مرا می توان یافت



مرا می توان یافت
در یاد شهر های بمباران شده
در یاد خانه های ویران شده
در سکوت بهت زده این قرن خونین
و شاید در خیال آینه ی شکسته ی حقیقت

مرا می توان یافت
در خیال دشت
زیر سبزی شاخساران
زیر اشک باران
کنار جاری جویباران
و شاید در خیال تو


فریدون
 
نظرات 7 + ارسال نظر
پروانه جمعه 3 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 17:27

هفته ی گذشته عزیزی از بستگان نزدیکم دنیا را ترک گفت. از او یاد و خاطره و فرزندان نیکی به جا مانده است.
امروز با همسرم صحبتی داشتم که مجموعه ای از دلنوشته ای فریدون گرامی را کم کم در اینجا گرد آوری نمایم. البته اگر ایشان اجازه دهند. در مطالب انبار شده در کامپیوترم می گشتم این شعر را یافتم دیدم بی مناسبت با یاد آن عزیز از دست رفته نیست.
یادش گرامی باد

فرشته شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 21:05 http://freshblog.blogsky.com/

عزیزم از همه راحت تر :

مرا می توان در "اینجا ایران است" یافت (-:O

فرشته شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 22:17 http://freshblog.blogsky.com/

خدا رحمتشون کنه.

شعر خیلی قشنگیه من اول فکر کردم مال فریدون فرخزاد بود چون اون هم دست به قلم می شد.

درود بر فرانک
امیدوارم بتوانی گاهی با ما همراه شوی و با دیدگاههایت بیشتر آشنا شویم. شاهنامه را از چشمان دوستان دیدن بسیار زیباست.
آخر هفته آینده به خوان چهارم می رسیم . امیدوارم وقت داشته باشی و برایمان بنویسی.

محسن سه‌شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:32 http://after23.blogsky.com/

چند بار برای پرواز به اینجا آمدم که نبودید. حالا میدانم که به دیدار پرواز یکی دیگر رفته بودید. با آرزوی اینکه غم آخرتان نباشد.
این شعر فریدون هم کاشکی شاید آخر را نداشت. که حتمن همه در یاد همه زندگی می کنند.

این غم اولی نبوده آخری هم نیست.
شاید اگر غم نباشد شادی معنا نداشته باشد!
.
"شاید" آخر شعر فریدون هم نشانه ی تواضع ایشان است.

شما هم درست میگید همه در یاد همه زندگی می کنند.

رامین چهارشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 15:25 http://www.minyasha.blogfa.com

نخواست شیخ بیابدمرا که یافتنم
چراغ نه ! که به گشتن هم احتیاج نداشت

محسن جمعه 10 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 00:19

یادداشت خصوصی
سیروس رفیق من که تازگیا توی فیلمامون مینویسه. خاطرخواه وبلاگ تو شده. یکی دو شب پیش میگفت که تمام داستانای ذن رو میخونه. -خودش اصلن عشق ذنه- ولی از اوناست که کامنت اینا نمیذاره. -نمیدونم تا حالا کامنتی برات گذاشته یا نه- همین خاطر خواهی باعث شده که روی کامنت تو توی فیلمامون یک کامنت بگذاره. حوصله داشتی بیا و ببین. قسمتی از کامنتا رو آوردم توی متن چهل سال مهرجویی.
http://filmamoon.blogsky.com/?PostID=84

فرناز جمعه 24 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 09:39

این شعر را خیلی دوست داشتم . اثر عمیق و عجیبی رو من داشت . تک تک کلماتش .

شعرهای فریدون گرامی سبک مخصوص خودش را با توجه به زندگی و تجربیاتش دارد.
یک سری از شعرهایش در همین مایه هستند .در این شعر یک زندگی زیبا نهفته است.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد