عاشقان واقعی طبیعت


 

 
 
 
عکس از وبلاگ عکسامون
 
ggاین بچه آهوی یتیم با فرزندان این زن بازی می کند و قتی گرسنه شان شد همزمان با هم از این زن شیر می نوشند. این زن بیشنوی در حومه ی جاد هاپور زندگی می کند. این عکس از خبرنگار هندوستان تایمز برنده ی جایزه ی طلایی IFRA است  خبر را اینجا بخوانید.
______________________________
 
بیشنویز ها:
بیش نویز یک فرقه ی ویش نیتیو، که در غرب راجستئن در حاشیه ی صحرای تار زندگی می کنند، قرنهاست که  آنها برای نگهداری گیاهان و جانوران  محیط خود فداکاری می کنند. برای این مردم ِ عاشق ِ طبیعت ، محافظت ِ از محیط اطراف، حیوانات وحشی و گیاهان قسمتی جدایی ناپذیر از رسم های مقدس آنها است.
فلسفه ی اصلی این مسلک این است که همه ی موجودات زنده حق بیشتر زندگی کردن را دارند ،باید از مرگ محافظت شوند  و باید امکانات زندگی را با آنان شریک شد.
در قرن پانزدهم  جامب هوجی یک ساکن روستای نزدیک جد هاپور، شاهد خشکسالی ای بود   که باعث سختی بسیار شد و دلیل آن دست کاری  مردم در طبیعت بود. پس از آن او به یک مهاراجه طرفدار طبیعت تبدیل شد. این آغاز  آیین بیشونی بود او 29 اصل  برای پیروانش گذاشت که  شامل  یک اصل  منع کشتار حیوانات، یک اصل  عدم قطع درختان به خصوص  درخت خجری که بسیار زیاد در آن ناحیه روییده بود و چوب آن برای مرده سوزی به کار می رفت.
حفاظت از طبیعت مهمترین و نخستین آیین این مسلک بود. و این آیین به شکلی مقدس مآبانه  از این قانون ها پیروی می کند .
داستان های زیادی وجود دارد که ا زصدمه خوردن بیشنویز ها از شکارچیان می گوید، شکارچیانی که بدون اجازه وارد سرزمین آنها  شده  و اقدام به شکار پنهانی می کنند. قربانی شدن آمریتا دوی و 350 نفر دیگر یک نمونه ی دلسوزی از جانسپاری  این فرقه می باشد.
مهاراجه ی جادهاپور  برای ساختن کاخ جدیدش به چوب درختان نیاز داشت. مردان او  برا ی فراهم کردن چوب به ناحیه اطراف روستای جلندی برای قطع درخت ها رفتند. وقتی آرمیتا دوی آنها را دید با اشتیاق رفت نخستین درخت را بغل کرد تا از بریدن آن جلوگیری کند ولی تبر بر او فرود آمد و او در آنجا جان سپرد.  قبل از مرگ او یک  جمله ی معروف بیشنویز را زمزمه کرد" جدا کرد سر یک نفر کم ارزش تر از قطع یک درخت است". از 83 روستای اطراف برای جلوگیری از بریدن درختان به آنجا یورش بردند و تا پایان آن روز 350 نفر جانشان را از دست دادند.
وقتی شاه این خبر را شنید ، پریشان و پشیمان شد و برای پوزش شخصن به آن روستا رفت.او به آنها قول داد که هیچگاه فرمانی برای فراهم کردن چوب از روستاهای بوشنیز نخواهد داد و  بریدن درختان خجری و شکار درآن روستاها  را منع کرد. و از آن پس روستای جالندی ، خجارلی نام گرفت.

بیشنویز به هر اندازه که بتواند از زندگی حیوانت وحشی و جنگل ها ی اطرافش محافظت می کند.
 اخیرن این فرقه در خبرها بود به سبب کارهای  تعدادی از گروه فیلم مامبی که برای تفریح به شکار گوزن سیاه رفته بودند. بیشنویز ها طبق سنت شان ، مانع آنها شدند و از  آنها به پلیس محلی شکایت کردند.

منطقه مرکزی بیشنویزها در جنگل های نزدیک جادهاپور پر از درختان و حیوانات وحشی است. سرزمین اطراف آنها سبز تر از هر جایی دیگر و حیوان های آنجا بز کوهی ، مخصوصن  گوزن سیاه و چین کارا ، در این جنگل ها از آدم ها  نمی ترسند  و اغلب نزدیک روستاها دیده می شوند که مشغول خوردن  از دست  روستاییان هستند. بشنویز ها  به راستی ثابت کردند که زندگی انسان ، بهای کوچکی است که  برای حفظ حیوانات وحشی و جنگل های اطرافش  می پردازد.
گرچه آنها هندو هستند ولی مرده های خود را نمی سوزانند بلکه  آنها را دفن می کنند، چون آنها اجازه استفاده از چوب درختان را برای سوزاندن مرده ها  ندارند.
گفته ی معروفی است که می گوید: اگر فکر کنیم که  جان یک درخت به قیمت سر یک نفر از قطع شدن نجات یافته است، آن گاه به عمق موضوع پی برده خواهد شد.
  به این دلیل  هوشیاری و آگاهی که بوشنیز ها به محیط طبیعی اطراف خود دارند و الزام به رعایت آن ، آنها جدا از دیگر  فرقه ها و انجمن های دیگر در هندوستان  ایستاده اند.

 
The Bishnois, a Vaishnavite sect, living in western Rajasthan on the fringe of the Thar desert, have for centuries, been conserving the flora and fauna to the extent of sacrificing their lives to protect the environment. For these nature-loving people, protection of the environment, wildlife, and plants is a part and parcel of their sacred traditions. The basic philosophy of this religion is that all living things have a right to survive and share all resources.
In the fifteenth century, Jambhoji, a resident of a village near Jodhpur, had a vision that the cause of the drought that had hit the area and hardship that followed was caused by people’s interference with nature. Thereafter, he became a sanyasi or a holy man and came to be known as Swami Jambeshwar Maharaj. This was the beginning of the Bishnoi sect. He laid down 29 tenets for his followers which included a ban on killing animals, a ban to the felling of trees – especially the khejri – which grows extensively in these areas, and using material other than wood for cremations. Nature protection was given foremost importance in these tenets. Since then, the sect has religiously followed these tenets.
There are many stories about how the Bishnois have beaten up hunters and poachers for intruding in their area. The sacrifice made by Amrita Devi and over 350 others is a heart-rending example of their devotion. The Maharaja of Jodhpur wanted to build a new palace and required wood for it. To procure this his men went to the area around the village of Jalnadi to fell the trees. When Amrita Devi saw this she rushed out to prevent the men and hugged the first tree, but the axe fell on her and she died on the spot. Before dying she uttered the now famous couplet of the Bishnois, ‘A chopped head is cheaper than a felled tree’. People from 83 surrounding villages rushed to prevent the men from felling the trees and by the end of the day more than 350 had lost their lives.
When the king heard about this, he was filled with remorse and came to the village to personally apologize to the people. He promised them that they would never again be asked to provide timber to the ruler, no khejri tree would ever be cut, and hunting would be banned near the Bishnoi villages. The village of Jalnadi thus came to be called Khejarli.
The Bishnois will go to any extent to protect the wildlife and the forests around them.Recently this sect was in the news due to the activities of some Mumbai film group that had gone on a hunting spree in their area targeting the black buck. The Bishnois, in keeping to their tradition, prevented them from doing so and lodged a complaint against two of them in the local police station.
The heartland of the Bishnois in the forests near Jodhpur is abundant in trees and wildlife. The landscape around here is greener than elsewhere and the animals mainly antelopes, particularly the blackbuck and the chinkara, in these forests are not afraid of humans and are often seen near the villages eating out of the villagers’ hands. The Bishnois have indeed proved that human lives are a small price to pay to protect the wildlife and the forests around them.
Though they are staunch Hindus they often do not cremate their dead but bury them, as they are not permitted to use wood for the cremation.
There is a saying that goes "Sir santhe rooke rahe to bhi sasto jaan" this means that if a tree is saved from felling at the cost of one’s head, it should be considered as a good deed. It is for this environmental awareness and commitment that the Bishnois stand apart from other sects and communities in India.
 
 
سایر پیوند هابه این جمع عاشق طبیعت:
نظرات 5 + ارسال نظر
محسن دوشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 00:13 http://axamoon.blogsky.com

چه تحقیقی کردید. من هم اجاز بدهید پاسخی کامنتی را که در عکسامون برایتان نوشتم در اینجا بیاورم.
***
این جماعت این گونه اند. هر چه حیوانات بیشتر به آنها نزدیک شوند بیشتر خوشحالند. آقایی میگفت که یک سال یک جفت کبوتر آمدند و روی تلویزیون ما لانه ساختند و تخم گذاری کردند و جوچه ها آمدند و همه رفتند و بعد ما لانه را دور انداختیم.
پرسیدم خب چطور تحمل کردید این همه وقت را نمیشد لانه را به جایی منتقل میکردید؟
گفت: منتقل میکردم؟. ما خیلی هم خوشحال بودیم که خانه ما آنقدر آرامش طبیعت را دارد که این کبوتر ها خانه ما را مانند طبیعت دیدند و به دلیل احساس آرامشی که داشتند در آن مدتی زندگی کردند

ابتدا باید از شما بابت ایجاد وبلاگ عکسامون سپاسگزاری کرد.امروزه همه سعی می کنند بیشترین حرف را با کمترین امکانات، و قت و فضا بزنند . یا به بیان دیگر پیش به سوی "مینیمال".

وقتی عکس را تماشا می کردم با خودم گفتم این کار باید ریشه داشته باشد . در بین مردم ما سگ نجس است و گربه ها باید در کوچه خیابانها بگردند. به خودم گفتم مردم عادی پیرو یک سری سنت های قدیمی هستند و این زن از پیش خود دست به چنین کاری نمی زند. این بود که به جستجو پرداختم و تقریبن دو روز کامل وبگردیها و اوقات فراغت مرا به خود مشغول کرد. با محمد تاجران هم که الان نیوزیلند هست تماس گرفتم و در شرایطی بود که نمی توانست پاسخ مرا بدهد در جستجو هایم به هیچ مطلب فارسی زبان در مورد این مسلک بر نخوردم این بود که تصمیم گرفتم یک متن را که به نظرم بقیه را در بر می گرفت ترجمه کنم. البته ترجمه باید پر از اشکال باشد چون اصلن لفظ صحیح مکان های هندوستان را نمی دانستم و حتی لفظ به فارسی بیشنویز درست هست یا نه. و دقیقن با فرهنگ آن مردم آشنا نیستم پس ترجمه فقط می تواند کلیات را برساند .
در اینترنت فیلم و داستان های زیادی در مورد این عاشقان وجود دارد که تماشایی هستند.

در مورد پاسخ شما باید بگویم از نزدیک با حیوانات و گیاهان به خصوص درختان ارتباط داشتن عواطف و روحیات انسان را بسیار تلطیف می کند.

یکی از تجربه های شخصی خودم:
برای پرندگان پشت پنجره ی آشپزخانه دانه می ریزم و آنها به من عادت دارند وقتی در آشپزخانه کار می کنم از من فرار نمی کنند ولی به محض اینکه یک نفر وارد آشپزخانه شود پرواز می کنند. سر وصدای آنها را وقتی می خواهند دانه بخورند خیلی دوست دارم. وجود آنها در پشت پنجره برایم انرژی می آورد.

پاتوق گورکن ها دوشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 10:44

اینکه حافظ می گه آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست احتمالا درباره بیشنویز ها صدق نمی کنه....بیشتر به یه رویا شبیه ست تا چیزی که واقعیت دارد یعنی تکرار شده است.

پاتوق گورکن ها دوشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 10:47

عجب عکسی!این عکس می خواهد بگوید اگر انسان گوشت اهو را می خورد در عوض پیش می آید که به بچه او شیر هم بدهد!!نه چنین نیست! بچه اهو نزدیک کسی که حس کند گوشت همنوع او را می خورد نزدیک نمی شه.

معنای این عکس شفقت متصل است نه منفصل و مقطعی.

آرزو دوشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 13:51

چقدر مرام و مسلک متفاوت در جای جای این دنیای بزرگ هست...همه هم بر اساس برایند وجدان به علاوه شرایط محیطی و زمان به وجود امده اند. لذا لزوما قابل کپی برداری در جاهای دیگر نیستند .

آرزو جان
اگر ما یک مقدار ناچیز از اینها یاد بگیریم این همه دور از طبیعت نخواهیم بود و این همه بلا به سر بشریت نخواهد آمد.

فریاد ناصری سه‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 15:13 http://tananegi.blogfa.com

بابت نظرتان بر نقد سمفونی مردگان سپاسگذارم

همان گونه که در وبلاگ کتابهایی که می خوانیم ، نوشتم ،نقدهای بسیاری بر سمفونی مردگان خواندم ولی نقد شما را بهترین یافتم.
http://asar.name/2000/12/faryad-naseri-samfonie-mordeghan.html

باید بیشتر آثار شما را بخوانم.
با سپاس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد