت می کنی؟ من این احساس را نسبت به سخنانت ندارم. سکوتت تلخ خواهد بود.

من و تو در دو جریان فکری گوناگون فکر می کنیم واین برخورد اندیشه هاست که ما اینجا هستیم.

از احساس من نسبت به خودت خبر داری نیازی به بیان آن نمی بینم.

فریدون دوشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 16:48 http://www.farhang4.blogspot.com

پروانه گرامی

از پاسخ اندیشمندانه تا ن سپاسگزارم. و با شما موافق ام که به جای این گفتگوهای جنبی بهتر است به خود کتاب مراجعه کرد و شاهنامه را خواند
با صمیمانه ترین درود ها

دوست گرامی

پیشنهاد خوبی است از این پس شاهنامه خوانی راه می اندازیم.
تا هم وبلاگ نویسی زنده باشد هم حواشی کم شود.

با سپاس فراوان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد