فردوسی و زبان فارسی

 

عکس از آلبوم سالار



در ایران ملتی به نام ملت فارس وجود خارجی ندارد، در ایران یک زبان به نام زبان پارسی موجودیت دارد و نیز یک استان و یک خلیج به نام فارس وجود دارد که زبان و گویش بسیاری از ساکنان همین استان فارس با آنچه که به زبان فارسی شهرت یافته متفاوت است بسیاری از ساکنان این استان ترک زبانان قشقایی و ایرانیان عرب زبان می باشند . بنا بر این زبان فارسی دری که در سراسر ایران رایج است همواره وسیله ی درک متقابل و رشته ی پیوند روحی و عاطفی ، معنوی و و نیزوسیله ی رتق و فتق امور مادی و معیشتی همه ی اقوام و تیره های ایرانی بوده ، زبان مادری همه ی استان فارس نیست . این زبان حتی زبان مادری حافظ و سعدی هم نبوده است . اصولن خاستگاه زبان فارسی خراسان بزرگ و ماورا النهر است و سیستان که زادگاه یعقوب لیث صفاری ست ، نه شیراز و استان فارس. این زبان هرگز به واسطه فشار هیچ قومی بر هیچکس تحمیل نشده و ملک مطلق هیچ قومی نیست.

فردوسی در شاهنامه هرگز مرزی برای قوم ها منظور نکرده وهرگز ملیت متفاوتی از ایران زمین برای قوم های درگیر نیز ذکر نکرده است. همه جای ایران سرای من است.

متن کامل را اینجا یا اینجا بخوانید




نظرات 16 + ارسال نظر
بابک.پ.25 یکشنبه 23 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 21:55 http://bishehsar.blogsky.com

سلام
خسته نباشید
شاید یکی از دلالیلی که زبان پارسی خفظ شد همین چند قومی بودن مردم ایران هست که باعث شده با خوبی و خوشی کنار بیان و همین امر باعث شده که حتی پس از 200 سال اجبار در زبان گفتار و نوشتاری عربی،باز هم مردم ایران انرا حفظ کنند. و اینجا فردوسی شاید قسمت عمده ی کار را بر عهده داشت و شاید بتوان گفت کتاب مقدس ایرانیان شاهنامه است.
بای بای

سلام
شاید یکی از دلایل حفظ زبان همین چند قوی بودن آن است.

هنگامتان خوش

مژده دوشنبه 24 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 14:50 http://www.mozhdehk.blogfa.com

سلام پروانه عزیز
چه خوب شد که این مطلب را نوشتی چرا که با وجود اینهمه اتفاقات زبان فارسی حفظ شده است

مژده جان
برداشت خوش این نوشتار همین است که گفتی.

بر شما درود

فریدون دوشنبه 24 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 16:42 http://ww.parastu.persianblog.ir

من هم این مطلب را خواندم. منهم معتقدم که در جهانی این چنین پر آشوب باید تمامیت ارضی کشور با شرکت آگاهانه وحضور همه اقشار جامعه حفظ شود. اما در این مقاله اگر شعار ها را کنار بگذاریم کل مطلب را شاید بشود در چند سطر خلاصه کرد. این مقاله ...ملی گرایی را با دیدی تنگ نظرانه تحمیل می کند .

به نظر من گرچه زبان بخشی از فرهنگ و وسیله ای برای ارتباطات فکری است اما کل فرهنگ نیست. تا کنون هم کسی را ندیده ام با زبان فارسی مخالفتی داشته باشد. زبان مشترک یک جامعه نباید بعنوان وسیله ای برای از بین بردن زبان ملیت های درون مرزی و زبان های محلی شود . با آزادی فرهنگی و اقتصادی ملیت های درون مرزی است که جامعه شکوفا میشود.

آیا درست است که برویم فردوسی و سعدی و اخوان ثالث و دیگر شاعران و ادبا را وسیله قرار بدهیم برای اثبات نظریه ملی گرایی خودمان؟؟؟؟؟؟ بی انکه توجه داشته باشیم فردوسی شاهنامه را در مقام اعتراص به اشغال عرب نوشت نه به خاطر مبارزه با ملیت های درون مرزی؟!!!! .... همچنانکه دانته ایتالیایی کتاب کمدی ... را به زبان ایتالیایی به خاطر اعتراض به سلطه زبان لاتین نوشت نه به خاطر مبارزه با زبان و فرهنگ ملیت های درون مرزی ایتالیا و الی اخر...

دوست دارم دوستان نیز در این بحث فعالانه شرکت کنند تا به نتیجه ای همه جانبه و مطلوب برسیم

با صمیمانه ترین درود ها

بابک.پ.25 دوشنبه 24 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 19:26 http://bishehsar.blogsky.com

سلام
نظر فریدون عزیز رو خوندم، به دلم نشست. حرف دل خودم بود، شاهنامه ی فردوسی همه جای ایران رو شامل می شد از زابلستان گرفته تا مازندران و ارتفاعات سهند و سبلان و همچنین البرز کوه و اصفهان و...
این یعنی فردوسی گفته همه جای ایران سرای من است و پارسی سخن ما،هویت ما و همه ی اعتباری که باید بدان افتخار کرد و پاسش داشت.
و گرنه فردوسی می توانست مثل بقیه تملق گو باشد و یا به زبان عربی سخن گوید و داستان قهرمانان عرب را ذکر کند، او یک مرد ایرانی است یک منجی...
بدرود

بر شما درود
سخن از شاهنامه همیشه خوش است

پاتوق گورکن ها دوشنبه 24 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 19:33

اتحاد جماهیر شوروی وقتی فروپاشید اوضاع فرهنگی و روانی همه جمهوری ها به وضعیتی مطلوب رسید .انگلیس هم وقتی به جان امپراطوری عثمانی افتاد وضع و روز این کشورهای عربی که جزو عثمانی بودند روبه راه شد .یوگسلاوی هم همینطور . تصور می کنم حفظ یکپارچگی ایران و هر کشوری از جمله چین ناشی از تعصب قومی و ملی باشد نه خردورزی و تعقل . این یعنی اهل اینجور مباحث نیستم.

ولی خب اعتراف می کنم خیلی ضایعه و خیلی سرشکستگیه ملت مصر عربی صحبت می کنند.!!قبطی های بیچاره !!

سنباد گرامی
می دانم که به دنبال حقیقت هستی.

آرزو سه‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 00:56

سلام بانو
مقاله خوبی بود.
و بسیار مناسب اضاع و احوال امروز ایران.
این مقاله من را یاد صحنه ای از فیلم؛ باشو غریبه کوچک ؛انداخت. نایی جان و بچه ها که همه به زبان گیلکی صحبت میکنند نمیتوانند با باشو که عربی میداند- صحبت کنند.اما جایی که ؛کتاب ِ فارسی؛ وسط می آید هم باشوی عرب زبان و هم بچه های گیلک با هم میخوانند؛ بابا آب داد؛
این مقاله ضمن تایید واحترام به زبانهای قومی ایران- زبان مشترکی برای ارتباط فرهنگی و عاطفی اقوام را ضروری میداند.
و جناب فریدون : منظور شما از اینکه با تاکید از اصطلاح ؛ملیت های درون مرزی؛ به جای ؛اقوام؛ استفاده کرده اید چیست؟

آرزو جان
یکبار در یک جشن که حودو ۷۰۰ نفر حضور داشتند یک نفر که روی سن برتانه اجرا می کرد برای خنداندن حاضرین جوک اقوام مختلف را می گفت ابتا از آنها اجاز می گرفت به این صورت مثلن می گفت رشتی های حاضر دستشون بالا ببرن و از اونا اجازه می خواست و جوک رشتی می گفت . یک با رگفت حالا نوبت تهرانی هاست تهرانی ها دستشونو ببرن بالا. با اینکه این سالن در خیابان جاده قدیم شمیران بود هیچکس دستشو بالا نبرد . راستی اگر زبان مشرک فارسی نبود آن مجری چگونه باید حرف می زد؟
خوشحالم که از این نوشتار خوشت آمد
شاد باشید

پروانه سه‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 14:33 http://www.parvazbaparwane.blogspot.com

نظر اسماعیل خویی در مورد زنده ماندن زبان فارسی:

http://radiozamaaneh.com/idea/2008/07/post_344.html


فردوسی در عین حال که پدر شعر و زبان شاعرانه زبان فارسی است و من با این سخن موافق نیستم که اگر فردوسی نبود چه می‌شد البته که فردوسی در مقام تفاخر شاعرانه می‌گوید بسی رنج بردم در این سال سی‌/ عجم زنده کردم بدین پارسی؛ اما اگر فردوسی نبود بالاخره زبان فارسی سر جایش می‌ماند.


زبان را مردم نگاه می‌داشتند نه یک شاعر یا حتی صد تا شاعر با هم‌دیگر و این بحث دیگری است. ولی فردوسی نیز زیباترین و ژرف‌ترین اندیشه‌های ایرانی را در شاهنامه خودش بیان کرده و این است که باری در طول فرهنگ ما به‌ویژه پس از اسلام؛ این به‌ویژه را تاکید می‌کنم، بعد از اسلام شخصیت ویژه‌ای پدید می‌آید که اسم آن را می‌شود گذاشت شاعر فیلسوف.

تعریف قشنگی از شاهنامه بود

فریدون سه‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 16:23 http://www.parastu.persianblog.ir

پاسخ به بانوی گرامی آرزو

آرزو
سئوال- منظور شما از اینکه با تاکید از اصطلاح ؛ملیت های درون مرزی؛ به جای ؛اقوام؛ استفاده کرده اید چیست؟

.
فریدون - اول باید بپرسم آیا کردها که در ایران و عراق و ترکیه زندگی می کنند ملت هستند یا قوم ؟؟؟؟ یا ارامنه که در شوروی و ایران و ترکیه سکنی داردند ملت هستند یا قوم ؟؟؟؟ و همینطور اعراب و تر ک ها و غیره .... و واژه ملیت های درون مرزی را برای تمامیت ارضی یک کشور به کار گرفته ام من در مورد تعرف قوم و ملیت و ملت با نظر ... حمید دادیزاده موافق ام لذا عین گفته او را در اینجا نقل می کنم .
نقل قول : مسئله ملیتها و مباحث پیرامونی آن قبل از اینکه خصلت سیاسی داشته باشد یک مقوله حقوقی-علمی است. حقوقی است چون با موجودیت و حق حیات میلیونها انسان در پیوند است و علمی است چون تعریف ملت و کند و کاو در زمینه پیشینه تاریخی و مدنی خلقی خصلت علمی و آکادمیک دارد

..... فقط به این نکته بسنده میکنم که داشتن دو عنصر اساسی یعنی زبان با اسلوب گرامری و نیز مدنیت یا تاریخ مدنی، کافی است ملیتی را شکل دهد. در جوامع چند زبانی که بر اسلوب آمرانه" یک زبان یک ملت" زبان و فرهنگ های غیر حاکم به حاشیه رانده می شود، اطلاق واژه"ملیت" به صاحبان این زبانها عادلانه خواهد بود؛چرا که آحاد آن ملیت از حق انتخاب بر خوردار نیستند. نکته ای را نیز باید ذکر کنم که سنت جزم اندیشی، و رویه طولانی استبدادی در ایران فرهنگی را پدید آورده که به طیبعت ثانوی در جامعه ما تبدیل شده است. و بیشتر بر بستر این طبیعت دروغین است که واژه ها تعریف می گردد. حتی جای تاسف است منورالفکرهای این دیار نیز با زهر این طبیعت ثانوی آلوده اند. بارها این سخن تکرار می شود "ما یک ملت داریم مابقی اقوامند". اگر طبق فرهنگ رایج تمام ساکنان کشوری را زیر چتر واژه ملت تعریف نمود هرجی نیست، هر چند که با مفاهیم علمی خوانائی ندارد. با اطلاق واژه قوم، طایفه، تیره و غیره هم نمی شود حضور ملیتی را نادیده گرفت.جای خوش حالی است که افزایش آگاهی های مردم و پیوند صمیمانه فرهنگها و زبانهای مردم آنها در یک موزائیک غنی فرهنگی امکان هویت یابی را به همه صاحبان زبانها و فرهنگهای ایران نوید میدهد .

با درود های فراوان


فریدون سه‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 16:39 http://www.parastu.persianblog.ir

در ادامه پیام قبلی این جمله گلنر را لازم می دانم اضافه کنم:

گلنر می گوید: دو نفر آنگاه جزو یک ملت محسوب می شوند که تنها وتنها دارای فرهنگ مشترک باشند. که فرهنگ به نوبه ی خود به معنی سیستمی از باورداشت ها، علایم ، سمبولها، پیوستگی ها و روشهای ارتباطی و عملی می باشد.

به نظر گلنر این ویژه گیها برای عضویت فرد در گروه کافی نیست. پیش شرطهای دیگری هم لازم است. یعنی دو نفر تنها زمانی عضو یک ملت محسوب می شوند که هردو همدیگر را بعنوان عضو یک موسسه ی بزرگتر یعنی ملت قبول داشته باشند. بدین ترتیب یکطرف قضیه فرد هست که خود را متعلق به یک گروه میداند و طرف مهم دیگر پذیرش فرد توسط گروه هست. ملت مفهومی است که از اعتقادات، وفاداری و همبستگی انسانها. تعهدات برابر حقوق اعضا ی ملت از ضرورتهای عضویت در یک ملت بحساب می آید.
.
.

پروانه چهارشنبه 26 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 11:39 http://www.parvazbaparwane.blogspot.com

فریدون گرامی
این نوشتار اثر خوبی بر من گذاشت و آن دید جدیدی نسبت به زبان پارسی است. در اینجا نمی بینم که زبان و فرهنگ سایر اقوام را نفی کرده باشد بل به عنوان زبان مشترک بیان ادبیات و سیاست و هنروعرفان و... دیده شده است.
کاری به سیاست و دولتمردان ندارم . سیاست را باید از مردم جدا کرد به خصوص در کشور .
اینکه در این مقاله کوشیده نشان دهد کشورهای زورگو با استفاده از تفاوت ملیت ها به فکر جدا سازی آنها بوده اند که شکی نیست.

در آنجایی که می گوید" اگرآموزش فراگیر ملی به یمن جنبش مشروطیت به وجود نمی آمد و زبان فارسی ، نقش تاریخ ساز خود را به عهده نمی گرفت چه بسا هنوز زندگی عشایری رواج داشت" بسیار موافقم.
آیا به نظر شما اگر از زبان فارسی کمک نمی گرفتند باید چه می کردند. ؟فکر می کنم هر روشی غیر از این دشوار می نمود.

نکته ی دیگری که در این نوشتار با آن مخالفم : دلیل اتحاد ایران را زبان فارسی می داند در صورتی که اگر اینطور بود پس چرا افغانستان و تاجیکستان و... از ایران جدا شدند ؟

در نهایت بگویم اصولن با وجود مرز مخالفم و در آرزوی جهانی بدون مرز هستم.

با سپاس فراوان

محسن چهارشنبه 26 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 14:56 http://axamoon.blogsky.com

همین همه جای ایران سرای منست است که چار چنگولی به این آب وخاک چسبیده ام. اگر خیلی پست مدرن بودم میگفتم. همه جای دنیا سرای منست. ولی فعلن نیستم.

شاید هم به گفته ی این نوشتار چار چنگولی به زبان فارسی چسبیده ایم

فریدون چهارشنبه 26 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 19:55

پروانه گرامی-اینکه در این مقاله کوشیده نشان دهد کشورهای زورگو با استفاده از تفاوت ملیت ها به فکر جدا سازی آنها بوده اند که شکی نیست

.
فریدون - در اینکه کشور های صنعتی غرب به دنبال هر دسیسه ای برای تجزیه ایران می گردند تا منافع خود را حفظ کنند و یا به یک ترتیبی دیکتاتوری را سر کار بگذارند که حافظ منافع شان باشد حرفی نیست. اما به نظر من در این مقاله از این زاویه ی دید به موضوع برخورد شده است تا نظریه ی غیر دمکراتیک ملی گرایی خود را تحمیل کند. تمامیت ارضی کشور و حفظ مرزها در چنین برهه ای از زمان٬ البته از ملزومات است و تا زمانی کشور از نظر صنعتی خود کفا نشده است ملی گرایی اگاهانه در یک فضای دموکراتیک برای رشد ملیت ها به نظر من ضروریست. وقتی منافع ملیت های درون مرزی بدون تبیعیض حفظ شود خود به خود اتحاد و دوستی صمیمیت بین همه اقشار جامعه بر قرار می شود ... و باز به نظر من جهانی بدون مرز باید شعار کشور های صنعتی باشد و برای ما که هنوز به این مرحله نرسیده ایم باید شعار جهانی بدون مرز شعار اینده مان باشد . تا نظر شما در این رابطه چه باشد؟؟؟؟؟

.
پروانه گرامی: در آنجایی که می گوید" اگرآموزش فراگیر ملی به یمن جنبش مشروطیت به وجود نمی آمد و زبان فارسی ، نقش تاریخ ساز خود را به عهده نمی گرفت چه بسا هنوز زندگی عشایری رواج داشت" بسیار موافقم

.
فریدون - آیا به نظر شما ساختار اقتصادی جامعه توسط زبان تغیر می کند؟ به عبارت دیگر آیا گذار مثلن از فئودالی به سرمایه داری توسط تسلط یک زبان بر زبان های دیگر انجام می گیرد؟؟؟؟ آیا بعد از انقلاب مشروطه تسلط زبان فارسی در سراسر ایران باعث شد که از ارباب رعیتی به سرمایه داری وابسته (کمپرادور ) برسیم ؟ ؟؟؟؟؟؟؟

در ضمن آیا مگر قبل از مشروطیت زبان فارسی زبان ملی کشور ایران نبود ؟؟؟؟؟؟؟؟؟. اگر چنین نبود پس چگونه است فردوسی طوسی شاهنامه اش را به فارسی نوشته است؟ اگر زبان فارسی فارسی قبل از مشروطیت زبان ملی نبود پس چگونه است مولوی بلخی و بیدل دهلوی و فرخی سیستانی و عطار نیشابوری و صائب تبریزی و کلیم کاشانی آثار خود را به زبان فارسی نوشته اند؟ اگر به گفته های این مقاله زبان فارسی باور داشته باشیم پس تاریخ ادبیات قبل از مشروطه چه می گوید؟ ؟؟؟؟ راستی چرا نمی آییم به تاریخ ادبیات ملیت ها ی درون مرزی ایران از ازمنه قدیم تا به حال نگاهی بکنیم ؟ ببینیم آیا انقلاب مشروطه

اگر هدف نویسنده ملی گرایی تنگ نظرانه نیست پس چرا در بکار گرفتن واژه ها به جای ملیت از واژه قوم استفاده کرده است ؟
مطالب بسیاری در این مقاله مطرح شده است که جای بسی بحث و گفتگو دارد و متاسفانه از حوصله این پیام بدور است .

با صمیمانه ترین درود ها و تشکر فراوان از دقت تان



" البته از ملزومات است و تا زمانی کشور از نظر صنعتی خود کفا نشده است ملی گرایی اگاهانه در یک فضای دموکراتیک برای رشد ملیت ها به نظر من ضروریست"

بسیار خوب گفتید

ولی ملی گرایی آگاهانه!!!؟ افسوس که کلمه ی آگاهانه وجود ندارد بیشتر تهییج و تحریک است که این روزها آن هم ظاهرن رنگی ندارد.

البته منافع ملیت های درون مرزی چه هست و باید تعریف شود. اینجا که کل مردم در یک وضعیت هستند و هیچ ملیتی برتری ندارد حکومت در تهران است و شاید بیشتر امکانات در تهران که از ملیته ای مختلف تشکیل شده است و در قدیم چند ده بود و شهر ری .


بی شک در ایران زبان و استفاده از آموزش به زبان فارسی تاثیر زیادی در ورورد مردم با گویش و زبان های مختلف به عرصه های اجتماعی بوده است . ولی همانگونه که شما می فرمایید دوران گذر از دوران فئودالی به سرمایه داری را زبان تعیین نمی کند این حرکت ها مسیر خودشان را طی می کنند مثلن ایجاد شهرک های صنعتی در دور افتاده ترین نقاط در ایران توسط سرمایه داران مردم را با هر زبان و گویشی به کار در آنها می کشاند یا بیکاری در روستاهای کرد نشین و ترک نشین و ترکمن نشین و سیستان و بلوچستان آنها روانه ی شهرها برای کار می کند.
باید بگویم در این مورد شما کاملن درست می فرمایید.

از خواندن این مقاله خوشم آمد شاید به دلیل اینکه دید جدیدی را نسبت به زبان فارسی به من داد که شاید قبلن به این شکل به آن نگاه نکرده بودم .

با سپاس فراوان از شما که این مقاله را به خوبی برای ما شکافتید

هنگامتان خوش باشد

آرزو چهارشنبه 26 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 21:50

جناب فریدون
با سپاس از توجه شما
به نظر من کردها لرها ....قوم هستند نه ملیت. اعراب . ارامنه و ترکها و...ی مقیم کشورهای دیگر ملیت هستند( این تعریف برداشتی از تعریف قوم - نژاد - ملیت - ملت در ویکیپدیا است) .
به هرحال این تعاریف ساخته خود ماست .از آنجایی که من شخصا به وحدت عالم انسانی ایمان دارم تفاوتهای زبانی و قومی و نژادی بی اهمیتند.اگر قرار بود انسانها برساس این تفاوتها کشورها و مرزها را تعیین کنند که میبایست هنوز هم قبیله ای میزیستیم و هیچ قبیله ای هم با قوم همسایه اش مراوده نداشت چون زبان یکدیگر را نمیفهمیدیم.


بد نیست اگر این ویدیو را ببینید.خیلی هم بی ربط نیست.
http://www.voicesforpeace.net/index.html
با احترام
آرزو

فریدون پنج‌شنبه 27 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 03:38 http://www.parastu.persianblog.ir

صمن تشکر از آرزو گرامی آنچه را که در ویکی پیدیا دراین رابطه می خوانیم میتوانیم به عنوان یک نظر به آن نگاه کنیم. نظریه های دیگری هم در این رابطه وجود دارد که با جامعه شناسی و پژو هش های علمی همخوانی و همسویی بیشتری دارد.

البته تشابه ها و یا تفاوت های فرهنگی نباید سبب تبعیض ها و خصومت ها شود . برعکس باید با شناخت ارزش های فرهنگی همه بتوانند زیر یک پرچم از برابری و رفاه اجتماعی برخوردار باشند.
به هر حال در مورد زبان و خط و دیگر ارزش های اجتماعی باید با دیدی باز تر و در گستره ی وسیع تری نگاه کرد. وحدت و اتحاد انسان ها تنها در سایه اقتصادی شکوفا و آزادی های فردی و اجتماعی میسر می شود

از لینک ویدیو بسیار سپاسگزارم

با صمیمانه ترین درود ها

بابک.پ.25 شنبه 29 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 17:16 http://bishehsar.blogsky.com

سلام
چه خبره اینجا؟
صحبت در مورد شاهنامه بود و زبان شیرین پارسی
و اینکهزبانی است که مثل یک ریسمانی محکم از آن ریسمان ها که خواندیم ما قوم های مختلف را که به سبب ایرانی بودنمان نسبت خویشی هم داریم،متصل می کند. و شاهنامه اینکار رو انجام داده. حالا جوک و داستان و باقی چیز هائی که سعی در تشویق یا تخریب دارند شاید ناشی از دیدگاه شخصی باشند ولی با نظر من نمی توان یک دسته از مردم را خوب یا بد جلوه داد و اینکه بهتر است از تعصبات بیجا دست بکشیم. یک سوال: ایا چون ادیسون ایرانی نیست پس نباید او را دوست داشت و یا شناخت؟
هر کسی در هر جائی که زبان درونمان را بفهمد و همراهمان باشد برادر ماست و ما همه اهل همین خاکیم،خاکی از جنس کره.
بدرود

سلام
آنچه که در متن نوشتم برداشت خوب من از این نوشتار بود. شما می توانید کل آن را در لینک بخوانید.
به دعوت فریدون گرامی دوستان پس از خواندن مقاله نظر خود را نوشتند .

انجمن اعضای هیات علمی یکشنبه 30 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 00:19 http://rifr.blogfa.com

هموطن عزیز و فرزانه
بدینوسیله از جنابعالی دعوت می‌شود تا در جلسه روز دوشنبه - ۳۱ تیرماه ۱۳۸۷ - که به نمایش فیلم مستند "خلوت جنگل" اثر استاد فرهاد ورهرام اختصاص دارد، شرکت فرمایید.
گفتنی آنکه زمان نمایش این فیلم 40 دقیقه خواهد بود. آغاز مراسم، ساعت 9 صبح بوده و بلافاصله پس از پایان فیلم به نقد و بررسی آن در حضور اساتید و کارشناسان حاضر اقدام خواهد شد.

نشانی مؤسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع کشور: کیلومتر 5 آزادراه تهران کرج، خروجی پیکان‌شهر، باغ گیاه‌شناسی ملّی ایران، تالار اجتماعات.
تلفن تماس و هماهنگی (آقای طوقی): 5-44195901

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد