ویس رامین - تریستان و ایزوت

 




نبینی باغبان چون گل بکارد
چه مایه غم خورد تا گل برآرد
به روز و شب بود بی خورد بی خواب

گهی پیراید او را گه دهد آب

گهی از بهر او خوابش رمیده

گهی از خار اودستش خلیده

به امید،آن همه تیمار بیند

که تا روزی بر او گل بار بیند

" از نامه چهارم ویس به رامین"
این قسمت در روز 8/10/87 به متن اضافه گردیده است:
زمانی که رامین ویس را ترک کرده و به "گل " دل می بندد .ویس شروع به نامه نگاری به رامین می کند که از زیباترین و مشهورترین نامه های تاریخ ادبی ایران است . در این نامه ها حالت های روحی و فکری ویس را نسبت به رامین با شعر های زیبا بیان شده است.
وقتی به جستجو در گوگل می پردازی بیشترین حرفها را در تارنگارهای خارج از ایران می یابی یک نمونه از آن را در اینجا می آورم. لازم به گفتن است که هیچ یک به شیرینی خواندن خود کتاب نیست.
___________________

پروفسور هانس ورنر بیرهوف، صاحب کرسی روانشناسی اجتماعی در دانشگاه بوخوم ِ آلمان در یک اثر تحقیقی که اخیراٌ با نام «آنچه که عشق را پایدار می‌‌کند» انتشار یافته، از میان عواملی که به پایداری رابطه‌‌ی عاشقانه کمک می‌‌کند، بیش از همه بر رابطه‌‌پذیری فرد تاکید می‌‌کند. در این زمینه روانشناسان معتقدند که فرد هرگاه در سال‌‌های کودکی از محبت مادر به اندازه‌‌ی کافی بهره برده و اعتماد، محرمیت و مهر را در آغوش مادر تجربه کرده باشد، می‌‌تواند با معشوقش یک رابطه‌‌ی مطمئن برقرار کند. در غیراین‌‌صورت رابطه‌‌اش با معشوق از نوع رابطه‌‌ی نامطمئن و در نتیجه توأم با بدگمانی خواهد بود. چنین فردی از یک سو نزدیکی به یار را طلب می‌‌کند و از سوی دیگر به دلیل واهمه‌‌هایی که دارد، نزدیکی به او را نمی‌‌تواند تحمل کند. در داستان عاشقانه‌‌ی ویس و رامین، ویس از هر نظر قربانی مادر است. مادر با اقدام نامعقول خویش سرنوشت ویس را پیش از زاده شدن تعیین کرده و اکنون باید ویس به استناد عهدی که مادر با شاه موبد بسته، به جای زیستن در کنار شوهر جوان و مرد مورد علاقه‌‌اش، در بدترین احوال هنگامی که پدرش را کشته و او را از حجله‌‌ی زفاف بیرون کشیده‌‌ و به دست مردی فرتوت سپرده‌‌اند، به زناشویی با این مرد تن دهد، بی‌‌آن‌‌که خود در این سرنوشت ناخجسته کوچکترین شرکتی داشته باشد.

...

شخصیت رامین:

با وجود همه‌‌‌ی بدعهدی‌‌‌ها و جفاکاری‌‌‌ها وسخت‌‌‌گیری‌‌‌های اجتماعی و پایبندی به سنت‌‌‌ها، عشق به ویس در وجود این مرد نیروهایی را بیدار می‌‌‌کند که او را به خودیابی می‌‌‌رساند.
عشق به نظر من خود را در آینه‌‌‌ی دیگری شناختن است. عشق به این معنی نیست که خود را به خاطر دیگری از یاد ببریم. عشق به این معنی‌‌‌ست که خود را از برکت وجود دیگری به یاد بیاوریم. رامین هم خود را از برکت وجود ویس می‌‌‌شناسد. به یادش می‌‌‌آید که چگونه مردی‌‌‌ست. پس از رسیدن نامه‌‌‌های عاشقانه‌‌‌ی ویس به دست رامین که هر یک از شاهکارهای بی‌‌‌مانند ادبیات فارسی به شمار می‌‌‌آید، رامین با خود می‌‌‌گوید:

همیشه تو به مرد مست مانی/ که زشت از خوب و نیک از بد ندانی
چه بر خاک و چه بر دیبا نشینی/ز نادانی پسندی هر چه بینی
جفا را چون وفا شایسته خوانی/هوا را چون خرد بایسته دانی
ز سستی بر یکی پیمان نپایی/ز نادانی به هر رنگی برآیی


رامین این خودشناسی و خودیابی را مدیون عشق صادقانه‌‌‌ی ویس است. گفت و گوی دراز رامین با دل خویش، آیینه‌‌‌ای‌‌‌ست که شاعر به دست خواننده می‌‌‌دهد تا با وفاداری تمام چهره‌‌‌ی درون رامین را بنمایاند. پس از این خودشناسی نقطه‌‌‌ی عطفی در داستان عاشقانه‌‌‌ی ویس و رامین پیش می‌‌‌آید. رامین به نزد ویس می‌‌‌رود. با این حال اگر این دو دلداده در این لحظه به رغم همه‌‌‌ی آن رنجش‌‌‌ها توانایی نزاع و بخشش را نداشتند، پایان عشق آنها خوش‌‌‌فرجام نبود. اما این دو که به برکت عشق‌‌‌شان رابطه را درک کرده و اعتماد را از نو آموخته‌‌‌اند، به خودشناسی و خودیابی رسیده و سستی‌‌‌ها و ناتوانایی‌‌‌های خود را در آینه‌‌‌ی دیگری دریافته‌‌‌اند، به وصال یکدیگر می‌‌‌رسند و کامیابی واقعی را تجربه می‌‌‌کنند.
در روانشناسی مدرن بر یکایک این عوامل در کامیابی رابطه‌‌‌ی عاشقانه تأکید شده است. معاصر بودن داستان عاشقانه‌‌‌ی ویس و رامین و حتی علمی بودن آن از توانایی حیرت‌‌‌انگیز گوینده‌‌‌ی آن فخرالدین اسعد گرگانی‌‌‌ نشان دارد که می‌‌‌گویند مردی مطلع بوده و از حکمت و عرفان و دانش‌‌‌های رایج روزگار خویش بهره‌‌‌ای تمام داشته. با این حال اصالت این داستان به دلیل نزدیک بودن آن به واقعیت‌‌‌های زندگی انسان است.





نظرات 11 + ارسال نظر
شهرزاد شنبه 7 دی‌ماه سال 1387 ساعت 09:52 http://se-pi-dar.blogsky.com

سایت خیلی خوب و کاملی پیدا کرده‌ام به آدرس:http://ganjoor. net . از ویژگی های این سایت طراحی زیبا، دسترسی آسان به دیوان اشعار شعرای نامی و امکان جستجو بر اساس واژه یا بیت است. امکان بسیار جالب دیگری که در این سایت وجود دارد " واژه‌نامه‌ی آنلاین دهخدا" است. برای استفاده از آن کافی است روی واژه‌ی مورد نظر دوبار کلیک کنید که با توجه به مشکل mibosearch، استفاده از این سایت خیلی راحت‌تر است.
با بهترین آرزوها

لینک گنجور را در حاشیه دارم و گاهی از آن استفاده می کنم. از سایت لغت نامه دهخدا هم همیشه استفاده می کنم .ولی این امکان را در گنجور نمی دانستم.سایت بسیار خوبی است.

mibosearch: نمی دانم دوستان خارج از کشور هم این مشکل را دارند باید از ایشان بپرسم.

با سپاس فراوان از اینکه یافته های خودتان را با این تارنمای کوچک شریک کردید.

پاتوق گورکن ها شنبه 7 دی‌ماه سال 1387 ساعت 14:43

http://www.goodreads.com/book/show/2144355.Tristan_and_Iseult_

بله این کتاب چاپ جدید شده است.
این نسخه ای که عکسش را می بینید باید نخستین نسخه آن در سال ۱۳۳۴ یعنی ۵۳ سال پیش است.
این کتاب پر شور را خواندم. از بسیار جهات شبیه ویس و رامین است.

پاتوق گورکن ها شنبه 7 دی‌ماه سال 1387 ساعت 14:45

چه کسی از ویس و رامین میترسد و چرا؟

http://www.shahrgon.com/fa/index.php?news=2271

قسمتی از این پیوند را در اینجا می‌ آورم:

... دکتر دیویس در هفته گذشته دربرنامه سالانه میرهادی....

فخرالدین اسعد گرگانی از داستان سرایان بزرگ زبان فارسی که به سبب تبحرش در زبان و خط پهلوی، این افسانه کهن را از عهد باستان به نظم در آورده . این افسانه از زمان اشکانیان را که تا قرن پنجم هجری قمری نزد مردم به جای مانده بود در افسانه ویس و رامین به شعر نوشت. مثنوی ویس و رامین در ۸۹۰۰ بیت و در بحر مسدس مقصور (یا محذوف) سروده شده است. سبک آن نظم بی تصنع فارسی دری و هم ماخذ فارسی میانه محسوب می شود. داستان ویس و رامین بیشتر وقایعش در شمال ایران از مرو تا همدان و نخجیرگاه گرگان اتفاق می‌افتد.
..
دیویس به مدت هشت سال (78-1970) در ایران زندگی کرده‌است. او استاد زبان فارسی در دانشگاه ایالتی اوهایو است و جوایز متعددی را در زمینه ادبیات از آن خود کرده است.
..
در قسمتی از این سخنرانی که موضوع آن "چه کسی از ویس و رامین میترسد و چرا؟" بود. دکتر دیویس در مورد نوشته‌های بعد از "ویس و رامین" و تاثیر این منظومه بر متون پس از خود صحبت کرد. اولین شاعری که دکتر دیویس به بررسی آن پرداخت نظامی بود. نظامی که حدود صد سال بعد از گرگانی زندگی میکرده شاید بی اغراق پرآوازه ترین نویسنده داستان‌های عاشقانه‌ای همچون خسرو و شیرین در زبان فارسی میباشد. دکتر دیویس در مورد تاثیرات فراوانی که نظامی از نوشته گرگانی گرفته است صحبت کرد ودلیل معروفیت وپذیرش بیشتر کار نظامی را به خاطرنگاه آسمانی عرفانی نظامی به این رابطه برشمرد . ولی در نوشته‌های گرگانی بیشتر بر رابطه‌ای زمینی توجه شده است. در این مورد که چرا کار گرگانی به شهرت منظومه خسرو و شیرین گنجوی نرسیده، دکتر اسدالله معطوفی پژوهشگر تاریخ گرگان نیز می گوید: "داستان ویس و رامین برگرفته از افسانه‌ای مربوط به ایران باستان است که به سبب منسوخ بودن برخی سنن زمان باستان، نزد ایرانیان بعد از اسلام مورد اقبال قرار نگرفت و جایگاهی همچون سروده‌های شاعران دیگر نیافت." دکتر دیویس نیز جهت درک بیشتر این موضوع در ابتدای صحبت‌های خود توضیحاتی در مورد سنن ازدواج بین شاهان ایران باستان ارایه کرد.
دیویس با اشاره به افسانه‌ای بسیار مشابه به داستان ویس و رامین که در فرانسه پدید آمده، صحبت‌های خود را پایان داد. «تریستان و ایزوت» را بسیاری همچون دکتر دیویس مشابه با منظومه عاشقانه «ویس و رامین» که آن هم در قرن ششم هجری به نظم درآمده است، دانسته‌اند. در منظومه «تریستان و ایزوت» شاهی سالخورده، با دلبری جوان به‌نام «ایزوت» پیوند زناشویی می‌بندد. اما عروس دل به عشق جوانی دلیر و پهلوان به‌نام «تریستان» که خواهر زاده شاه است، می‌سپارد. داستان، بیان وصل‌های پنهانی، فراق‌های پیاپی و غیرت شاه و متاعی است که این دو دلداده بر سر عشق تاب می‌آورند و سرانجام منظومه با مرگ این دو عاشق پایان می‌پذیرد. این داستان عاشقانه جز در پایان داستان که با مرگ «تریستان» و «ایزوت» همراه است، در بسیاری از موارد، مشابهت‌هایی با «ویس و رامین» دارد و بسیاری از خاورشناسان و ادیبان نیز بر این نکته صحه گذاشته‌اند. چنانچه «هانری ماسه» خاورشناس مشهور فرانسوی، عنوان خطابه خود پیرامون «ویس و رامین» را که در پاریس ایراد کرد، «تریستان و ایزوت در ایران» نام نهاد.

فریدون شنبه 7 دی‌ماه سال 1387 ساعت 17:43 http://www.parastu.persianblog.ir

.
.

اول - تنها دسترسی من به معانی واژه های فارسی میلبو سرچ بوده است که متاسفانه اخیرن دچار اشکال شده و کار نمی کند . بنا به پیام یکی از خوانندگان شهر زاد گرامی گنجور امکان فرهنگ لغت معنی در اختیار خواننده گانش گذاشته است . بروم ببینم در آنجا چه خبر است . ممنون از شما و شهرزاد گرامی

.
دوم - در ویکی پیدیا خواندم که قصه و یس و رامین حدود 9000 بیت است. با پیشرفت صنعت و گذار انسان به سرعت و تولید ماشینی آیا فکر می کنید دوران رمان های طولانی و قصیده ها به سر آمده است ؟ آیا زندگی ماشینی فرهنگ کم حوصله گی را هم با خود ارمغان آورده است ؟ آیا قبول دارید که داستان های کوتاه و اشعار نغز و کو تاه همزمان با رشد صنعت و سرعت دارد جایگزین قصیده ها و مان های چند جلدی می شود؟

آیا هنوز هم در این جهان سرعت کسی هست که بنشیند قصه هایی مانند شیرین و فرها، لیلی و مجنون ، سامسون و دلیله ، ویس و رامین ، رمئو و ژولیت را بنویسد؟ نسل امروز که ناچار است در زنجیره های تولیدی ماشینی به سرعت برای امرار و معاش تلاش کند آیا وقت آنرا خواهد داشت که چنین داستان هایی را بخواند ؟ آیا عشق های امروزی همان عشق شیرین فرهاد است ؟

سوم - عشق به حقیقت رسید ن عطار و ، عشق مولانا به دانایی و شمس تبریزی،عشق انسا ن به انسان مثل عشق لیلی و مجنون، عشق ویس و رامین ...در کش و قوس های صحنه زندگی عشق هم حکایتی است ...

.


اول- پس این سایت در خاج از ایران هم مشکل دارد.بهترین امکان جستجوی معنی کلمات فارسی در لغت نامه دهخدا با آدرس زیر می باشد:
http://www.loghatnaameh.com/home-fa.html

دوم: دوران این روش داستان سرایی به سر آمده است. این سخن شما کاملن به جاست. آیا نباید برای یک بار آنها را خواند؟ قبل از اینکه این پست را شروع کنم با ایمیل با برخی دوستان این گفتگو را در مورد ویس و رامین شروع کردم که تنها یک تن بر ویس و رامین مسلط بود باقی حتی داستان خلاصه آن را هم نمی دانستند.

چندی پیش در یکی از سایت های فارسی زبان خارج از کشور فراخوانی در مورد فخرالدین اسعد گرگانی دیدم و از خودم خجالت کشیدم با این که بیش از سی سال است مجسمه ی او در میدان گرگان ایستاده است ولی فقط کمی از او می دانستم.
برای دوستی که در رشته ی ادبیات انگلیسی تحصیل کرده است از ویس و رامین گفتم او به من گفت از آنجایی که با ادبیات انگلیسی بیشتر آشنایی دارد این داستان را شبیه داستان"تریستان و ایزوت" می بیند و به من گفت که تا کنون نتوانسته با ادبیات ایران ارتباط برقرار کند.

این ادبیات با فرهنگ ما آمیخته است ما با آنها زندگی می کنیم اگر بر آنها مسلط نباشیم یک پایمان می لنگد.

اسطوره ها و داستان های کلاسیک پیام های ماندنی دارند که برای زندگی امروزه هم کار برد دارد.

آثار کلاسیک همانند شاهنامه ، مثنوی ، گلستان، ...را یک شبه نمی توان خواند باید برای آنها وقت گذاشت.

فریدون گرامی اگربخواهیم در زندگی امروز هم می توانیم برای اینها هم زمانی در نظر بگیریم.

این داستان های عاشقانه که این چنین برجسته می شوند دارای پیام های مخصوص خودشان هستند.
در پیام هایی در همین ستون در باره ی آن بیشتر خواهم نوشت.

سوم: عشق ویس و رامین از نوع عشق های کهن ایرانی است که پس از اسلام عشق بیشتر به معنای رسیدن به خدا می باشد.

با سپاس از اینکه وقت گذاشتید و پیامی به این مفصلی اینجا نوشتید

پروانه یکشنبه 8 دی‌ماه سال 1387 ساعت 14:30

فریدون گرامی در ادامه پاسخ به شما این ایمیل را که این روزها فورواد می شود را در اینجا می نویسم:

ویلون‌نوازی در مترو

در یک سحرگاه سرد ماه ژانویه، مردی وارد ایستگاه متروی واشینگتن دی سی شد و شروع به نواختن ویلون کرد.
این مرد در عرض ۴۵ دقیقه، شش قطعه ازبهترین قطعات باخ را نواخت. از آنجا که شلوغ ترین ساعات صبح بود، هزاران نفر برای رفتن به سر کارهای‌شان به سمت مترو هجوم آورده بودند.

سه دقیقه گذشته بود که مرد میانسالی متوجه نوازنده شد. از سرعت قدم‌هایش کاست و چند ثانیه‌ای توقف کرد، بعد با عجله به سمت مقصد خود براه افتاد.

یک دقیقه بعد، ویلون‌زن اولین انعام خود را دریافت کرد. خانمی بی‌آنکه توقف کند یک اسکناس یک دلاری به درون کاسه‌اش انداخت و با عجله براه خود ادامه داد.

چند دقیقه بعد، مردی در حالیکه گوش به موسیقی سپرده بود، به دیوار پشت‌ سر تکیه داد، ولی ناگاهان نگاهی به ساعت خود انداخت وبا عجله از صحنه دور شد،

کسی که بیش از همه به ویلون زن توجه نشان داد، کودک سه ساله‌ای بود که مادرش با عجله و کشان کشان بهمراه می ‌برد. کودک یک لحظه ایستاد و به تماشای ویلون‌زن پرداخت، مادر محکم تر کشید وکودک در حالیکه همچنان نگاهش به ویلون‌زن بود، بهمراه مادر براه افتاد، این صحنه، توسط چندین کودک دیگرنیز به همان ترتیب تکرار شد، و والدین‌شان بلا استثنا برای بردن‌شان به زور متوسل شدند.

در طول مدت ۴۵ دقیقه‌ای که ویلون‌زن می نواخت، تنها شش نفر، اندکی توقف کردند. بیست نفر انعام دادند، بی‌آنکه مکثی کرده باشند، و سی و دو دلار عاید ویلون‌زن شد. وقتیکه ویلون‌زن از نواختن دست کشید و سکوت بر همه جا حاکم شد، نه کسی متوجه شد. نه کسی تشویق کرد، ونه کسی او را شناخت.

هیچکس نمی‌دانست که این ویلون‌زن همان (جاشوا بل ) یکی از بهترین موسیقیدانان جهان است، و نوازنده‌ی یکی از پیچیده‌ترین فطعات نوشته شده برای ویلون به ارزش سه ونیم میلیون دلار، می‌باشد.

جاشوا بل، دو روز قبل از نواختن در سالن مترو، در یکی از تاتر های شهر بوستون، برنامه‌ای اجرا کرده بود که تمام بلیط هایش پیش‌فروش شده بود، وقیمت متوسط هر بلیط یکصد دلار بود.

این یک داستان حقیقی است،نواختن جاشوا بل در ایستگاه مترو توسط واشینگتن‌پست ترتیب داده شده بود، وبخشی از تحقیقات اجتماعی برای سنجش توان شناسایی، سلیقه و الوویت ‌های مردم بود.

نتیجه: آیا ما در شزایط معمولی وساعات نا‌مناسب، قادر به مشاهده ودرک زیبایی هستیم؟ لحظه‌ای برای قدر‌دانی از آن توقف می‌کنیم؟ آیا نبوغ وشگرد ها را در یک شرایط غیر منتظره می‌توانیم شناسایی کنیم؟

یکی از نتایج ممکن این آزمایش میتواند این باشد،
اگر ما لحظه‌ای فارغ نیستیم که توقف کنیم و به یکی از بهترین موسیقیدانان جهان که در حال نواختن یکی از بهترین قطعات نوشته شده برای ویلون، است، گوش فرا دهیم ،چه چیز های دیگری را داریم از دست میدهیم؟

بنقل وترجمه از
Effective club
________________




فریدون دوشنبه 9 دی‌ماه سال 1387 ساعت 03:38 http://www.parastu.persianblog.ir


یک - ممنون از پاسخ زیبا و پر بارتان

.
دو - اصولن ما به چیز هایی توجه می کنیم که به آن علاقمندیم. و همینطور چیز هایی ذهن مان را اشغال می کنند که رابطه مادی و یا عاطفی با ذهنیت ما دارند . گاه این رابطه ها در راستای علایق و ذوق و خواست ما هستند و گاه در تضاد با خواست و نیاز و ذوق ما هستند.

ناگفته نماند که در پایان پیام شما به نکته جالبی اشاره شده است . که من اینجا آنرا برای خودم یک بار دیگر تکرار می کنم:

.
نتیجه: آیا ما در شزایط معمولی وساعات نا‌مناسب، قادر به مشاهده ودرک زیبایی هستیم؟ لحظه‌ای برای قدر‌دانی از آن توقف می‌کنیم؟ آیا نبوغ وشگرد ها را در یک شرایط غیر منتظره می‌توانیم شناسایی کنیم؟

یکی از نتایج ممکن این آزمایش میتواند این باشد،
اگر ما لحظه‌ای فارغ نیستیم که توقف کنیم و به یکی از بهترین موسیقیدانان جهان که در حال نواختن یکی از بهترین قطعات نوشته شده برای ویلون، است، گوش فرا دهیم ،چه چیز های دیگری را داریم از دست میدهیم؟



یک- شما بزرگوارید.

دو-ذهن ما اشتباه هم زیاد می کند.

نتیجه:
ما هم که وقت نداریم بنشینیم و کمی ویس و رامین بخوانیم، چه چیزهای دیگری را داریم از دست می دهیم؟

با سپاس فراوان

فرناز دوشنبه 9 دی‌ماه سال 1387 ساعت 14:20

چند وقت پیش دوستی لطف کرده بود و قسمت هائی از ویس و رامین را برای من ایمیل کرده بود .. نکته ی بسیار قابل توجه در آن عشق زمینی /جنسی و جذابی بود که بخصوص از این نظر که به زن و احساسات او به اندازه ی یک مرد بها داده شده بودبسیار متفاوت بود ـ متفاوت در ادبیات شرقی ـ اولین چیزی که ذهن مرا درگیر کرد این بود که در چه زمانی اینها گفته شده و این باورنکردنی است که ملتی که در آن زمان ویس و رامین می خوانده اینک چنین جایگاهی به لحاظ فرهنگی داشته باشد و این همان وقت هائی است که من بی اینکه خشنود باشم همه ی این گذشته و فرهنگ را چیزی دور و جدا از خودم می بینم و فکر میکنم که در حس به خود بالیدن اطرافیانم در این زمینه ها شریک نیستم .
اگر ما ملتی با چنین سابقه ای هستیم صد تاسف بر ما که هیچ از آن را برای خود نگه نداشته ایم .
برای من ویس و رامین / تریستان و ایزوت / رومئو و ژولیت و خیلی های دیگر به اندازه ای که به دلم بنشیند ـ به عنوان یک انسان و نه یک ایرانی ـ ارزشمند است . فقط به همین اندازه .

برای من یکی از زیباترین داستان های شاهنامه داستان زال و رودابه است در ان داستان هم عشقی این چنین می بینم.

در شاهنامه رودابه در داستانی شیرین زال را به پای پنجره اش می کشاند و گیس اش را از پنجره بیرون می اندازد و از زال می خواهد که آن را بگیرد و بالا برود.البته داستان اش دراز است و از حوصله ی این ستون خارج!

نمونه های دیگری از زندگی متفاوت زنان شاهنامه:

منیزه بیژن را به چادرش می کشاند و او را بیهوش کرده و به قصر خودش می برد.

تهمینه نیمه ی شب چراغ به دست به اتاق رستم می رود و از او خواستگاری می کند.

شور بختانه امروزه هنوز می شنویم که در گوشه و کنار کشور مان و دنیا دختران را ختنه می کنند. آنها درگیر چه نوع بی خردی هستند که دست به چنین جنایتی می زنند!

فقط یک بهار دوشنبه 9 دی‌ماه سال 1387 ساعت 19:30 http://www.n-hoseini.persianblog.ir

درود بر شما. بسیار نگاره ی زیبایی بود و استفاده کردم. سپاس از انتخاب خوب تان. به بهارانه ی منسر نمی زنید؟

با سپاس. به زودی جبران می کنم.

علی آریا دوشنبه 9 دی‌ماه سال 1387 ساعت 20:58 http://serkherika.persianblog.ir

.......
سلام
بنظر میرسد دوستان از ابعاد مختلف به این قصه پرداخته اند
جذابیت قضییه وقتی بیشتر میشود که ما احتمالا به عمد
از این نوع ادبیات فاصله گرفته ایم - هیچگاه در دوران تحصیل
بصورت جدی به این قصه ها توجه نشده است - وحالا با یک
اشاره از طرف صاحب خوش ذوق این وبلاگ همه به دوباره خوانی
این اثر زیبا پرداخته ایم . شاید بتوان گفت در این دوره ی بخصوص
نگاه به گذشته ی فرهنگی و حواشی آن برای ما جذابیت دارد
قسمت هایی را که در ادامه ( داخل پرانتز ) آمده است برگزیده ای
از یک مقاله است که متاسفانه نویسنده اش را نیافتم اما به نظرم
جالب و قابل توجه آمد .انگار به نقش زن در ادبیات کهن ما نگاهی
متفاوت داشته است .
(( - در داستان ویس و رامین ما از آه و ناله و عشق عرفانی چیزی
نمی‌شنویم. آنها با اشعار عاشقانه و موسیقی شادند و تصویرهای
اروتیک داستان، عشقی زمینی را به تصویر می‌کشند. ویس زنی
است که به همسرش، پادشاه، خیانت می‌کند و به همین خاطر از او
کتک می‌خورد، زندانی می‌شود و یا به مرگ تهدید می‌شود.
اما او به عشق پشت نمی‌کند
----------------------------------
. شهرو قدرتمندترین فرد خاندان به نظر می‌رسد و ویس دختر چنین
مادری است که اگر از مادرسالاری در آن خاندان نگوییم، حداقل نشانی
از پدرسالاری نیز نمی‌بینیم. ویس شخصیت اصلی داستان است و
شخصیت و اعتماد به نفس او در ادبیات فارسی یگانه است. ویس در
تمام داستان فاعل است،
چه در زبان تند و گزنده‌اش و چه در رابطه‌ی عاشقانه‌اش.
ویس ‌تنها کام نمی‌بخشد و رامین تنها کام نمی‌گیرد، بلکه هر دو به
یکدیگر کام می‌بخشند و کام می‌گیرند. و پس از همبستری مهر هر دو
به یکدیگر افزون می‌گردد. زبان دوسویه‌ی جنسی‌ای که جای آن حتی
در ادبیات معاصر فارسی نیز خالیست.))
-------------------------------------------
من بدون آنکه تمام داستان را به نظم خوانده باشم از قالب این قصه
که مثنوی جذابیست واز محتوای آن که قصه ی عاشقانه ی شورانگیزی ست
لذت برده ام .
.......
برقرار باشید .

با درود بر شما

توجه به این داستان ها در دوران تحصیل: چندی پیش در ترجمه ی آخرین داستان ذن از فرزند پانزده ساله ام خواستم تاداستان را به انگلیسی بخواند و درک اش را از آن داستان برایم باز گو کند(هر چه باشد به قول خودمان : سال دوازده ما کلاس انگلیسی میره و هی به لهجه ی چپ اندر قیچی انگلیسی من ایراد میگیره) بلافاصله پس از خواندنش به من گفت: ترجمه این داستان رو باید کسی انجام بده که معنی زندگی رو بدونه و من سن ام خیلی کمه . این داستان را باید به من بفهمانید.
در کتاب های درسی همیشه گوشه هایی از ادبیات وجود داشته ولی شاید به دلیل خامی به آن توجهی نکرده ام.(گذشته ای که افتخار آشنایی شما را نداشته ام ه از طریق همسرم فیروز می دانم که همیشه اهل ادبیات و هنر بوده و هستید. خودم را می گویم) آنچه در دوران ورود به دانشگاه خوانده ام یک الی دو گونی کتاب های جلد سفید و کتابهای شریعتی و... بوده است که سال ها طول کشید تا اثرشان از وجودم پاک شوند.
____________

این داستان را اگر از گوشه ی دیگری نگاه کنیم ،خیانت ویس به موبد شاید نشانه ی اعتراض به انتخاب همسر ی پیر و از پیش تعیین شده است.

خواندن این داستان به نظم بسیار شیرین است و مانند یک رمان روان است و خیلی کم وقت می گیرد. از کلمه های روان بیشتر فارسی استفاده شده است

بر آنم خلاصه ای از این کتاب را در اینجا بیاورم. اگر دوستان وقت داشتند می توانند همراه باشند و با پیام های زیبایشان جانی به این اثر ببخشند

با سپاس

شهرزاد سه‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1387 ساعت 16:50 http://se-pi-dar.blogsky.com

پروانه‌ی گرامی
یکی از زیباترین تعاریف عشق را اینجا خواندم و از مجموع مطالب شما و دوستان خیلی آموختم و استفاده کردم به ویژه که منابع معتبر برای شناخت این منظومه‌ی بی‌نظیر کم است و چقدر جای تاسف دارد که داستانی با این کیفیت و زیبایی ساختار، بنا به بهانه‌های تکراری این قدر مورد بی‌مهری قرار بگیرد. هنر گرگانی در این منظومه شیوه‌ و تکنیک بیان، توصیف دقیق مجالس و موقعیت‌های عاشقانه و خلق استادانه‌ی شخصیت‌ها است (به ویژه ویس و شخصیت بی‌همتایش در ادبیات فارسی).
تریستان و ایزوت را نخوانده‌ام ولی همیشه وجوه تشابه و مشترک ادبیات خودمان و سایر ملل برایم جذاب بوده حتمن کتاب را می‌خوانم تا بیشتر بتوانم رویدادها و شخصیت‌های دو داستان را با هم مقایسه کنم. در تقابل منظومه‌ی عاشقانه‌ی ویس و رامین با سایر منظومه‌های ادب پارسی هم همین شباهت‌ها، تفاوت‌ها و البته شیوه‌ی متفاوت روایت درخور توجه است: مقایسه‌ی نقش "گل" در ویس و رامین با تصویری که نظامی در خسرو و شیرین از "شکر" بدست می‌دهد یا نقش‌آفرینی پر رنگ و شایسته‌ی دقت دایه‌ها در داستان‌های عاشقانه‌ی ادبیات پارسی (برای مثال مقایسه‌ی دایه‌ی شیرین و ویس و کیفیت پاسخ‌هایی که این دو به دایه‌هایشان می‌دهند، مدخلی است برای شروع پژوهش‌هایی در این زمینه).
به غیر از زبان شیوا و تأثیرگذار گرگانی،‌ ترکیب خاص واژگان، آداب و رسوم، خرافه‌ها و امثال و حکم مورد اشاره در ویس و رامین هم منبع قابل استنادی برای تحقیق و بررسی فرهنگ آن دوره است:
برخی از ابیات تمثیلی ویس و رامین:
زمانه پندها داند نهادن/ که نتواند خرد آن را گشادن
شنیدی آن مثل در آشنایی/که باشد آشنایی روشنایی
مثال عشق خوبان همچو دریاست/ کنار و قعر او هر دو نه پیداست
به روز رفته ماند یار رفته/ مخور گر بخردی تیمار رفته
نباشد مار را بچه به جز مار/ نیارد شاخ بد جز تخم بد کار
علاوه بر منابع خیلی خوبی که اینجا آمده، خانم نوشین شاهرخی هم در مقاله‌ی "زن در ادبیات ایران باستان" به تحلیل و بررسی این داستان پرداخته‌اند که خواندنش خالی از لطف نیست:
http://www.noufe.com/persish/naghd/text/zan%20i.bastan.htm
اطلاعات این لینک هم در نوع خودش خواندنی است:
http://persianlanguage.ir/articles/id=46

با درود و سپاس فراوان

درود بر شما
مایه ی بسی خوش وقتی است که تعریف عشق را در اینجا زیباترین دیدید. این روزها عشق بین زن و مرد شاید این معانی را گم کرده است و در شلوغی تعاریف خود را گم کرده است که گفتگو در باره ی آن در این ستون نمی گنجد.

در پاسخ به دوستان نوشته ام که چرا بر آن شدم تا گفتگوی ویس و رامین را به اینجا بیاورم. از چندی پیش از این پست جستجو در مورد ویس ورامین را آغاز کردم و همهی لینک هایی که شما و سایر دوستان نوشته اند را خوانده بودم و اکنون که دوباره آنها را دیدم برای بار چندم خواندم. همانگونه که شما هم نوشته اید منابع کمی در اینترنت است . آثاری همانند شاهنامه و مثنوی و دیوان حافظ و خیام و سعدی و بسیاری شاعران دیگر در بسیاری سایت ها وجود دارد ولی اثری از ویس و رامین نیست.

انتخاب زیبایی از داستان ویس و رامین آوردید یادم می ماند که در خلاصه نویسی به این بیتها رسیدم حتمن آنها را در متن پست می آورم. از کمک شما سپاسگزارم.

این دید شما در پست هفت خواب در شاهنامه در وبلاگتان و این دید پژوهشیتان در باره ی دایه ها برایم بسیار خواندنی بودند.

لینک هایی که شما و سایر دوستان به اینجا آورده اید را در متن پست خواهم آورد.

نوشتاری را هم به صورت پی دی اف از یکی از سایتها گرفته ام اگر علاقه مند هستید می توانم برایتان بفرستم.

شاد و تندرست باشید

شهرزاد یکشنبه 15 دی‌ماه سال 1387 ساعت 08:14 http://se-pi-dar.blogsky.com

پروانه‌ی گرامی
دیروز چند بار به شما سر زدم ولی نمی‌دانم چرا کامنتم تأیید نمی‌شد. من هم از مطالب تارنمای شما بسیار لذت می‌برم، روزی چند بار به شما سر می‌زنم و تا آنجایی که فرصت اجازه بدهد، می‌خوانم و یاد می‌گیرم. ممنون می‌شوم، فایل‌ها را برایم بفرستید.
با سپاس فراوان
شاد باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد