سعدی و سعدی کارنو های فرانسوی

 

سعدی و سعدی کارنوهای فرانسوی

چنان قحط سالی شد اندر دمشق / که یاران فراموش کردند عشق

چنان آسمان بر زمین شد بخیل / که لب تر نکردند زرع و نخیل

بخوشید سرچشمه‌های قدیم / نماند آب، جز آب چشم یتیم

نبودی بجز آه بیوه زنی / اگر برشدی دودی از روزنی

چو درویش، بی برگ دیدم درخت / قوی بازوان سست و درمانده سخت


نه در کوه سبزی نه در باغ شَخ / ملخ بوستان خورد و مردم ملخ
در آن حال پیش آمدم دوستی / از او مانده بر استخوان پوستی
وگرچه به مکنت قوی حال بود / خداوند جاه و زر و مال بود

بدو گفتم: ای یار پاکیزه خوی / چه درماندگی پیشت آمد؟ بگوی

بغرید بر من که عقلت کجاست؟ / چو دانی و پرسی سؤالت خطاست

نبینی که سختی به غایت رسید / مشقٌت به حد نهایت رسید؟

نه باران همی آید از آسمان / نه بر می‌رود دود فریاد خوان
بدو گفتم: آخر تو را باک نیست / کشد زَهر جایی که تریاک نیست

گر از نیستی دیگری شد هلاک / تو را هست، بط را ز طوفان چه باک؟
نگه کرد رنجیده در من فقیه / نگه کردن عالم اندر سفیه
که مرد اَرچه بر ساحل است، ای رفیق / نیاساید و دوستانش غریق

من از بینوایی نیَم روی زرد / غم بینوایان رُخم زرد کرد

نخواهد که بیند خردمند، ریش / نه بر عضو مردم، نه بر عضو خویش

یکی اول از تندرستان منم / که ریشی ببینم بلرزد تنم

منغٌص بود عیش آن تندرست / که باشد به پهلوی رنجور سست
چو بینم که درویش مسکین نخورد / به کام اندرم لقمه زَهرَست و درد

یکی را به زندان درش، دوستان / کجا ماندش عیش در بوستان؟


بوستان سعدی باب اول- در عدل و تدبیر و رای

سفرهای شعر سعدی
شعر سعدی 40 سال پس از او به چین سفر کرده بود:
ابن بطوطه جهانگرد مراکشی شعری را که خنیا گران چینی در قایق ها می خواندند به شکل ناقص نوشته است ولی همان شعر زیر می باشد:

تا دل به مهرت داده ام
در بحر فکر افتاده‌‏ام

چون در نماز استاده‌‏ام
گویی به محراب اندری

اثر سعدی بر سیاستمداران:
_______________________

لازار کارنو ( 1753 تا 1823 )به سعدی عشق می ورزید او درس های اخلاق سعدی را درس هایی در سیرت پادشاهان و اخلاق درویشان در بر دارد خوانده بود . لازار کارنو به آزادیخواهان فرانسه می پیوندد و همراه روبسپیر و دانتون به مبارزه می پردازد که پنج سال پس از پیروزی انقلاب فرانسه در سرنگونی روبسپیر شرکت داشت. لازار کارنو فرزند میانی خود را سعدی نامید. سعدی کارنو فیزیکدان برجسته فرانسوی ، قانون دوم ترمو دینامیک را کشف کرد و چرخه کارنو در ماشین های گرمایی به نام اوست. او در سی و شش سالگی بر اثر بیماری وبا در گذشت. برادر سعدی آزادیخواه بود و پس از مرگ سعدی نام فرزندش را سعدی می نهد که به ریاست جمهوری فرانسه می رسد. سعدی کارنو(1887) از برجسته ترین رییس جمهورهای فرانسه است که به اقتصاد فرانسه سر و سامان داد و از او نام نیکی در بین فرانسویان بر جای مانده است . سال هاست در شهرهای فرانسه بسیاری خیابان ها سعدی کارنو نام گرفته است . او نیز نام فرزند خود را سعدی نهاد.





سعدی کارنو فیزیکدان
سعدی کارنو رییس جمهور
نظرات 14 + ارسال نظر
پروانه پنج‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 17:16 http://www.parvazbaparwane.blogspot.com


http://www.hamshahrionline.ir/hamnews/1384/840707/news/akhar.htm
بهارستان

سعدی رئیس جمهور فرانسه
چندی پیش به موضوع مهمی برخوردم که می تواند برای ایرانیان بسیار درخور توجه بوده و نشان دهنده ارزش و اهمیت شعر و ادبیات فارسی در خارج از ایران به خصوص فرانسه باشد.
در نیمه دوم قرن نوزدهم (۱۸۸۷ _ ۱۸۹۴) نام رئیس جمهور فرانسه سعدی بوده است: سرگذشت این خانواده بسیار جالب است:
در تاریخ ۱۷۹۱ لازار کارنو (Lazar Carnot) ژنرال، سیاستمدار و دانشمند فرانسوی به جهت علاقه فراوان به ادبیات و شرکت در انجمن های ادبی از جمله انجمن ادبی شهر آراس (ARRAS) به نام روزاتی (ROSATI) با آثار و نام سعدی آشنا می شود و اسم سعدی بطور سنتی در این خانواده باقی می ماند.
لازار کارنو صاحب ۳ فرزند شد که فرزند ارشد او در یک سالگی فوت کرد.
فرزند دوم او در تاریخ ۱۷۹۶ در قصر لوگزامبورگ، محل اقامت پدرش به دنیا آمد که نام سعدی لئونارد بر او نهادند و فرزند سوم بنام هیپولیت در سال ۱۸۰۱ متولد گردید.
سعدی لئونارد یک ترمودینامیسین شد که به خاطر تفاوت نامش با سعدی رئیس جمهور او را سعدی لئونارد باید نامید. او در تاریخ ۱۸۲۲ به علت بیماری وبا درگذشت. زندگی سعدی لئونارد کوتاه ولی پر از فعالیت و نظرات علمی بود که از آنها هنوز در فرانسه استفاده می شود.
در سال ۱۸۳۸ از پسر سوم لازار کارنو یعنی هیپولیت فرزندی در شهر لیموژ به دنیا آمد که باز به خاطر عشق و علاقه و سنت فامیلی نام سعدی برای او انتخاب شد. سعدی کارنو (Sadi Carnot) که پلی تکنسین و مهندس راه و ساختمان بود، در تاریخ ۱۸۷۱ به عنوان نماینده به مجلس راه یافته در سالهای ۱۸۷۹ و ۱۸۸۰ و ۱۸۸۵ و ۱۸۶۶ چندین بار به وزارت رسید و بالاخره در تاریخ ۱۸۸۷ به عنوان رئیس جمهور فرانسه انتخاب گردید. این رئیس جمهور به علت مشکلات داخلی فرانسه در سال ۱۸۹۴ در نمایشگاه شهر لیون به دست آنارشیستی به نام کزیرئو (CASIREO) ترور شد.
امروزه نیز ابنیه و مدارس بسیاری به نام سعدی کارنو در شهرهای مختلف فرانسه وجود دارد و نام این شاعر گرانقدر را برای ما ایرانیان مقیم فرانسه زنده می دارد.
دکتر فرخ کبیر

پروانه پنج‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 17:30

از شیراز تا چین :
تقریبا هشتصد سال پیش در یکی از دریاهای چین , امیرزاده‌‏ای چینی در دو کشتی تفریحی بزمی برپا کرد. در یکی از کشتی‌‏ها امیرزاده بود و مطربان و موسیقی‌‏دانان که به چینی و عربی و فارسی آواز می خواندند و در کشتی دیگر , ابن بطوطه ،جهانگرد معروف مراکشی و مهمانان دیگر امیرزاده به آوازهای فارسی خیلی علاقه داشت . خوانندگان نیز شعری به فارسی می‌‏خواندند که به فرمان امیرزاده تکرار می‌‏شد . ابن بطوطه فارسی نمی‌‏دانسته و آن شعر را همان‌‏طور که شنیده در سفر نامه‌‏اش آورده است :
تا دل به مهرت داده ام
در بحر فکر افتاده‌‏ام
چون در نماز استاده‌‏ام
گویی به محراب اندری
ابن بطوطه با این که در شیراز آرامگاه سعدی را زیارت کرده و او را سرآمد شاعران فارسی زبان زمان خود دانسته , نمی‌‏دانسته شعری که در آن دریا کشتی نشینان چینی را به طرب واداشته‌‏, از سعدی شیرازی است‌‏, شعری که به قول ابن‌‏بطوطه آهنگ عجیبی داشته. ابن‌‏بطوطه چون گوشش با وزن شعر عربی مانوس بوده , وزن شعر فارسی به گوشش عجیب آمده است .
-هشتصد سال پیش که نه رادیو وجود داشته‌‏, نه تلویزیون , نه روزنامه و نه اینترنت , شعر سعدی از شیراز سفر کرده و به چین آمده است . شعر یعنی این ! حالا که خوشتان آمده , دو بیت دیگر از این غزل یازده بیتی را می‌‏خوانم :
هرگز نبود اندرختن , در صورتی چندین فتن
هرگز نباشد در چمن ، سروی بدین خوش منظری
صورتگر دیبای چین ، گو صورت رویش ببین
یا صورتی برکش چنین ، یا توبه کن صورتگری
-بهتر است باز برگردیم به آن دو کشتی و ببینیم کشتی نشینان دیگر چه کارهایی در آن دریا می‌‏کرده‌‏اند. این کشتی‌‏های پر نقش و نگار به سوی هم نارنج و لیمو شلیک می‌‏کرده‌‏اند چه صلح و صفایی . ای کاش امروز هم از لوله توپ‌‏ها و تانک‌‏ها چنین میوه‌‏هایی شلیک می‌‏شد . چه درد شیرینی ! حتی اگر تخم‌‏مرغ و گوجه فرنگی هم باشد ، بهتر از بمب و موشک است‌‏!
خیلی خوشحالم که امروز بعد از هشتصد سال در آن کشتی صلح و دوستی نشسته‌‏ایم و به سوی هم شعر و ترانه و مهربانی پرتاب می‌‏کنیم . شعر , هوا را تصفیه می کند در هوایی که شعر باشد , بهتر می‌‏توان نفس کشید .

عمران صلاحی

پروانه پنج‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 17:45

چرا «سعدی کارنو» رئیس جمهوری فرانسه ترور شد؟

کارنو

http://www.iranianshistoryonthisday.com/FARSI.ASP?GD=11&GM=8

« سعدی کارنو Sadi Carnot » رئیس جمهوری فرانسه که 24 ژوئن سال1894 به دست «سانتو سازیو» آنارشیست ایتالیایی کشته شد یازده اوت 1837 به دنیا آمده بود و نام « سعدی » شاعر و نویسنده بنام ایران بر وی گذارده شده بود. چون کارنو حاضر نشد به خواست آنارشیست ها ، « وایلان » مردی را که به جرم شروع به انفجار پارلمان فرانسه زندانی شده بود عفو کند جان خود را از دست داد. آنارشیستها مخالف هرگونه حکومت بودند و حاکمان را مردمی جاه طلب و خودخواه که در فکر مردم و وطن نیستند می پنداشتند.

پروانه پنج‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 17:50

آخرین کلام درلحظه اعدام.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

درانقلاب کبیر فرانسه سخنانی که درآخرین لحظه عمراعدام شدگان نقل شده است بدینقراراست.

صبح روز۲۱ ژانویه۱۷۹۳ لویی شانزدهم دربرابر گیوتین فریاد زد: من دراین لحظه مرگ ازهمه گناهانی که بگردنم انداخته اند مبرا هستم و دشمنانم را می بخشم.

روز۱۶ جولای گیوتین برای نخستین بار در شهر لیون فرانسه برای گردن زدن یکی از افراد ژاکوبین بنام شالیه بکار افتاد و شالیه در زیر تیغ گیوتین به جلاد گفت:نشان و مدالهای مرا بکله ام بزن زیرا من درراه آزادی کشته میشوم .

روز ۲۸آگست وقتی ژنرال دوکوستین درمیان هیاهو و فریاد مرده باد مردم بسوی گیوتین میرفت نگاهی به جمعیت کرد و گفت: آیا این همان مردمی هستند که برای من زنده باد میگفتند و برای من جشن میگرفتند؟؟

کامیل دومولن درزیر گیوتین گفت: مجسمه آزادی را باخون یک از فرزندانش آب میدهند.

روز ۸نوامبر مادام رولان در برابر گیوتین نگاهی بمجسمه آزادی نمود و گفت : ای آزادی چه جنایتها که بنام تو مرتکب میشوند( توضیح آنکه مجسمه آزادی درآن زمان در فرانسه بود وبعدا به آمریکا هدیه شد.)

فقط یک بهار پنج‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 20:55 http://n-hoseini.persianblog.ir

درود بر شما... سپاس گزارم. خیلی پست جالب و ارزنده ای بود و یادداشت ها هم عالی. مانا باشی و پروانه هایت شاد باد.

فریدون جمعه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 16:19 http://www.farhang4.blogspot.com

اول - چه خوشحال و سپاسگزارم که یادی از سعدی استاد سخن کرده اید و ابیاتی از او را در این پست منتشر کرده اید
.
به چه کار آیدت ز گل طبقی
ز گلستان من ببر ورقی
گل همین پنج روز و شش باشد
وین گلستان همیشه خوش باشد
.
دوم- جالب است وقتی می خواهیم از نابغه ای مثل سعدی تعریف کنیم می رویم ببینیم غرب در باره نوابغ ما چه می اندیشد. شاید وقت آن رسیده باشد که به خودمان و به هنرمان از دیدگاه شرقی ( اورینتالیزم) نگاه کنیم.

.
سوم : من اگر بخواهم از سعدی سخنی بگویم کافیست شعری از او را بخوانم و قضاوت را به خواننده واگذارم . سعدی یعنی :

بنی آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوى به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار

و بسیاری از شعر های دیگر او که دنیای تازه ای در برابر ما قرار می دهد.
با سپاس و درود فراوان

فریدون گرامی ابتدا بگویم برای من هیچ شاعری برتر از فردوسی نیست.و هیچ مجموعه شعری بیشتر از شاهنامه برایم درس و آموزش ندارد.

فردوسی زبان پارسی را زنده کرد تا پس از او سعدی پا به میدان سخن گذاشت . و پس از سعدی حافظ.

همه ی بزرگان ادب فارسی جایگاه خود را دارند.

برای ما ایرانی ها شناخت سعدی از راه این که، غرب در باره ی او چه می اندیشیده ، نبوده و نخواهد بود. زبان سعدی در زبان ما جاری ست .
زبانی که پر از واژه های عربیست.
حکایات و نیم بیت ها و ابیات و غزلها و... را مردم ما سینه به سینه نقل می کنند و بسیاری از رفتارهایشان برگرفته از درس های اخلاقی، طنز و... سعدی است.

من تا پیش از شرکت در نشست شهر کتاب نمی دانستم که سعدی اثری اینچنینی بر بزرگان فرانسه داشته است.
این از کم سوادی من بود. و برای من مایه ی خوشوقتی بود وقتی این را به صورت اشاره ای در سخنرانی دوساعته در شهر کتاب شنیدم، در این مورد در اینترنت به جستجو پرداختم ،برایم خواندنی بود . این بود که تصمیم گرفتم در اینجا همه را یک جا جمع آوری نمایم.

کم کم آنچه در این درس گفتارها یاد میگیرم در اینجا خواهم آورد.

پاتوق گورکن ها جمعه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 17:37

سعدی شاعر محبوب من بین همه شعراست

سعدی به روزگاران مهری نشسته بر دل
بیرون نمی توان کرد الا به روزگاران

پس از این همه وبلاگ نویسی بالاخره شاعر محبوب شما را یافتم!

دلایل شما شنیدنی است.

محسن جمعه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 19:16 http://after23.blogsky.com/

من سعدی را از همه شاعران بیشتر دوست دارم. یعنی اگر قرار باشد در کتابهایم همین جوری کی کتاب شعر بردارم و بخوانم -غیر همین جوری اش که حتمن سعدی است- کلیات سعدی است.
سعدی تو کیستی که در حلقه کمند
چندان فتاده اند که ما صید لاغریم

فکر می کردم شاعر محبوب شما حافظ است!

فرناز جمعه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 21:27

سلام . برای من سعدی فقط و فقط شعرهائی در کتابهای مدرسه ام بود تا اینکه بعدها علی سعدی را برایم کشف کرد !! اعتراف می کنم که هرگز نمیروم سراغش که بخوانم ( مثلا مثل حافظ ) اما هربار که بخوانم یا بشنوم دوست دارم .
اما این داستان سعدی های فرانسوی را هرگز نشنیده یا نخوانده بودم و برایم بسیار جالب بود .
ممنون.

در خانه ی ما این چند تا شاعر دور می زنند فردوسی و سعدی و حافظ و خیام و نظامی.
نمی دانم تا به حال چند جلد بوستان و گلستان کادو داده ام . عید امسال هم یک تازه عروس و داماد به خانه ی ما آمدند من دو جلد بوستان وگلستان زیبا که در کتابخانه داشتم به آنها کادو دادم که بچه ها قبلن ناراحت می شدند ولی به این کار من عادت کرده اند. منتظر نمایشگاه کتابم تا بروم جای خالی آن دو جلد را پر کنم.

روز گذشته هم همراه فیروز رفتیم کوه من در جایی نشسته بودم و بوستان جیبی ترانه را که یادش رفته بود با خود ببرد می خواندم دو نفر که یکیشان شاعر بود آمدند بالای سرم گفتند حافظه (از دور فکر کرده بودند من دارم کتاب دعا می خوانم از ندیک دیدند کتاب شعره) من گفتم سعدیه! یک ساعتی با آنها حرف زدیم و می گفتند همه حافظ می خوانند و از اینکه می بینند من در کوه سعدی می خوانم تعجب کرده اند.

علی کجاست! حتمن مشغول سعدی خواندن است...درود ما را به برسان.

محسن شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 18:13 http://after23.blogsky.com/

نمی دانم در جایی گفته ام یا نه. ولی باز هم می گویم. این صفحه که جا دارد که.
و آن این است که من رجاء واثق -پارسی این اصطلاح را نمی دانم- که دلیل برتری حافظ بر سعدی در ایران فقط و فقط شیعه بودن حافظ و بی مهری به سعدی سنی بوده است.
قصد به راه انداختن جنگ را ندارم ولی این است. سعدی به دلیل سنی بودن بسیار مورد بی مهری قرار گرفته است. و الا در این که استاد سخن سعدی است ......... هیچ شکی نیست.
هر چند ادامه این بیت را که درستش یادم نبود و الا می نوشتم این است که
ولی شعر حافظ نمیدانم چی چی دیگری دارد.
یعنی در اگر هم در مورد سعدی چیزی گفته اند باز هم حافظ را برتر از وی نشانده اند.
ترانه عزیزم هم چهار یا پنج ساله بود که این ابیات را تا به آخر بوستان سعدی از بر بود:
ندانم کجا دیده‌ام در کتاب
که ابلیس را دید شخصی به خواب
به بالا صنوبر، به دیدن چو حور
چو خورشیدش از چهره می ‌تافت نور
فرا رفت و گفت: ای عجب، این تویی ؟!
فرشته نباشد بدین نیکویی !
تو کاین روی داری به حسن قمر
چرا در جهانی به زشتی سمر؟
چرا نقش بندت در ایوان شاه
دژم روی کرده ا‌ست و زشت و تباه؟
شنید این سخن بخت برگشته دیو
بزاری برآورد بانگ و غریو
که ای نیکبخت این نه شکل من است
ولیکن قلم در کف دشمن است
مرا همچنین نام نیک است لیک
ز علت نگوید بداندیش نیک
***
بروید و در مدح امیر انکیانو را بخوانید تا بدانید که ما چند ضرب امثل از این مدح را روزانه به کار می بریم.

دلایل بی مهری به سعدی:

-شما می فرمایید چون سنی بود

-شخص دیگری نظرش این بود :سخن سعدی رک و راست و یک پهلو دارد ولی شعر حافظ دو یا چند پهلو است و چون مردم ما آدمهایی با چند شخصیت هستند خودشان را در حافظ می جویند

نظر شخصی من: انسان ها از پند و اندرز خوششان نمی آید .دوست دارند باز هم نکوهش شده های گذشته را، دوباره تجربه کنند. سعدی خودش هم گفته است که معلم اخلاق بود.

به هر حال آنچنان خوش سخن بود که ما هم اکنون به زبان او سخن می گوییم.
به زودی چکیده ای از نشست چهارشنبه را اینجا می نویسم.

آفرین به ترانه جان. الان چند تا شعر از بر است؟

محسن یکشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 04:43

ترانه این روزها داره یک دفتر مشاعره درست میکنه و برای همه حروف شعر در میاره از توی دیوان شاعران. اونارو حفظه.
حدس شما در مورد سعدی هم قابل قبوله.
در ضمن نمیدانم که جایی دیده اید که مرحوم افراشته بزرگوار یک وقتی متنی داشت به نام تتبعات تاریخی که توی اون شعر
وقتی افتاد فتنه ای در شام....
را تفسیر کرده بود. بسیار طنز قشنگی شده بود.
من خودم خواسته ام که یک وقتی این را تجربه کنم. فکر می کنم همین
چنان قحط سالی شد اندر دمشق که یاران فراموش کردند عشق را بشود کاری چنان با این کرد

پس مشاعره ترانه جان شنیدنی و قیافه ی طرف و حاضرین تماشاییه!


طنز افراشته:
شور بختانه آن طنز را نخوانده ام. طنزهای شما خواندنی هستند. شما بنویسید ما می خوانیم و می خندیم و سپس به فکر می رویم.

پت دوشنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 08:46 http://iampat.keykoja.com

یک اعتراف هم من بکنم. پست را خواندم و لذت بردم. اما این قضیه سعدی کارنو را گفتم وای یکی دیگر از توهمات ایرانی‌ها ولی خوشبختانه وبلاگ شما به این گونه توهمات آلوده نشده است. خوب شرمنده که بدبین بودم.

این که ایرانی ها دچار توهم هستند یک توهم است.
ما سعدی را پیش از غربی ها می شناختیم و اینکه می بینیم غربی ها هم او را می شناختند نشان دهنده نفوذ کلام اوست.

آخر چرا باید سالها به جان ایران بیفتد و هر چه آثار تاریخی است ببرد و در موزه های خود جمع کند و به نمایش بگذارد که بفرمایید تماشا کنید این بود بشر ! می بینید چه بود چه می کرد و به آن افتخار کند آنوقت تا یک ایرانی از آن نام ببرد این توهم است!

کیمیا چهارشنبه 4 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 22:17

با سلام اگه میشه به من کمک کنید تحقیقی در مورد اجتماعیات باب اول بوستان سعدی دارم اگه میشه برام ایمل کنید باتشکر

مسافر دوشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 07:46

بخشکید سرچشمه‌های قدیم / نماند آب، جز آب چشم یتیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد