زنگ،استاد

زنگ، استاد
داستانهای ذن ـ 1
شاگردجدید از استاد ذن می پرسد که چگونه می تواند خودش را برای آموزش آماده کند؟ استاد پاسخ داد"فکر کن من یک زنگ هستم . اگر به آهستگی به من ضربه ای بزنی صدای ضعیفی خواهی شنید و اگر ضربه ی محکمی بزنی صدایی همانند ناقوس انعکاس آن خواهد بود



ٍBell Theacher
new student approached the Zen master and asked how he should prepare himself for his training. "Think of me a bell," the master explained. "Give me a soft tap, and you will get a tiny ping. Strike hard, and you'll receive a loud, resounding peal."


نظرات 26 + ارسال نظر
پویا دوشنبه 1 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:29 http://pooyamcs.blogsky.com

سلام
زیبا بود
تبادل لینک؟

ممنون آقا پویا
وبلاگ شما رفتم.من بیشتر موسیقی سنتی دوست دارم وسر از متالیکا در نمی آورم.

پروانه دوشنبه 1 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:34 http://parvazbaparwane.blogspot.com/2007/07/blog-post_19.html

سلام به دوستان
بر آنم که داستان های ذن را ترجمه کنم و نرم نرمک در این خانه قرار دهم.دلیل آن فقط علاقه ی اینجانب به مطالعه در فرهنگ های مختلف است.
از آنجایی که باز شدن ستون نظریات برای بسیاری از دوستان در ایران به دلیل کندی سرعت اینترنت ، امکان پذیر نمی باشد از هاست بلاگ اسکای کمک می گیرم
با سپاس

انتقال از بلاگر دوشنبه 1 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:10

ramin chaman said...
با سلام..
Zen...
به معنای فرقه ی بودائیان طرفدار تفکر و عبادت و ریاضت
و به نوعی ...Master
استاد ..رئیس ..مدیر ..مرشد ...پیر و مراد ..معنا می دهد..
در واقع من اینگونه ..متن را می بینم..که شاگرد جدیدی به نزد مرشد ی بودائی می رود...
و..سوال می کند و یا در واقع می پرسد...
نمیدانم ترجمه ی تحت اللفظی من تا چه حد درست است..
و تا آنجا که من خبر دارم..پرشین بلاگ را متاسفانه هک کرده اند....با سلامتی برای شما و همه ی دوستان...

Thursday, July 19, 2007 10:52:00 PM

رامین گرامی

وقتی می نویسیم داستان ذن ، بودایی بودن روشن است.
در فارسی کلمه ی استاد ، در فیلم ها و کتاب هایی مشابه بیشتر به کار رفته است و به نظر من کلمه ی استاد ترجیح دارد.
.
پرشین از طریق سایت persianblog.ir قابل دسترسی است.
فعلا تصمیم دارم موقتا از بلاگ اسکای کمک بگیرم .
با سپاس از شما

انتقال از بلاگر دوشنبه 1 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:14

fridoun said...
راستی استاد ذن با تشبیه خودش به یک زنگ چه می خواهد بگوید و برداشت شما از این داستان چیست؟
با صمیمانه ترین دودها

Sunday, July 22, 2007 4:01:00

دوست گرامی
به ترانه گفتم که این داستان را پای یکی از پروژه هایش بنویسد.
. به سالار هم هم گفتم که به همه ی معلم های با سوادش به چشم یک زنگ نگاه کند. البته بعضی معلم ها اینجا به علت سیستم آموزشی نادرست، زنگاشون زنگ زده و ضرب های آهسته و محکم فرقی نمی کنند

سعیدسعیدی دوشنبه 1 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 22:00

ممنون از لطف شما

نازنین 4 ساله 40%سوختگی درجه 2
مادر وقتی به خانه آمد سخت بر آشفته بود میگفت : حیف بچه چه دختر نازی بود چرا ؟؟؟؟؟
چرا باید اینکار بشه؟؟؟؟؟؟
همینجوری مثل مار به خودش می پیچید و چیز دیگه ای نمی گفت وقتی کمی آرام شد جریان رو پرسیدم گفت دختر بچه ای ۴ ساله وقتی از فرط گشنگی به سراغ قابلمه در حال جوش غذایی که مادرش با هزار تلاش فراهم کرده بوده میرود متاسفانه قابلمه روی بدن ناتوان نازنین واژگون
میشود و نازنین دچار سوختگی شدیدی میشود به حدی که از گردن تا روی زانوهای پاهاش کاملا میسوزد با دکتر نازنین که امروز صحبت میکردم مبلغ لازم برای درمان نازنین کوچولو را چیزی حدود ۱۳میلیون بر آورد میکرد و میگفت که اگر درمان به درستی اجرا نشود نازنین تا اخر همین هفته بیشتر دوام نم ارورد و میمردوضع مالی خانواده نازنین خیلی خوب نیست و نازنین با بدن رنجورش در بخش سوختگی بیمارستان امام رضای مشهد بستری است و چشم به راه کمکها و دعا های همه شما
دوستان عزیز است
عزیزانی که مایل به همیاری ما در این زمینه هستند لطفا میلی به من ارسال کنند تا شماره حساب داروخانه امام رضا که طرف قرار داد بیمارستان محل بستری نازنین عزیز است برایشان ارسال کنم تا در تهیه داروهای نازنین عزیزمارا یاری دهند لطفا این میل رابرای دوستان خود ارسال نمایید تا از این خبر دوستان بیشتری آگاه شوند
باتشکرفراوان
سعیدسعیدی
http://mountorsa.blogfa.com/post-213.aspx
.

محسن سه‌شنبه 2 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 00:28 http://after23.blogsky.com/

یکی از میلیونها کاری که در زندگی کرده ام معلمی بوده. کاملن درست است. وقتی یکی از شاگردانم محکم به من ضربه میزند تا جوابش را نمیگرفت من ولش نمیکردم. بسیاری از شاگردانم را تا در خانه شان رساندم تا جوابشان را بدهم. و بودند بچه هایی که اعتراض داشتند که چرا جواب سئوالشان را در فلان وقت نداده ام. پاسخشان خیلی ساده بود.
بچه جان سئوالت را نشنیدم.

خوش به حال شاگردان شما.
معلمان خوب هیچگاه از یاد شاگردانشان نمی روند.

رامین چمن سه‌شنبه 2 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:02 http://www.raminchaman.blogspot.com

با سلام به پروانه ی عز یز و همه ی دوستان ..
....................................................
باور اعتقاد ( بودا) به پروسه ی تناسخ ..همانطور یکه می دانیم بر هیچکس پوشیده نیست.به این معنا ..که پس از مرگ روح بر می گردد و در قالب بدن اندام دیگری به نوعی جایگزین می شود .باز هم به نوعی چرخه گردونه ی تناسخ ( کارما)..دائمن در حال رفت و بر گشت است...به نوعی دیگر تر سرنوشت سیزیف..و امثالهم ..
در صفحه ی 95 ..کتاب تاریخ و شناخت ادیان جلد اول ..علی شر یعتی در بخش 16 ..که به اصل بقا ..اشاراتی را دارد ..می نویسد..اینکه(روح همیشه بر می گردد )اصل بقا را نشان می دهد .البته من قبول ندارم که روح همیشه بر می گردد اما اینکه در این خرافه عقیده به بقا وجود دارد ..مهم است ..در اینجا دو مسئله هست ..این عقیده که روح از یک بدن می رود و در بدنی دیگر و حیوانی دیگر بر می گردد (( مزخرف ) )است..و...الخ...( عین متن کتاب را نوشتم)
می خواهم از دوستان این مورد را در وحله ی اول بپرسم که آیا به باور اعتقاد و ایمان دیگر ادیان موجود باید به این صورت توهین و ناسزا گفت ..ناگفته نماند که (من) بشخصه به تناسخ معتقدم..
دیگر اینکه اگر کسی و یا کسانی به باور های دینی شخص علی شر یعتی ...چنین ناروائی را نسبت داده و یا می گفتند و می نوشتند..برای سر مبارک شان ..عینهو سلمان رشدی جایزه تعیین می شد ..یا نه؟
و آیا ..اگر ژان پل سارتر ..در خصوص جهان بینی خاص خود که می نویسد ..... این زمین و آسمان احمق ...
سزاوار ست ..که تیر و تخته و تیشه و ساطور و قمه و کارد بر داریم ..و برای قطع اینگونه افکار ..به جار و جنجالی از نوع ..جهان سومی ...بمانیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

رامین گرامی
درست می فرمایید .تناسخ از باور های آیین بودا و خیلی آیین ها و اعتقادات دیگر است .
از اینکه این قسمت از عقاید شریعتی را اینجاآوردید ممنون هستم برایم جالب بود.
در مورد سارتر هم ....خیلی حرف است.
با شما موافقم باید به عقاید دیگران احترام گذاشت. آنچه که از من و شما در این ستون کوچک بر می آید<< احترام به ایده های دیگران>> انجام می دهیم. باقی دیگر از دست ما خارج است.
این روزها این پست شما:
این روزها
می گویند
هیچ کاری نمی شود کرد
آنها
هیچ کاری را کردند
----
در ذهنم تکرار می شود
با سپاس از شما

مژده سه‌شنبه 2 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:27 http://www.mozhdehk.blogfa.com

سلام
مطلبتان خیلی زیباست
باید عمیقا اندیشید

مژده جان
تو همیشه ژرف اندیشی. اینو شعرهای عمیقت نشان می دهند.
خوشحالم که خوشت اومد

فریدون سه‌شنبه 2 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:21 http://www.parastu.persianblog.ir

پروانه گرامی
من اگر می خواستم این متن را ترجمه کنم بصورت زیر تر جمه می کردم. البته شما با اطلاعاتی که در کار ترجمه دارید می دانید که یک متن را تا آنجا که با اصل آن زیاد تفاوتی نداشته باشد به صورت های متفاوتی می شود ترجمه کرد.
به هر حال این متن ‌‌ذن خودش توسط شخص دیگری از متن اصلی که گویا به زبان ژاپنی ویا چینی بوده است به انگلیسی ترجمه شده است. لابد او هم تغیراتی در آن داده است. در ترجمه برای من دو موضوع مهم است یکی نثر ترجمه روان و دیگری تا حد امکان برگردان محتوا مطابق اصل باشد.
.

و اما ترجمه متن
==============
شاگردجدید از استاد ذن می پرسد که چگونه می تواند خودش را برای آموزش آماده کند؟ استاد پاسخ میدهد"فکر کن که من یک زنگ هستم . اگر به من ضربه ی خفیفی بزنی صدای ضعیفی خواهی شنید و اگر ضربه ی محکمی بزنی صدایی همانند ناقوس .

=================



ٍBell Theacher
new student approached the Zen master and asked how he should prepare himself for his training. "Think of me a bell," the master explained. "Give me a soft tap, and you will get a tiny ping. Strike hard, and you'll receive a loud, resounding peal."

================

سئوال
راستی منظور استاد ذن از اینکه می گوید فکر کن که من یک زنگ هستم چیست. با این حرف چه می خواهد بگوید؟

با صمیمانه ترین درود ها
فریدون

فریدون گرامی
اطلاعات من در زمینه ی ترجمه،زبان انگلیسی و فارسی بسیار ناچیز است. این کار را فقط به دلیل علاقه انجام می دهم.
تغییرات مورد نظر شما انجام می شود.همانطور که رامین گرامی هم قید کرده اند بهتر است اشاره ای هم به مکتب بودایی هم بشود . یعنی کلمه ی ذن قید شود.
شما عنوان داستان را چه ترجمه می کنید من که نمی توانم عنوانش را به فارسی بنویسم

پروانه سه‌شنبه 2 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 15:52

عکس :تهران این روزها
http://www.radiozamaneh.org/photography/2007/07/post_284.html

وبلاگ آموزش ذن سه‌شنبه 2 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 16:12 http://www.zazen.com

دوستی از شریعتی نقل قولی آورده که گویی شریعتی تناسخ را مزخرف خوانده که اگر چنین نقل قولی صحت داشته باشد باید گفت شریعتی مثل این بابا سعید حنایی کاشانی در زمینه طریقت بودا شخص کاملا بی سوادی یست.
علی شر یعتی در بخش 16 ..که به اصل بقا ..اشاراتی را دارد ..می نویسد..اینکه(روح همیشه بر می گردد )اصل بقا را نشان می دهد .البته من قبول ندارم که روح همیشه بر می گردد اما اینکه در این خرافه عقیده به بقا وجود دارد ..مهم است ..در اینجا دو مسئله هست ..این عقیده که روح از یک بدن می رود و در بدنی دیگر و حیوانی دیگر بر می گردد (( مزخرف ) )است..و...الخ...( عین متن کتاب را نوشتم)

اولا بودا اصلا به روح اعتقاد ندارد و اعتقاد به وجود روح در آیین بودا یک غلط آشکار است که شریعتی آنرا نمی داند.
دوما به فرض اعتقاد در آیین بودا باید گفت بودا هیچوقت نگفته روح همیشه بر می گردد و این دومین غلط آشکار شریعتی است . نفس پس از تولدهای مکرر و در صورت رسیدن به روشنی یا آگاهی کامل دیگر به چرخه باز نمی گردد.
سوما اینکه شریعتی نوعی از اعتقاد به روح را مزخرف و نوعی دیگر را حقیقی می داند شاید ناشی از این باشد که این بابا یک بار شاید کانت را نخوانده تا بفهمد فهم عقلی روح و یا خدا مزخرف ترین چیزی است که می توان به زبان راند.

دوست گرامی
شما با این کامنتت خودت را به زحمت انداختی.
می توانم خواهش کنم< نفس> را تعریف بفرمایید. امیدوارم این مزخرف ترین سئوالی نباشد که می توان به زبان راند.

فریدون سه‌شنبه 2 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 16:49 http://www.parastu.persianblog.com

‌عنوان داستان را اگر بخواهیم ترجمه کنیم چیزی شبیه «زنگ استاد » میشود ترجمه کرد .

اما تا آنجا که من دیده ام اکثر عنوان ها با توجه به محتوای متن ترجمه می شوند. درین داستان من با توجه به متن ترجیح می دهم به جای «زنگ استاد» عنوان « عکس العمل استاد» را بنویسم .

مثلن در فیلم « دساوند آو میوزیک » به معنی « آوای موسیقی» را مترجم با توجه به متن داستان « اشکها و لبخند ها » ترجمه کرده بود.

نا گفته نماند که به نظر من کار بسیار جالبی را شروع کرده اید . که ادامه آن سبب میشود که اولن داستان های جالب ذن ترجمه شود و ثانین گامی بسیط و پویا در زبان فارسی و انگلیسی خواهد بود.

با آرزوی موفقیت
فریدون


خوب است به مطلبی که ترانه در رابطه با ترجمه نوشته مراجعه شود. من آنرا یادم نیست کجا گذاشتم.


تا بینیم دوستان دیگر نظرشان درین باره چست.

کاملا درست می فرمایید. چاره ای نیست به جز به محتوا ی داستان پرداختن.
ممنون از شما عنوان را <عکس العمل استاد> می گذاریم
.
خلاصه آنچه که ترانه نوشته بود :
در ترجمه امانت را رعایت کردن و کلمه به کلمه ترجمه کردن که ممکن است زیبا نباشد.
در ترجمه معنا را اصل گرفتن که ممکن است امانت رعایت نشد
.
نوع اول بیشتر برای ترجمه متون علمی مناسب است و لی در متن های ادبی و فلسفی ترجمه نوع اول اصلا به نظر من بی معنی است.

فریدون سه‌شنبه 2 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 17:16 http://www.parastu.persianblog.ir

نمی خواهم وارد بحث ذنیسم بشوم . چون دوست دارم گفتگو ها در گردونه همین داستان و ترجمه ی آن باقی بماند. به هر حا ل باختصار و اشاره وار بگویم

به نظر من فلسفه ذنیسم دنیای خودش را داشته است و با فلسفه و باور های جهان امروز مطابقت ندارد. امروزه مجموعه باید ها و نباید ها دید گاه ها و فلسفه خودش را دارد . امروز ما میدانیم مرگ پایان زندگی نیست. مثلن مرگ دانه در دل خاک آغاز تولد جوانه است.

دکتر شریعتی سعی کرد مجموعه باور هایش را در قالب دیدگاه های پیشرو این زمان بریزد. اما اینکه درین کار موفق بود یانه جوابش را پژوهشگران این فن وامی گذارم....

قصه های ذن را به خاطر اینکه آدمی را به فکر کردن و اندیشیدن وامیدارد دوست دارم اما فعلن با فلسفه ذن کاری ندارم

پروانه چهارشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:34 http://www.parvazbaparwane.blogspot.com

متن سخنرانی سیمین دانشور

تهران، انستیتو گوته سال ۱۳۵۶

نگاهی به‌تاریخ هنر نشان می‌دهد که هنرغالبا از درد و رنج سرچشمه گرفته است. "بودا" گفته است اگر رنج را در قرون متمادی مورد توجه قرار دهید خواهید دید که اشک‌های مردم برای عدم رضایت‌هایشان و نا کمی‌هایشان برابر با آب‌های چهار اقیانوس است. اما همین بودا گفته است "که حتی خدایان نمی‌توانند مردی را که برخود تسلط یافته است شکست بدهند " دو باره این را می خوانم، حتی خدایان نمی‌توانند مردی را که برخود تسلط یافته است شکست بدهند.
http://www.naghed.net/Az_digaran/Daneshvar.htm

انتقال از بلاگر چهارشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:08

نویسنده: حسام
دوشنبه، 1 مرداد 1386، ساعت 11:27

پروانه عزیز ممنون از لطفی که به ما داشتی. راستش آنقدر گرفتار ایجاد پایه های زندگی تازه هستم که اصلا فرصت نمی کنم حتی ایمیل هایم را چک کنم. برای همین فکر نکنم حالا حالا ها فرصتی برای وبلاگ نویسی داشته باشم. وبلاگ فریدون عزیز را هم مدتی هست که سر نزده ام. اگر کاری برای عروسی ما کرده من خبر نداشتم. از قول من ازش تشکر کن.صفحه اش مثل اینکه بالا نمی آید. در پناه حق

E-mail: وارد نشده است
URL: foroozan.govashir.net/

رامین چمن چهارشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:24 http://www.raminchaman.blogspot.com

با سلام ..به پروانه ی گرامی و ضمن تشکر از شیرینی شعور اش..و همه ی مهر و محبت های اش..
................................................................
تاسف من ایرانی این است..که هیچ گاه نخواسته ایم..به دنبال اصل و ماوقع هر ریشه مبدا بگردیم و به نوعی از صحت سقم هر ماجرا حکایت سر در بیاوریم..وبلاگ آموزشی ذن..کامنتی نوشته که اگر چنین نقل قولی صحت داشته باشد....و به نوعی عریان به اسم شخصی هم اشاره نموده که ایشان بی سواد و (مبصران )وبلاگ آموزشی ذن به حساب افرادی با سوادند ..یا من اینگونه حس کردم..
یکی از بزرگترین عیب ایراد ما ایرانیان (درهم و بر هم و بهم ریخته.)..همین فضل فروشی ..که فضله فروشی ماست..
به این نحو که به جای عمق یابی و ریشه شناسی ..بیخ و بن هم را آنقدر تیز و بز ..می بریم که هیچ جراحی هم قادر به وصل و پینه ی آن نیست..
من دقیقن..به اسم کتاب و صفحه ی منظور نظر اشاره کردم..
و نقل قول من بر حسب نوشته ی مندرج در همین کتاب ..مستلزم این است که مبصران وبلاگ آموزشی ذن ضمن نیمه نگاهی به آن و ضمن مطمئن بود ن به اینکه ..این( دوستی)..که دارد به نوعی نقل قول می کند ..درست یا غلط نوشته..و ایضن ..به بی سوادی و با سوادی هیچ تنابنده ای هم اقرار اعتراف بی هیچ از پیش تعیین نشده و شده نکنند..
چرا که ترویج هر عمل درست نمایانگر شان و شخصیت ..همان فاعل است...
برای مبصران وبلاگ آموزشی ذن ..که امیدوارم در محکمه عدل آگاهی شان هیچ کسی را( بی سوادی )..محکوم نکنند ...با احترام می نویسم..
////////////////
کتاب تاریخ و شناخت ادیان جلد 1
دفتر تدوین و تنظیم
مجموعه آثار معلم شهید دکتر علی شریعتی
مجموعه آثار جلد 14- تاریخ شناخت ادیان 1
ناشر شرکت سهامی انتشار
چاپ چهارم 3000 نسخه تابستان 70
چاپخانه علمی
//////////////////
و باز هم (تاسف) من این است..که نصف بیشتر ما ایرانیان ..مار نویس و نصف بیشتر مان مار کش هستیم...باز هم امیدوارم که مبصران وبلاگ به حساب ( آموزشی ) ذن...این مورد را آگاهانه دنبال کنند..و هر گونه بده بستانکاری های شخصی را در مورد..آن بنده خدا که (اسم )اش را بردند و به بی سوادی متهم اش کردند..نه اینکه توبه کنند ..بل به علم و عمل درست و نوینی دست یازند..
که علم و عمل ماست ..در واقع ..شاهراهی نزدیک به آن اهداف آرمانهایی ..که می نویسیم و می گوئیم و صبح روز بعد یادمان می رود که ..چه وچی ...اعلان و اعلام کردیم..

رامین گرامی از لطفی که همیشه نسبت به این کوچک دارید سپاسگزارم.این از بزرگواری شماست.
-نویسنده کامنت ذاذن نباید دارنده ی سایت ذاذن دات کام باشد
- ایشان اگر شریعتی را بیسواد در این مورد بودا و روح ،خوانده اند با توجه به نقل قول شما از کتاب های شریعتی بوده. مگر شاملو در مورد فردوسی و موسیقی ایرانی نظرات غیر معقولی نداده است که همگان ترجیح می دهند این قسمت از نظرات شاملو را فراموش کنند.
.
ولی رامین گرامی باید بگویم نظرات نویسنده آن کامنت برای من جالب است امیدوارم دوباره برگردند و پاسخ پرسش مرا در مورد نفس بدهند.
من هم در مورد شناخت بودا بیسوادم.فقط چند تا کتاب خوانده ام و چند کتاب نخوانده دارم و چند تا فیلم در تلویزیون دیده ام با مفسرهای نمی دانم باسواد یا بیسواد در این مورد.

رامین چمن چهارشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:48 http://www.raminchaman.blogspot.com

پروانه ی عزیز ...
منظور نظر کامنت نوشته شده از طرف من در مورد آن شخص که به بی سوادی محکوم شد...(سعید حنائی کاشانی )ست...نه شریعتی.....که وبلاگ مذکور یکطرفه به داوری نشست...کامنت را لطف کن دوباره بخوان..ولی من فکر میکنم ..یک وبلاگ نویس آگاه ....ندانسته ...عرض اندام نمی کند..حداقل ..می رود کنکاش می کند...و..بعد با همه ی عقل و اندیشه می نویسد..که این نویسنده ی آن کامنت قدری ...(مشکوک) ..به نظر می رسد..
////////////////////////
واما...از احمد شاملوی بزرگ پرسیدند
آیا وقتی در مورد((((((( فردوسی ))))))صحبت می کردید انتظار چنین واکنشی را داشتید؟؟؟؟؟؟؟
...گفت ...به هیچ وجه...حتا اگر کسی متن را قبلن می دید و پیش بینی می کرد که چنین وضعی اتفاق خواهد افتاد باز هم برایم قابل قبول نبود آخر بحث من در باره ی ( او ) نبود که من فقط اشاره ی گذرائی به ( او ) کردم.و آن هم منباب مثال ..تا به این نتیجه برسم که (((((افکار پوسیده ی قرون وسطائی را باید به دور ریخت چون با این شتابی که مشخصه ی روزگار ماست ..آن افکار هرچه هست مستلزم تجدید نظر است)))))
........................................................................
آن مطلب یک یادداشت کوتاه بود و گرنه ((((((فردوسی))))))
دست کم از نقطه نظر هنر کلامی قسمت های مثبت و هنرمندانه و ((((((((((قابل ستایش ))))))))) دارد
///////////////////////
می بینی که ما (ایرانی) ها....چه قدر خوب بلدیم ..یک کلاغ را چهل کلاغ نشان بدهیم.....
و .....چه قدر خوب بلدیم که هر آبادانی را که حضور هر انسانی در آن ...دنیائی آباد تر می سازد...را به خرابی و ویرانی و ویرانگری مبدل کنیم....
حال این خرابه گی چه از طرف ...پسر ..شاملوی بزرگ که من بعید می دانم....بوده و باشد..و چه از طریق دیگر آشنا یان اش
که من ..باور کن مطمئم...اگر این ایرانی را بگیری و تمام اجزاء بدن اش را تکه تکه کنی..و دوباره به مونتاژ بنشانی...
تنها چیزی که می تواند بگوید و بنویسد ..دروغها و دشنامهائی ست..که به قول(( یدالله رویائی )) ریشه در گذشته اش دارد
..که می دانیم..از دیر باز ..ما تاریخ داران ..همیشه مفتخر را به کذب و دورغ.و افترا ...پلاک کوبی کرده اند...
......................................................
در خاتمه ..وبلاگ آموزشی ذن را به این نکته ..جلب می کنم که شریعتی ..کانت را می شناسد و به نوعی ..خوانده..که
در صفحه ی 64/ جلد 2 ...شناخت ادیان اش
رایزون و راسیون...به نوعی می نویسد که طرفداران اش ارسطو ..کانت....دکارت بوده اند...در واقع اینکه عقل عامل اساسی فهم حقایق است..که دو بخش اش را در دوسه سطر بالا توضیح دادم....باقی بقای شما

وبلاگ آموزش ذن چهارشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 13:00 http://www.zazen.com

سلام
۱-من نمی دانم منظور آقای رامین چمن از این چیزهایی که نوشته اند چیست! من نوشتم شریعتی درباره بودیسم و تناسخ چیزی نوشته که نشان می دهد کاملا در این زمینه بی سواد است .من به سادگی نشان دادم که چند غلط آشکار در آنچه شریعتی نوشته هست حال شما می گویید اینطور نیست بفرمایید توضیح بدهید ما هم جانانه پای حرف خود هستیم.
۲- دوستی هم گفته : به نظر من فلسفه ذنیسم دنیای خودش را داشته است و با فلسفه و باور های جهان امروز مطابقت ندارد.
من خود کارشناس فلسفه هستم و بهتر است دوستان وقتی به پویا ترین طریقت جهان انگ عدم تطابق می بندند شرح دهند منظورشان از فلسفه جهان امروز دقیقا چیست و منظورشان از باورهای جهان امروز دقیقا چیست.گرچه عدم تطابق اندیشه ها امری کاملا منطقی یست و این حرف نباید بدین معنا باشد که تو گویی باور جهان امروز درست است و معیار حقیقت است و ذن اینگونه نیست.

نوشین چهارشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 13:08

سعید حنایی کاشانی در نقد فیلم بودای کوچک در تلویزیون اینقدر حرف های احمقانه زد که کار ما از ناراحتی به خنده های بلند رسید.
بی خیال آقا صلوات بفرست.

پروانه چهارشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 13:38 http://www.parvazbaparwane.blogspot.com

داریوش آشوری:
این چندمین بار است که سعید حنایی کاشانی، به قولِ جوانانِ امروز، به من "گیر می‌دهد"، و همیشه با گستاخی و بی‌ادبیِ بسیار. این بار هم، بر سر مقاله‌ی کوتاهی که من با عنوان "نیچه و عشق" برای سایت رادیو زمانه نوشته ام، مرا "ابله" شمرده است. یک بار دیگر هم در مقاله‌ای پُر گرد-و-‌خاک در باره‌ی کتاب عرفان و رندی در شعر حافظ، با آوردن تعبیری از شمس تبریزی، خواسته بود بگوید که من به‌ اندازه‌ی گاو هم نمی‌فهمم. این بار با بند کردنِ به آن عنوانِ مضحکِ "اندیشمندِ ایرانی"-- که گرداننده‌ی سایت زیر نام من گذاشته بود-- "اندیشمندِ ایرانی" را در ردیف چیزی مانندِ "فیلم فارسی" در شأنِ من دانسته بود. یک بار هم این استاد محترم دانشگاه این اواخر در وبلاگ‌اش نوشته بود که با خواندن دریدا به آن جا رسیده است که بگوید هر که گمان کند که حافظ را می‌شود تفسیر کرد و فهمید، "احمق" است.
ادامه را در اینجا بخوانید
http://www.radiozamaneh.org/idea/2007/03/post_69.html

پروانه چهارشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 13:41 http://www.parvazbaparwane.blogspot.com

دوستان من فیلم بودای کوچک و تفسیر آن را از تلویزیون ندیدم ولی در سایت رادیو زمانه مقاله ی داریوش آشوری را خواندم و بعد از آن اظهار نظر جناب حنایی و پس از آن پاسخ ....

رامین چمن چهارشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 22:49 http://www.raminchaman.blogspot.com

با سلام به شما دوست عزیز نادیده ..که در کامنت تان نوشتید ..اولن ( اولا) ..بودا به روح اعتقاد ندارد..
دومن ( دوما) به فرض اعتقاد.............
سومن ( سوما) اینکه...
........................................
منظور من پر واضح و به نوعی گویاست...که بودا تناسخ را باور داشته ...دائره المعارف آذین فر ..بهترین گواه ..سوای کتابهائی که در مورد بودا نوشتند و اطلاعات عمو می شکیباپور ..و دیگران..
که لطف کنید به تک تک این کتب مراجعه کنید و ببخشید به جای مغلطه گوئی و نویسی ..و به جای هر گونه ابهام نگاری و دوسر بازی ...کامنت نوشته شده از طرف خودتان را دوباره مرور کنید...خصوصن..به بندهای اولن و دوما ...عمیقن نگاه کنید..
منباب مثال اینکه من بنویسم روز روشن است ..شما بنویسید
به (فرض) اینکه روز روشن است ...در واقع بین (فرض )و (حکم )..فاصله بسیار است..و من بعید می دانم که کار شناس فلسفه باشید ..چرا که رایزنی تان در این مقوله کسری بسیار دارد..معمولن یک کار شناس... اینگونه که شما نوشتید ..نمی نویسد..من در مورد یکایک ..موارد نوشته شده از طرف شما پاسخ که توضیح دادم..و حتا در مورد کانت و دیگران هم نوشتم..اگر جای شک و ابهام بیشتری برای شما ..هنوز باقی مانده...با کمال میل و رغبت..به صورت ای میل به نکاتی که مایل به دانستن و یا احیانن در جهت پیگیری آن باشید..
در اختیار شما خواهم بود..بدون هیچ منت و ادعائی...
/////////////////////////////////////////////////////////

در خاتمه از شما می پرسم...کسی که مخالف رای نظر شما می نویسد ..می گوید ..اظهار اتی ..حال به هر شکلی دارد..
(بی سواد) است..که باور کنید ..من از حنائی کاشانی ها و شریعتی ها..هیچ دفاعی که نکرده..نمی کنم..و این را حق خود نمی دانم..ولی سعی می کنم لااقل ..تهمت و افترا ..به کسی نزنم...و اگر هم سوادکی اندک دارم..آنرا به رخ دیگران ..نکشم .. در واقع ..با بهتان زدن به این و آن ..هیچ کسی بزرگ که نمی شود ..هیچ..بل ...به تردی افکار اش نزد دیگران به نوعی آشکار..اعتراف ..که اقرار می کند...

رامین چمن چهارشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 23:13

ضمنن( ضمنا) ..دوست عزیز ..شما که کارشناس فلسفه هستید..
...........
لطف کنید در مورد فلسفه ی (((((استائیکسیم)))) ...در همین بخش ..آنچه را که می دانید ..بنویسید..
//////////////////////////////////////////////////

این گوی و این میدان....
///////////////////////////////////////////////
به نظر ..هنوز .(.نفس )را ..که مورد سوال خانم پروانه بود پاسخ نگفتید.....!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

رامین گرامی
وقتی نویسنده ی کامنت وبلاگ آموزشی نوشتند کارشناس فلسفه هستند بلافاصله با خودم گفتم حدسم درست بود.
اینکه من این سئوال را از ایشان پرسیدم ، فقط به این دلیل بود که به نظرم آمد باید در این زمینه اطلاعات زیادی داشته باشند که اینگونه نوشتند.
اگر هم پاسخی ندادند، خود به دنبال اینکه نفس در آیین بودا چیست خواهم رفت.
با سپاس از شما

پروانه پنج‌شنبه 4 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:59

فریدون گرامی
این روز ها می بینم که آیین بودا مورد علاقه و مطالعه ی بسیاری روشنفکران چه در ایران چه در سایر نقاط دنیا قرار گرفته است.
در همین دنیای کوچکی که در اطراف وبلاگم دارم برای شما نمونه ایی می آورم:
آقای سند باد نجفی از اولین دوستان وبلاگی من هستند مطالعات زیادی در زمینه اندیشه بودا دارند.و دارای تحصیلات دانشگاهی فلسفه هستند.
.
سری به وبلاگ آوازهای روزانه بزنید. http://www.songsdaily.com/blogs/songsdaily/
.
در خاطرات آقای تاجران خواندم ریک هم که با آقای تاجران چند روزی برای صلح رکاب زدند، بودایی است. او یک ژورنالیست امریکایی است.
http://www.rickgunnphotography.com/
.
و در کامبوج هم آقای تاجران با یک دوچرخه سوار اروپایی بودایی چند روزی را سر کرده اند

در زمینه کتاب هم :
آقای پاشایی که از نویسندگان و مترجمان قدیمی و از دوستان نزدیک شاملو بهترین کتاب را در زمینه ی اندیشه بودا از سالها پیش نوشته و دائم در حال تجدید چاپ و تکمیل آن هستند
..
اینها را در تایید نوشته های <وبلاگ آموزشی ذن> خطاب به شما نوشتم.

وبلاگ آموزش ذن پنج‌شنبه 4 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 21:34

احتمالا این آقای رامین چمن فقط دوست دارند مشاجره کنند چون چیزهای که در جواب من نوشته اند بی سر و ته و نامربوط است.

سایت ذن ایران ( ذنیران ) پنج‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:14


www.zeniran.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد