1-در باره ی سه دگر دیسی

. .

" سه دگردیسی را بهرٍ شما نام می برم، چه گونه جان شتر می شود و شتر شیر  و سرانجام، شیر کودک.

جان را بسی چیزهای گران هست؛ جانٍ نیرومندٍ بردباری را که در او شکوهیدن خانه کرده است. نیرویش، آرزومند بار گران است و گرانترین بار.

جانٍ بردبار می پرسد: گران کدام است؟ واین گونه چون شتر زانو می زند و می خواهد که خوب بارش کنند

جانٍ بردبار می پرسد: گران ترین چیز کدام است، ای پهلوانان، تا که بر پشت گیرمش و از نیروی خویش شادمان شوم؟

آیا نه این است: خوار کردن خویش برای زخمه زدن به غرورٍ خویش؟ یا به جنون میدان دادن تا که بر خٍرد خنده زند؟

یا این است : دست برداشتن از انگیزه یٍ انگاه که جشنٍ پیروزیٍ خویش را برپا کرده است؟ یا به کوههایٍ بلنٍد بر شدن برای وسوسه کردن وسوسه گر؟

یا این است: چریدن از بلوطٍ و علف دانش و بر سرٍ حقیقت دردٍ گرسنگیٍ روان را کشیدن؟

یا این است: بیمار بودن و تیمار داران را روانه کردن و با کَران نشستن، که آنچه تو خواهی نشنوند؟

یا این است در آب آلوده پا نهادن، هرگاه که آبٍ حقیقت باشد و غوک هایٍ سرد و وزغ های گرم را از خود نتاراندن؟ یا این است دوست داشتن آنانی که ما را خوار می دارند و دستٍ  دوستی به سوی شبح دراز کردن آنگاه که می خواهد ما را بهراساند؟

جان بردبار این گران ترین چیزها را همه بر پشت می گیرد و  چون شتری بار کرده که شتابان رو به صحرا می نهد، به صحرای خود می شتابد.

اما در دنج ترین صحرا دگردیسی دوم روی می دهد : اینجاست که جان شیر می شود و می خواهد آزادی فرا چنگ آورد و سرورٍ صحرای خویش باشد.

اینجاست که آخرین سرور ٍ خویش را می جوید و با او و آخرین خدایٍ خویش سرٍ ستیز دارد. او می خواهد برایٍ پیروزی بر اژدهایٍ بزرگ با او پنجه در افکند.

چیست آن اژدهایٍ بزرگ که جان دیگر نخواهد او را سرور و خدایٍ خویش خواند؟

اژدهای بزرگ را"تو-باید" نام است. اما جان شیر می گوید : " من می خواهم!" 

" تو-باید" راه را بر او می بندد؛ و او  زر-تاب جانوری است پولک پوش که بر هر پولک اش " تو- بایدٍ" زرین می درخشد.

ارزش های هزار ساله بر این پولک ها می درخشند و آن زورمندترینٍ اژدهایان چنین می گوید: " ارزش هایٍ چیزها همه بر من می درخشند."

( ارزشی نمانده است که تا کنون آفریده نشده باشد و من ام همه یٍ ارزش هایٍ آفریده! براستی چه جای " من میخواهم" است دیگر! ) اژدها چنین می گوید.

برادران چرا در جان به شیر نیاز است ؟ چراجانور ٍبارکش، که چشم پوش است و شکوهنده بس نیست؟

آفریدنٍ ارزش هایٍ نو کاری است که شیر نیز نتواند: اما آزادیٍ آفریدنٍ بهرٍ خویش برای آفرینشٍ تازه. این کاری است که نیرویٍ شیر تواند.

آزادیٍ آفریدن بهر خویش و " نه "ای مقدس گفتن، در برابر وظیفه نیز برای این به شیر نیاز هست، برادران.

حق ستاندن برایٍ ارزش هایٍ نو، در برابر جانٍ بردبارٍ شکوهنده هولناک ترین ستانش است. براستی، در چشم او این کار ربایش است و کار جانورٍ رباینده.

او روزگاری به " تو-باید" همچون مقدس ترین چیز عشق می ورزید. اما اکنون باید در مقدس ترین چیز نیز وهم و خودرایی راببیند تا آنکه آزادی را از چنگٍ عشقٍ خویش برباید: به شیر برای این این ربایش نیاز هست.

اما برادران بگویید، چیست آنچه کودک تواند و شیر نتواند؟ چرا شیرٍ رباینده هنوز باید کودک گردد؟ کودک بی گناهی است و فراموشی، آغازی نو ، یک بازی چرخی خود چرخ، جنبشی نخستین، آری گفتنی مقدس.

آری برادران، برای بازیٍ آفریدن به آری گفتن مقدس نیاز  هست: جان اکنون در پیٍ خواستٍ خویش است. آن جهان-گم کرده، جهان خویش را فرا چنگ می آورد:

سه دگردیسیٍ جان را برای شما نام بردم: چگونه جان شتر می شود و شتر شیر و سرانجام شیر، کودک. چنین گفت  زرتشت .  . . "

"چنین گفت زرتشت"  از فردریش نیلهم نیچه

ترجمه داریوش آشوری
ص 38

نظرات 7 + ارسال نظر
مهدی مشرفی دوشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 09:24 http://chychest.blogfa.com

به کمپین " تلاش برای نجات دریاچه ارومیه " بپیوندید.

http://chychest.blogfa.com/post-7.aspx

این خبر بد را قبلن شنیده بودم .
حتمن امضا می کنم.

شبنمکده سه‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 09:31 http://www.abaei.persianblog.ir

سلام
جالب بود

سلام
نام شما هم جالب است : شبنمکده
به شبنمکده رفتم نخستین وبلاگ نویسها هستید.
باید بیشتر بخوانمش.

فرشته سه‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 23:27 http://freshblog.blogsky.com/

سلام پزوانه جان ... داستانهایی که انتخاب میکنی خیلی باحالن...

من خیلی دوست دارم دست نوشته هات رو بخوونم اما هر وقت میام توی این وبلاگت سر در میارم. آدرس اون وب ات را هم بهم بده.

سلام فرشته جان
یک وبلاگ بیشتر ندارم در کتابامون هم می نویسم و فقط از کامنتیگ بلاگ اسکای استفاده می کنم .

بابک.پ.۲۵ چهارشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 02:13 http://bishehsar.blogsky.com

سلام خانم پروانه
باید منو ببخشید ولی من نتونستم تا آخرش بخونم چون واقعیاتش با این سبک نگارش و این شیوه ی تحلیل نمی تونم ارتباط بر قرار کنم. باید گذاشت رو حساب سن کم و سواد کمم :)
یه بار دیگه هم می خونمش
اما شاید بهتر بود شما زحمتشو می کشیدی و نتیجه گیری خودتونو بیان می کردید و من از زبان گویای شما قضیه رو درک می کردم
بدرود

درود بر شما
این ترجمه ی داریوش آشوری و صاحب نظر در زبان فارسی است.و این کتاب نیچه هم از اصل مشکل است دوباره سعی کنید شما از کسانی هستید که به خوبی آن را درک می کنید.

این لینک شاید کمکت کند:

http://blog.360.yahoo.com/blog-oQjetz41frCO0Asv52g82EbLCp9dTA--?cq=1&p=98

بابک.پ.۲۵ چهارشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 19:22

مرسی خانم پروانه
جالب بود، راستش چند بخشش کردم و تکه تکه اونو فهمیدم
بدرود

فریدون پنج‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 04:08 http://www.parastu.persianblog.ir

پروانه گرامی
من از این متن چیزی دستگیرم نشد. ناچار طبق معمول دست به دامن گوگل شدم و به متن انگلیسی آن مراجعه کردم.

نیچه در جستجوی خدا و حقیقت به سه مرحله از دگرگونی (دگریسی) روح اشاره می کند . مرحله بردباری روح ( شتر بار بردار) ... مرحله سرکشی و عصیان روح (شیر درنده) و نهایتن مرحله نوین روح (کودک)
مراحل آگاهی انسان مراحلی ست تسلسلی و با سیر گردشی تکاملی. ...
====
یک چند به کودکی به استاد شدیم (مرحله بردباری یا بقول نیچه شتر)
یک چند به استادی خود شاد شدیم ( مرحله سر کشی و عصیان یا بقول نیچه شیر درنده)
پایان سخن شنو که ما را چه رسید
از خـاک بر آمــدیم و بــر باد شـدیــم ( مرحله تولدی دیگر در گردونه مارپیچ هستی بقول نیچه کودک)
خیام

توضیح داخل پرانتز از من است

===
عطار در جستجوی حقیقت به هفت شهر یا وادی عشق اشاره دارد
اول - وادی طلب
دوم- وادی عشق
سوم- وادی معرفت
چهارم - وادی استغنا
پنجم - وادی توحید
ششم- وادی حیرت
هفتم - وادی فقر و فنا
========

این درک من از این مطلب نیچه بود . تا نظر پروانه گرامی در این مورد چه باشد؟؟؟؟؟
http://kubrickfilms.tripod.com/id71.html

فریدون گرامی


ترجمه متن های نیچه باید مشکل باشد کتاب چنین گفت زرتشت کتابی فلسفی است که شاعرانه نوشته شده است. در پایان کتاب آشوری در مورد بسیاری کلمات توضیح زیادی نوشته است که در یونانی یک کلمه در زبان یونیانی چه معنایی در بردارد که شاید در هیچ زبان زنده نتوان معادل آن را پیدا کرد بنا براین ترجمه ی آن به انگلیس یا فارسی مشکل خواهد بود.شما خود یک ابر انسان هستید و نیازی به خواندن این متن ندارید

خواندن متن این کتاب برای من هم مشکل است.

نیچه سعی در معرفی نمودن «اَ بَر انسان» دارد. و به نیروی انسان و فهم و شعور او پر بها می دهد.

البته به ترتیب شتر و شیر و کودک شدن او را در همان یک مرحله ی عمر می بینم.یعنی اگر انسان پس از شیر ،کودک شود مراحل را کامل طی کرده است.
در اطراف ما در اینجا بسیاری ابتدا شیر می شوند سپس شتر وسپس شیر و سپس شترو... در این دور دور می زنند یا شتر می میرند یا شیر واین است که وضع ما چنین است

چه جالب که شما از متن انگلیسی به متن های کلاسیک فارسی رسیدید.

باید بروم لینکی که نوشته اید را بخوانم.
عکسش جالب است در اینجا می گذارمش . قبلن هم عکس های کوچکترش را دیده ام ولی سر نیچه را ندیده بودم و هم اکنون می بینمش.
با سپاس فراوان

بابک.پ.۲۵ پنج‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 20:34 http://bishehsar.blogsky.com

سلام بانو پروانه
اومدم خداحافظی کنم
از بابت همه راهنمائی ها ، دلگرمی ها و انتقادات سازنده ی شما ممنونم
بدرود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد