سعدی ستیزی و شکستن سعدی در پای حافظ

 

سعدی ستیزی و شکستن سعدی در پای حافظ

سخنرانی سعید حمیدیان در نشست دوم درس گفتار های سعدی



در باره ی سعدی سخن بسیار است و دامن سخن فراخ. مسائلی که در باره ی سعدی وجود دارد فزون از شمار، به خصوص که سوء برداشت بسیار زیاد است.
آب دریا گر نتوان کشید/ هم به قدر تشنگی باید چشید
طبعا نظر افکندن به شعر شاعر بدون در نظر گرفتن شخصیت و روحیات شاعر یک کار انتزاعی است.
در این جلسه بی مهری هایی که به سعدی شده و قیاس مختصری هم با طرز عمل قدما می کنیم.
تصور می کنم که عصری که ما آن را عصر بیداری می نامیم، بدون اینکه منکر فواید عظیم و تاثیر شگرف بیداری بشویم از یک جهاتی آن را می توان عصر خواب رفتگی نامید. ما در تاثیر عظیم لذت بیداری تردیدی نداریم. در زمینه سیاسی ، اجتماعی، فرهنگی تاثیرات شگرفی داریم. کسانی که دلسوز این مملکت بودند، تردیدی در دلسوزی آنها نداریم. این بزرگواران در حالی مقوله ی سعدی ستیزی را باز کردند که مثل ارشمیدس که یکباره از ان وان حمام بیرون پرید و لخت و عور فریاد زد یافتم ، یافتم، آنها هم به دنبال علت عقب ماندگی بودند که به یکباره گفتند: یافتم، یافتم.
مثل فتحعلی شاه که فکر می کرد پادشاهی به نام پادشاه فرنگ وجود داردو آنجا نشسته با کبکبه و دبدبه! کسانی را فرستاد ببیند چه خبره. آنچنان خواب رفته بود که ... ما حدیث این خواب رفته ها را می دانیم.
ما نسلی را که به نام روشنفکران و مصلحان سیاسی و اجتماعی می دانیم از میرزا فتحعلی آخوندزاده شروع می شود و میرزا آقاخان کرمانی و احمد کسروی که فرزند خلف این ایام هست. اینها به یکباره یافتند! این ها یافتند که دلیل عقب ماندگی ما وجود کسانی مانند مولاناو سعدی و حافظ است. به هر حال روح انقلابیگری بر آنها غلبه داشت،روح شعار و شعار دادن بر آنها غلبه داشت.آنها دلسوز این مملکت بودند، اندیشه سیاسی ، قانون اساسی، حکومت پارلمانی را نخستین بار برای مردم ایران معرفی کردند. در هر حال این نسل انقلابی به همان اندازه که انقلابی بودند شتاب زده نیز بودند. مثلا در مورد کسی مانند احمد کسروی تحقیقاتش بسیار معتبر است ما در حقیقت از خوان فعالیتهای او بهره می گیریم«مشروطیت» او تالی پیدا نکرد، «تاریخ هیجده ساله آذربایجان»،«شهریاران گمنام» ،«مقالات فرهنگ باستان» همه پژوهش های خوبی است. «معقولات زبانشناسی» ! هنگامی که سخنی از زبانشناسی نبود این آدم پیشگام بود، اما عجبا ! موقع تحلیل به یک آدم تند مزاج که دوغ و دوشاب و نیک و بد را در هم می امیخت، خلط می کند و می تازد بدون دقت در مسائل. باری اینها شروع به نشانه گرفتن آثار قدیم کردند، بوستان و گلستان و حتی غزلیات شور انگیزش از این انتقادات جدا نبود. گفتند سعدی موجودی است واپس گرا،مرتجع، اپورتونیست، ابن الوقت، گلستانش برترین تجلی ماکیاولیسم در زبان فارسی است(این قول از علی دشتی است که بعد از اینها آمد)
اینها می گفتند این ادبیات جوابگوی نیاز نسل جدید نیست، شعر سعدی پاسخگوی این نیازها نیست، امروز کسی از گلستان درس اخلاق نمی گیرد، ملت ما نیاز به الگوهای تازه دارد .
میرزا فتحعلی آخوند زاده می گفت چیزی در فرنگ است به نام قریتقا که همان اولین کسی بود که نقد ادبی یا به قول خودش قریتقا یا همان Critic ، که پیشگام شدند و بسیاری از افکار را تغییر دادند به جا
ی خودش. این نهضت بیداری با یک خواب رفتگی همراه بود. این خواب رفتگی را در این صد سال بررسی می کنیم. ما نمک خوردیم و اینها نمکدان شکستند! اینها در صدر این خواب رفتگی بودند تا رسید به نیما، نیما هم در حقیقت دنباله رو آنها بود. شان و نو گرایی نیما را پاس می دارم ، ما هم شعر نو هم شعر قدیم را پاس می داریم ولی می بینیم متاسفانه نیما هم از جهاتی ژرف نگری در آثار سعدی نکرده بود. تمام حرف های آنها را بفشاریم می گویند سخنان سعدی به درد امروز نمی خورد.
در کنار جریان سعدی سنیزی جریان شکستن سعدی رشد کردن . "شکستن سعدی در پای حافظ" در صحبت های این بزرگواران هست
علی دشتی با متون کهن آشنا بود و سعدی و حافظ را مطالعه می‌کرد و شاعران نوپرداز مانند نیما و شاملو نیز شخصیت عمیقی در شعر دارند؛ ولی گمان نمی‌کنم که در آثار سعدی با آن ژرفی و تعمق کار کرده باشند. نیما، شاملو، خویی و نصرت سلمانی، حافظ را شاعر می‌دانستند؛ ولی سعدی را ناظم و این دو را در برابر هم قرار می‌دادند. ما می‌دانیم اگر هر قاعده‌ای بر چهار پایه استوار باشد شعر ما نیز
بر فردوسی، مولانا، سعدی و حافظ استوار است.
قدما سلیقه خاص خودشان را داشتند، بعضی سعدی را می پسندیدند بعضی حافظ را می پسندیدند تا جایی پیش می رفتند که حرمت هر کدام محفوظ بماند بسیار متفاوت است با کارهایی که در قرن حاضر کردند واقعا اهانت به سعدی یعنی "یکی بر سر شاخ بن میبرید" .حافظ با این گونه کارها بزرگ نخواهد شد .

دو شاعر را در برابر هم قرار دادن بزرگترین اهانت به شعر و شاعری است. شاملو بر این باور بود که سعدی بزرگترین ناظم در ادبیات است، یعنی می‌گوید سعدی شاعر نیست. به گمان من دو شاعر را مقابل هم قرار دادن جریانی بسیار خطرناک و مبتذل است و حکایت از خواب‌رفتگی می‌کند. هیچ کدام از این شاعران که معرکه‌ها را گرم می‌کنند یک‌بار با تعمق آثار سعدی را نخوانده‌اند. باید دریابیم که عقیده نیما، شاملو و دیگران در پیروانشان اثر می‌گذارد و یک فکر و اندیشه را از شاعر اشاعه می‌دهد.
«علی شریعتی» که در انقلاب اسلامی تأثیر بسیاری بر اقشار وسیعی از مردم جامعه داشت و میلیون‌ها جمعیت را به دنبال خود می‌کشید در کتاب «هبوط در کویر» که در سال ۱۳۷۰ به چاپ چهارم رسیده بود بیتی از سعدی نقل می‌کند که:

درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند/جهان جوان شد و یاران به عیش بنشستند.

این مطلع غزلی در وصف بهاریه است ولی شریعتی به زبان محاوره‌ای می‌گوید: «خدا مرگت بده که در قرن ۷ هستی. قرنی که مغول از شرق و صلیبی‌ها از غرب این سرزمین را حمام خون کرده‌اند. در اینبخش پایانی بر گرفته از خبرگزاری کتاب ایران
ایامی که میلیون‌ها انسان به دست وحشیانه مغول و تاتار سرنگون شدند سعدی نباید چنین بیتی در وصف بهار می‌گفت!»
شاعران بسیاری در دوره ایلخانان و حمله مغول مدیحه‌سرایی کردند و سعدی نیز در وصف بهار از سرسبزی طبیعت سرایید ولی تنها سعدی مورد حمله قرار گرفت. شریعتی بر این باور بود که چون واقعه هول‌انگیز مغول صورت گرفته همه باید زانوی غم به بغل گیرند و با آمدن بهار خبر از سرسبزی درخت و عطر شکوفه‌ها ندهند.

هیچ کدام از بزرگان به صورت جزیی درباره سعدی صحبت نکردند و تنها شعار دادند و کلی‌گویی کردند، آن‌ها نیامدند نمونه‌هایی از شعر سعدی را بیاورند و بگویند به این دلیل سعدی ناظم است و شاعر محسوب نمی‌شود و در این بخش از گلستان دارای اندیشه ماکیاولی است و در بخش دیگر نشانه‌ای از تحجر را به همراه دارد. باید دریابیم عصر و اصل صحبت‌های عصر بیداری با پاره‌ای از خواب‌رفتگی‌ها همراه شد.
وی به زمان اکنون نیز اشاره کرد و گفت: امروزه تصور نمی‌کنیم که از گلستان نمی‌توان درس اخلاق و زندگی گرفت؛ بلکه به متن گلستان سعدی به عنوان اثری نفیس و هنری می‌نگریم که محتوای اخلاقی در آن به روشنی آشکار است و مردم جامعه آن را درک می‌کنند -- زیرا گلستان یک شاهکار بی‌نظ
یر در ادبیات جهان و در ادب فارسی است.

حمیدیان در پایان سخنانش گفت: اخلاق سعدی شگفت‌انگیز است و اعتدال و تعادل ویژه‌ای در اشعار و شخصیت سعدی مشاهده می‌شود. کسانی که تمایل دارند خشم و خروش شاعر را ببینند کمتر با سعدی سازگاری دارند؛ زیرا سعدی مظهر و نهایت اعتدال است و تعادل معجزه‌آسا در شعر و کلام او به روشنی آشکار است.

نظرات 10 + ارسال نظر
پروانه سه‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 11:36

فتحعلی شاه به سفیر ممالک محروسه در استامبول نامه­ای نوشته است که اصل نامه در موزه سلطنتی نگهداری می­شود. بامزه است.نشانه میزان اطلاعات دولت­مردان – البته آن روزهای ایران – از اوضاع و احوال جهان است:


شاه به سفیر خود مینویسد:

اول) بر ذمت تو لازم است که به درستی تحقیق کنی که وسعت ملک فرنگستان چه­قدر است و آیا کسی به نام پادشاه فرنگ وجود دارد یا نه. در صورت وجود داشتن پایتختش کجاست.

دوم) فرنگستان عبارت از چند ایل است. آیا شهرنشینند یا چادرنشین و آیا خوانین و سرکردگان ایشان کیانند.

سوم) در باب فرانسه غوررسی خوبی بکن و ببین فرانسه هم یکی از ایلات فرنگ است و یا گروهی دیگر است و ملکی دیگر دارد. بناپارت نام کافری که خود را پادشاه فرانسه می داند کیست و چه کاره است.

چهارم) در باب انگلستان تحقیق جداگانه و علیحده کن و بببین ایشان که در سایه­ی ماهوت و پهلوی قلم تراش این همه شهرت پیدا کرده­اند از چه قماش به شمار می­روند و از چه قبیل قومند و آیا این که می­گویند در جزیره­ای ساکنند و ییلاق و قشلاق ندارند و قوت غالبشان ماهی است راست است یا نه. اگر راست باشد چطور می­شود در یک جزیره بنشینند و هندوستان را فتح کنند. پس از آن در حل این مسأله­ی دیگر که در ایران این همه به ذهن ما افتاده صرف مساعی و اقدام بنما و نیک بفهم که در میان انگلستان و لندن چه نسبت است آیا لندن جزوی از انگلستان است یا انگلستان جزوی از لندن است.

پنجم) به علم­الیقین تحقیق کن که کمپانی هند شرقی که این همه مورد بحث و گفت­وگو است با انگلستان چه رابطه ای دارد.....

ششم) از روی قطع و یقین غوررسی در حالت ینگی دنیا کن. در این باب سرمویی فرونگذار.

هفتم) و بلکه آخر تاریخ فرنگستان را بنویس و در مقام تفحص و تجسس بر این که اسلم شقوق و احسن طرق برای هدایت فرنگستان گمراه به شاه­راه اسلام و بازداشتن ایشان از اکل میته و لحم خنزیر کدام است.


پروانه سه‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 12:10

آخوند زاده در مقاله « فن کریتکا»، به توضیح فن نقد و کریتکا و تفاوت های آن با نصیحت و موعظه می پردازد و بحت مبسطی در اهمیت فن کریتکا و بی ثمری موعظه و نصیحت می کند. این مکتوب البته ارتباط مستقیمی به نقد ادبی ندارد، بلکه به طور کلی در باره فن انتقاد و نقد استهزا آمیز در زمینه مفاسد فردی و اجتماعی و نقاط ضعف انسان و کاستی ها و عیب ها و نقص هایش می پردازد. آخوند زاده در تشریح فن نقد چنین می نویسد:

« کریتکا بی عیب گیری و بی سرزنش و بی استهزا و بی تمسخر نوشته نمی شود. مکتوبات کمال الدوله کریتکا است،مواعظ و نصایح نیست. حقی که نه به رسم کریتکا،بلکه به رسم موعظه و نصیحت و مشفقانه و پدرانه نوشته شود در طبایع بشریه بعد از عادت انسان به بدکاری هرگز تاثیر نخواهد داشت بلکه طبیعت بشریه همیشه از خواندن و شنیدن مواعظ و نصایح تنفر دارد. اما طبایع به خواندن کریتکا حریص است.»

آخوند زاده بر این باور است که هیچ چیز بهتر و موثر تر از کریتکا و استهزا و تمسخر قبایح و ذمایم را از طبیعت بشری قلع و قمع نمی کند و در نهایت برای تربیت ملت و اصلاح و تهذیب اخلاق همکیشان و برای نظم دولت و انفاذ اوامر و نواهی ، سودمند تر از کریتکا و نقد وسیله ای نیست.

او می نویسد: « اگر نصایح و مواعظ موثر می شد گلستان و بوستان شیخ سعدی رحمت الله من اوله الی آخره وعظ و نصیحت است. پس چرا اهل ایران در مدت ششصد سال هرگز ملتفت مواعظ و نصایح او نمی باشند؟» سراسر این مکتوب که خطاب به میرزا محمد جعفر قرچه داغی - مترجم تمثیلات آخوند زاده نوشته شده، اختصاص دارد بر دلایل برتری و مزیت فن کریتکا بر نصیحت و موعظه و تفاوت های اساسی این دو فن.

« آیا سبب این نوع فضیلت کریتکا بر نصیحت و موعظه چیست؟ و آیا حرص تشنگی مانند به خواندن کریتکا از چه رهگذر است؟ سبب فضیلت این است کخ کریتکا به رسم استهزا و تمسخر و سرزنش نوشته شده است و حرص به خواندن کریتکا از این رهگذر است. این سری است خفی که حکمای یوروپا این را دریافت کرده اند. ملت من هنوز از این سر غافل است... مثال فضیلت کریتکا بر وعظ و نصیحت در پیش نظر خود شماست، چرا دورتر می رویم؟ مثلاً واعظی و ناصحی کتابی نوشته مشفقانه و پدرانه، عدم وجود کیمیا را در عالم به مردم حالی می کند. از طرف دیگر شخصی پیدا شده نمی گوید که کیمیا وجود ندارد و نمی گوید که به وجود کیمیا اعتبار نباید کرد. فقط حکایت ملا ابراهیم خلیل را بر سمت کریتکا و استهزا نوشته بین الناس منتشر می سازد. کدام یک از این دو نوع تصنیف در طبایع بشریه موثر است؟ آشکار است که حکایت ملا ابراهیم خلیل، چون که به رسم کریتکا و استهزا نوشته شده است.»

آخوند زاده سپس چنین می افزاید که اگر او هم نرم و ملایم و در پرده می نوشت آن وقت تصنیفات او هم مثل تصنیف « ملای رومی و شیخ محمود شبستری و عبدالرحمن جامی و سایر عرفای متقدمین» می شد، که از تصنیفاتشان هیچ ثمری عاید کسی نشده است.

« اینقدر بدانید که نصیحت و وعظ خواه مشفقانه و پدرانه باشد خواه تهدیدلنه، از قبیا خوف جهنم و امثال ذلک، اصلاً در مزاج انسانی تاثیر و فایده ندارد. جمیع دزدان و راهزنان و قاتلان و ظالمان و ستمکاران و مردم فریبان مکرر اوصاف جهنم را شنیده اند و مواعظ و نصایح کم و بیش استماع کرده اند، معهذا از عمل بد و خاصیت خودشان دست بردار نمی شوند. اما کریتکا و استهزا و تمسخر که متضمن رسوایی در برابر امثال و اقران است مردم را از اعمال ناشایسته باز می دارد...»

http://www.atefrad.org/2-naghd/tarikhe%20naghd/pishgaamaane%20naghde%20adabi.htm

پروانه سه‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 13:07

آخوند زاده در نقد مثنوی مولوی چنین می نویسد:

« در مورد عقل و شعور و ذوق ملای رومی هیچ حرفی نیست. اما به اندازه ای جلف و سبک است که ماها در مقابل او اشخاص موقر و با تمکینی هستیم. در چلوکی و سبکی به مرحوم آخوند ملا عبدالله شباهت بسیار دارد. و هم به درجه ای بیعار و دراز نفس است که از سخنانش حوصله خواننده سر می آید، و اکثر مطالبش، به غیر از حکمت و افسانه های با مزه، کهنه و مندرس و بی لذت است، و بلکه اقوال بی معنایی است که با تکرار های کسالت اتگیز به قلم آمده است ترجمه آن به زبان های دیگر عدیم الامکان است زیرا مطلب معین نیست، سخنان جسته گریخته است که با الفاظ تازه ای تکرار می شود. هر کلامی که به زبان های دیگر به ترجمه نیاید بدون شک فاقد مضمون است.»

محسن سه‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 20:05 http://after23.blogsky.com/

سعدی ستیزی یک بار هم گفتم. بیشتر به همان بر میگردد. حتا علی شریعتی هم که اصلن دل خوشی از وی ندارم با همین دید به وی نگاه می کند.
سعدی که در زمان تاخت و تاز مغول ها از بهار می گفت می خواست از زندگی که ادامه خواهد داشت بگوید.
سعدی هزاران سال بعد هم سعدی است و علی شریعتی خیلی که بماند تا چند سال دیگر. چرا که امروز هم اگر نوشته هایش را بخوانی آنقدر در لحظه نوشته شده که تاریخ مصرفشان سپری شده است.
شعر در مدح امیر انکیانو را بخوانید از قصاید معروف اوست. تمام شعر به غیر از دوسه بیت آخرش که در مدح امیر است بقیه نصیحت امیر است. باید سعدی باشی که بتوانی در دربار یک شاه مغول هر آن چه که بخواهی بر زبان برانی.

چه قدر بیت ها و نیم بیتهای این قصیده برایمان آشناست:

بس بگردید و بگردد روزگار/دل به دنیا درنبندد هوشیار

ای که دستت می‌رسد کاری بکن/پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار
..
آنچه دیدی بر قرار خود نماند/وینچه بینی هم نماند بر قرار

گل بخواهد چید بی‌شک باغبان/ور نچیند خود فرو ریزد ز بار

اینهمه هیچست چون می‌بگذرد/تخت و بخت و امر و نهی و گیر و دار

نام نیکو گر بماند ز آدمی/به کزو ماند سرای زرنگار

سال دیگر را که می‌داند حساب؟/یا کجا رفت آنکه با ما بود پار؟

صورت زیبای ظاهر هیچ نیست/ای برادر سیرت زیبا بیار

آدمی را عقل باید در بدن/ورنه جان در کالبد دارد حمار

پیش از آن کز دست بیرونت برد/گردش گیتی زمام اختیار

گنج خواهی، در طلب رنجی ببر/خرمنی می‌بایدت، تخمی بکار

نام نیک رفتگان ضایع مکن/تا بماند نام نیکت پایدار

از درون خستگان اندیشه کن/وز دعای مردم پرهیزگار

منجنیق آه مظلومان به صبح/سخت گیرد ظالمان را در حصار

با بدان بد باش و با نیکان نکو/جای گل گل باش و جای خار خار

دیو با مردم نیامیزد مترس/بل بترس از مردمان دیوسار

هر که دد یا مردم بد پرورد/دیر زود از جان برآرندش دمار


با سپاس

پروانه چهارشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 09:30 http://www.parvazbaparwane.blogspot.com

دوستان گرامی
این روزها نمایشگاه کتاب است جایی که می توان در یک جا به سراغ ناشران رفت با این کمبود وقت و پراکندگی ها زمان مناسبی برای خرید می باشد. خوشحال می شوم کتاب های پیشنهادی خود را در وبلاگ
http://ketabamoon.blogsky.com/
بنویسند
با سپاس فراوان

محسن چهارشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 14:46 http://filmamoon.blogsky.com

بسیاری از ابیات در مدح امیر انکیانو را این روزها میلیونها ایرانی به عنوان ضرب المثل بکار می برند.
قابل توجه آقای شریعتی.

فقط یک بهار چهارشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 18:45 http://n-hoseini.persianblog.ir

درود بر شما ... پروازت برقرار پروانه ی رنگین بال!
با کودکانه ای منتظرت هستم مهر یار!

پاتوق گورکن ها پنج‌شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 12:21

شاملو ادعایی می کند: سعدی ناظم است. اما می دانیم که برای طرح چنین ادعایی باید لااقل پژوهشی در خور ارائه داد زیرا سعدی برترین شاعر ایران از نظر تاثیر بر زبان فارسی یا لااقل بر شعر فارسی است و نمی توان در باره چنین شخصیتی با چند جمله سر و ته قصه را هم اورد.شاملو کودن نیست و یقینا چنین چیزی را می داند ولی به دلیل تمانع عقلانیت و جریان سالم نقد در فرهنگ ما اکثر ادعاهای ریز و درشت ما و او درباره عمر و زید بدون استدلالی محکم و نقدی قابل توجه عقیم می ماند .توجه کنید شاملو کارهای تحقیقی همچون کتاب کوچه دارد ولی باید دقت کرد و دید شاملو چند مقاله فنی و انتقادی مهم در باب مسایل ادبی دارد؟این یعنی روحیه تحقیق و گردآوری و شاعری با آنچه آنرا روحیه نقد و کریتیک می نامیم به طور کلی متفاوت است.

فریدون جمعه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 13:40 http://www.farhang4.blogspot.com

پروانه گرامی
اول - در اشعار سعدی دنیایی از تفکر و ژرف اندیشی وجود دارد و اکثرن با سخوری زیبایی سروده شده وبرخلاف بعضی از شاعران کلاسیک به قافیه سازی نپرداخته است . سعدی را باید از نو شناخت. کاش فرصنی دست می داد و امکاناتی می بود که در باره اشعار او بیشتر گفتگو می کردیم. آه از این وقت تنگ

دوم- نامه فتحعلی برایم تازگی داشت و جالب بود.

سوم - بعد از دوباره اندیشی در باره اشعار فردوسی و گفتگو با دوستان دیگر به اشتباه خود پی بردم . لذا حرف خود را در باره اشعار فردوسی پس می گیرم و لازم میدانم از قضاوت عجولانه خود انتقاد کنم . با تشکر از شما وسپاس فراوان از بزرگواری و صبوری تان

با صمیمانه ترین درود ها

فریدون گرامی
اول- در این نشست ها مقایسه ای بین شعر سعدی و حافظ و مولوی و نظامی هم شد که در اینجا خواهم نوشت.

هر یک از این شاعران جایگاه خودشان را دارند که همه با هم فرهنگ و تاریخ و زندگی ما را می سازند. و ریشه در فکر و جان ما دارند.

دوم - بررسی تاریخ همیشه به ما درسهایی می دهد و دریچه هایی را به روی ما باز می کند که ریشه بسیاری اندیشه های امروزی بر ما گشوده می شود.

سوم- مهم روح بزرگ شماست این گفتگوها هم برای یاد گرفتن است به هر حال خوشحالم که شما هم به جمع فردوسی دوستان پیوستید.

با آرزوی شادی و تندرستی شما

شاهو (iDoL BreaKeR) شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1397 ساعت 07:19

با درود.
نقدِ ما از سعدی و حافظ و سایرِ شاعران، بخاطرِ اینکه سعدی یا حافظ هستند نیست، نقدِ ما بخاطرِ محتوایی است که آنرا برای بشریت زهرآگین می‌دانیم. تن‌آساییِ بیش‌ازحد، همواره باده‌نوشی، میلِ جنسی به پسرانِ زیبارو، صوفی‌گری و... از جمله نقدهای ماست که تا آنها حل نشود، قطعاً از تاختن بر آنها کوتاه نخواهیم آمد. این نیز دشمنانگی نیست، بلکه دلسوزی به حالِ خِرَد و دین و اخلاقِ مردمان هست.
ربطی نیز به تمدّن‌براندازی و فرهنگ‌ستیزی ندارد! خوش نداریم که جامعه با قافیه‌بافی‌های شاعرانه با مضامینِ غیرِ اخلاقی به دستِ نااهلان بیفتد تا زندگی را به مِی و عیشِ مدام و بچّه‌بازی گذرانند.
البته شخصیتِ سعدی نسبت به بقیه‌ی شعرا معتدل‌تر و اشعارش از لطافت و پندهای نیکوتر برخوردار است.
همچنین أبو الفضل برقعی کتابی با نامِ "حافظشکن" دارد که خوانشِ آن باید و بایسته بوَد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد