روز مهر و ماه مهر و جشن فرخ مهرگان

سفره مهرگان

  

 سفره  مهرگانی   

 

فریدون چو شد بر جهان کامگار

ندانست جز خویشتن شهریار

به رسم کیان تاج و تخت مهی

بیاراست با کاخ شاهنشهی

به روز خجسته سر مهرماه

به سر بر نهاد آن کیانی کلاه

زمانه بی‌اندوه گشت از بدی

گرفتند هر کس ره ایزدی

دل از داوری‌ها بپرداختند

به آیین یکی جشن نو ساختند

نشستند فرزانگان شادکام

گرفتند هر یک ز یاقوت جام

می روشن و چهره‌ی شاه نو

جهان نو ز داد و سر ماه نو

بفرمود تا آتش افروختند

همه عنبر و زعفران سوختند

پرستیدن مهرگان دین اوست 

تن آسانی و خوردن آیین اوست  

 

 فردوسی  

    

 

رودکی :
ملکا جشن مهرگان آمــــد    جشن شاهان و خسروان آمــد
جز به جای ملهم و خرگاه     بـــدل بــاغ و بـــوسـتـان آمـــد
مورد برجای سوسن آمـــد بــاز    مــی بر جــای ارغــوان آمــــد
تو جوانـمرد و دولت تو جـوان     مــی بر بخت تــو جـوان آمــد


 حافظ:

«از دم صبح ازل تا آخر شام ابد
دوستی و مهر بر یک عهد و یک میثاق بود»
**
«گوهر مخزن اسرار همان است که بود
حقه مهر بدان مهر و نشان است که بود»

«مسعود سعد سلمان» 

روز مهر و ماه مهر و جشن فرخ مهرگان/ مهر بفزای ای نگار مهر چهر مهربان  

مهربانی کن به جشن مهرگان و روز مهر/ مهربانی کن به روز مهر و جشن مهرگان  

جام را چون لاله گردان از نبید باده رنگ/ وندر آن منگر که لاله نیست در بوستان  

 

 

 مهرگان جشن فریدون ملک فرخ باد/ بر تو ای همچو فریدون ملک فرخ باد  

«فرخی سیستانی» 

 

 فریدون فرخ به گرز نبرد/ ز ضحاک تازی برآورد گرد  

چو در برج شاهین شد از خوشه مهر / نشست او به شاهی سر ماه مهر 

«اسدی توسی»  

 

بگشاییم کفتران را بال / بفروزیم شعله بر سر کوه  

بسراییم شادمانه سرود / وین چنین با هزار گونه شکوه  

 مهرگان را به پیشباز رویم / رقص پر پیچ و تاب پرچم ما  

 زیر پرواز کفتران سپید / شادی آرمیده گام سپهر  

 خنده نو شکفته خورشید /مهرگان را درود می گویند  

  گرم هر کار مست هر پندار/ همره هر پیام، هر سوگند 

«ابتهاج» 

 

 بر سماع چنگ او باید نبید خام خورد             می‌خوش آید خاصه اندرمهرگان بر بانگ چنگ  

خوش بود بر هر سماعی می، ولیکن مهرگان  بر سماع چنگ خوشتر باده‌ روشن چو زنگ  

مهرگان جشن فریدونست و او را حرمتست      آذری نو باید و می خوردنی بی‌آذرنگ 

«منوچهری»

 

مهرگان - دکتر هوشنگ طالع

چاپ
جشن ها - مهر ماه
06 شهریور 1390 ساعت 00:38

دکتر هوشنگ طالع

بدون تردید کهن‌ترین جشن به جا مانده در تاریخ بشر، جشن مهرگان است. این جشن، متعلق به زمانی کمابیش 5 هزار سال پیش از میلاد. یعنی جشنی است که حدود 7 هزار سال قدمت دارد.

پیدایی و انباشت یخ در عرض‌های شمالی، بر روی آب و هوای مناطق جنوبی‌تر، ازجمله فلات ایران و سرزمین‌های هم‌عرض آن، تاثیر زیاد داشته است.

در همه‌ی قاره‌ها، در نواحی خشک و مناطقی که در عرض‌های جغرافیایی میانی و پایین‌ قرار گرفته‌اند. آثار و علایمی از دریاچه‌های باستانی باقی است که زمانی وجود داشته‌اند که از میان رفته‌اند.1 از سوی دیگر، دلایلی در دست است که پاره‌ای از دریاچه‌های کنونی، در گذشته، پهنه و ژرفای بیش‌تری داشته‌‌اند.

شواهد نشان می‌دهد که در این مناطق، به دفعات دوران‌هایی پیش‌ آمده که بارندگی بیش‌تر و میزان تبخیر آن، کم‌تر از حالا بوده است.2

گروه زیادی از دانشمندان بر این باورند که فراوانی آب این دریاچه‌ها، هم‌زمان با دوره‌ی یخ‌بندان و کم‌شدن با خشک‌شدن کامل آن‌ها، هم‌زمان با دوران‌های میان یخ‌بندان بوده است.

]در فلات ایران نیز دریای مازندران و دریاچه خوارزم (اورال)[ دست کم سه بار گسترش پیدا کرده و سپس خشک‌تر شده است. هر سه بار، هر دو حوزه پر شده و سر رفته است....3

با ایجاد طبقه‌های یخ، در اثر سرما، فشار هوا در این مناطق رو به افزایش نهاد این مراکز فشار، سیکلون‌های جوی ]توفان، گردباد[ را به مناطق جنوبی‌تر راندند و در این فرایند، میزان بارندگی مناطق مزبور افزایش پیدا کرد. در نتیجه‌ی افزایش باران و کاهش تبخیر، دریاچه‌ها پیدا شده و گسترش یافتند.

از آن‌جایی که پیدایش و گسترش دریاچه‌ها، مولود ازدیاد بارندگی بوده، مراحل گسترش دریاچه‌ها را دوران‌های بارانی می‌نامند. این دریاچه‌ها در دوره‌هایی که یخ‌بندان به حداکثر می‌رسید. از حداکثر گسترش بهره‌مند می‌شدند. بدین‌سان، باور بر این است که دوران‌های یخ‌بندان و دوران‌های بارانی مناطق جنوبی‌تر، با یکدیگر هم‌زمان بوده و از نظر علت پیدایش با یک دیگر ارتباط نزدیک دارند.4

پژوهش‌های جدید زمین‌شناسی نشان داده است که در دورانی که بخش بزرگ اروپا را یخ فرا گرفته بود، فلات ایران شاهد یک دوره‌ی بارانی بود. در این دوره، حتا دره‌های مرتفع نیز زیر آب قرار داشتند. بخش مرکزی فلات ایران که امروزه بیابان و شوره‌زار است، در آن زمان یک دریاچه‌ی گسترده با دریاچه‌ی داخلی بوده است. زمانی که میان، ده تا پانزده هزار سال پیش از میلاد قرار دارد، یک تغییر تدریجی در آب و هوا روی داد و دوران بارانی تبدیل به دوران خشک گردید که هنوز هم ادامه دارد.5

خشکیدن تدریجی دره‌ها، موجب تغییرات ژرفی در شرایط زندگی بر گردید. دریاچه‌ی بزرگ داخل، کوچک‌تر شد و سواحل آن که از رسوبات حاصل‌خیر رودخانه‌ها پوشیده بود، تبدیل به مراتع و بوته‌زارها گردید. حیواناتی که در کوهستان‌ها زندگی می‌کردند. به این مراتع فرود آمدند و بشر که از راه شکار زنگی می‌کرد. پشت سر آن‌ها آمد و در جلگه‌ها ساکن شد. این زمان را می‌توان به طور تقریب، حدود 5000 سال پیش از میلاد قرار دارد.6 

بدین سان، می‌توان گفت که دوران کشاورزی در فلات ایران، کمابیش در پنج هزار سال پیش از میلاد با فرودآمدن جانوران از کوهستان‌ها به زیر و به دنبال آن‌ها، استقرار «ایرها» در دشت، آغاز گردیده است، این دوران بر پایه‌ی گاه‌شماری 12 هزار سالی ایرانیان، برابر است با هزاره‌ی ششم یا هزاره‌ی هوشنگ(1) که زمانی میان 5765 تا 4765 پیش از میلاد را در برمی‌گیرد.

رفته رفته، کوه‌گردان که از راه شکار زندگی می‌کردند، یک جانشین شده و کشاورزی پیشه کردند. مردمانی که تا دیروز، بر سبیل تصادف، طعمه‌ای به دست می‌آوردند و روزگار می‌گذراندند، اکنون در پایان تابستان و آغاز پاییز، حاصل کار خود را از کشت‌زارها برداشت می‌کردند و هم زمان نیز بچه‌دام‌ها، بزرگ و فربه شده بودند و...

بدین سان، برداشت محصول که با شادمانی سرور همراه بود، رفته رفته به جشن همگانی تبدیل گردید. کم‌کم جشن ساده‌ی دهگانان بالنده شد و از سوی رییسان ده و سران دهگانان، با شکوه بیش‌تری بر پا گردید و...

با آغاز شهرنشینی و آگاهی مردمان از راز گردیدن زمین به دور خورشید، جشن دیگری پیدا می‌شد که همان نوروز است. شهرنشینان برخلاف روستانشینان، متکی به حاصل کشاورزی نبودند. در میان آنان فلزگری، سفال‌سازی، جواهرسازی و ابزارسازی و از همه مهم‌تر بازرگانی، منابع اصلی درآمد آنان بود.

از سوی دیگر، چنان که گفته شد، با آگاه‌شدن از رمز گردش زمین به دور خورشید، دانستند که در سال با دو تعادل روبه‌رو هستند، یعنی زمانی که روز و شب با هم برابر می‌شوند. یکی در آغاز بهار و دیگری در آغاز پاییز. تعادل نخست در اثر کوتاه‌شدن روز تا حداکثر و سپس کاسته‌شدن از زمان شب، تا رسیدن به نقطه‌ی توازن است. تعادل دوم (پاییزی) ، حاصل بلندشدن روز تا حداکثر و سپس کوتاه‌شدن، تا رسیدن به حد توازن است.

پس دانستند که تعادل پاییزی، سیر آغاز میرایی طبیعت است. در حالی که تعادل بهاری، آغاز دوباره‌زایی طبیعت می‌باشد.

از این‌رو، رفته رفته، نوروز به برترین جشن ایرانیان بدل شد و مهرگان با وجود کاسته‌شدن از قدر اولیه‌ی آن، هم‌چنان به عنوان دومین جشن بزرگ مردم ایران، بر جای ماند.

در این میان و با توجه به شناخت چگونگی گردش زمین به دور خورشید، ایرانیان دریافتند که در کنار دو تعادل بهاری و پاییزی، دو انقلاب نیز وجود دارد که عبارت است از انقلاب تابستانی و زمستانی.

بر سر انقلاب تابستانی، یعنی بلندترین روز سال، مردمان شب‌گیر به بلندی‌ها و یا دشت‌های فراخ می‌رفتند، تا به خورشید بلندترین روز سال، خوش‌آمد گفته و شاهد برآمدن آفتاب این روز باشند. این گونه بود که جشنی که امروزه به نام تیرگان شناخته می‌شود، به وجود آمد.

از سوی دیگر، با افزوده‌شدن دانش اخترشناسی، ایرها (ایرانی‌ها) دانستند که انقلاب زمستانی، عبارت است از کوتاه‌ترین روز یا کم‌ترین زمان پرتوافشانی خورشید. از این رو، برای یاری دادن خورشید، در این شب آتش‌های بزرگ و بلندی افروختند تا با فروزش آتش زمینی، به یاری آتش آسمانی روند. چنین بود که جشنی پدیدار شد که نام‌های گوناگون به خود گرفت. یلدا و جشن سده و...

رفته رفته در درازای زمان، وقایعی که می‌خواستند بیش‌تر به یادها ماند، به این جشن‌ها بستند، چنین است پیروزی کاوه بر ضحاک در روز جشن مهرگان و یا پرتاب تیر از سوی آرش، به روز تیرگان. گرچه درباره‌ی آرش می‌بایست چنان می‌شد و می‌بایست در بلندترین روز سال تیر خود را پرتاب می‌کرد تا «فرشته باد» که آن را برگرفته بود، روزِ درازتری در پیش می‌داشت تا آن را هرچه بیش‌تر به دورترها برد. اما آیا ایرانیان خود می‌توانستند، روز انداختن تیر از سوی آرش را تعیین کنند؟!

هم‌چنین است، گذاردن زایش مهر بر انقلاب زمستانی که بعدها که در غرب، عیسی را جانشین مهر کردند، زایش او را نیز در همین روز قرار دادند که از نظر مردمان جشن بزرگ و روز شناخته شده‌ای بود.(2)

در دوران ساسانیان، هر کدام از روزهای ماه را به نام ویژه‌ای نامیدند و مقرر کردند که چون نام ماه و روز بر یکدیگر رفتند، آن روز را جشن اعلام کنند. از این روز، جای مهرگان، تیرگان و سده و... جابه‌جا شد و از روز نخست پاییز و پایان تابستان و پایان پاییز و... به روز 16 مهر و (در تقویم زرتشتیان به روز 10 مهر) و10 تیر و ... منتقل گردید. تنها نوروز از این دست‌اندازی در امان ماند، زیرا بر سر تحویل سال قرار داشت و امروز نیز چنین است و حتا تحویل آن، با ثانیه محاسبه می‌گردد.

با فزونی گرفتن شهرنشینی، گرچه از اهمیت مهرگان برابر نوروز کاسته شده است. اما هنوز می‌توان گفت که دومین جشن بزرگ ایرانیان است و حتا در سال‌های پس از سلطه‌ی تازیان بر ایران، با شکوه بسیار برپا می‌گردید.

 

پی‌نوشت‌ها

1-دانش‌نامه بریتانیکا (نقل از کتاب پیرامون آب و هوای باستانی ایران – ص 8

2- پیرامون آب و هوای باستانی ایران – ص 9

3- مان – ص 10

4- مان

5- مان – صص 11-10

6- IRAN by.Dr.R.Chirshman (نقل از پیرامون آب و هوای باستانی ایران)

7- تاریخ تمدن و فرهنگ ایران کهن ـ دکتر هوشنگ طالع  ـ انتشارات سمرقند ـ چاپ نخست ـ تهران 1383

8-

هزاره

نام هزاره

آغاز هزاره

میلادی (پ‌ م)

خورشیدی  (پ ) Ú

یکم

حمل (بره)

10762

11383

دوم

تور (گاو)

9763

10384

سوم

جوزا (دو پیکر)

8763

9384

چهارم

سرطان (کرزمک)

7764

8385

پنجم

اسد (شیر) کیومرث

6765

7386

ششم

سنبله (خوشک) هوشنگ

5765

6386

هفتم

میزان (ترازو) جم

4766

5387

هشتم

عقرب (کژدم) ضحاک

3767

4388

نهم

قوس (نیم اسب) فریدون

2767

3388

دهم

جدی (وهیک) زرتشت

1768

2389

یازدهم

دلو (آورنده‌ی آب) اخشیت‌ اره

769

1390

دوازدهم

حوت (ماهی) اخشیت‌اره ماه

230 (میلادی)

391

 

*12000 سال یزدگردی، سال 365 روزی است و برابر است با 4.380.000 روز که برابر است 11993  سال خورشیدی.

 

نظرات 1 + ارسال نظر
محمد شنبه 16 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 15:44 http://pesareirani83.mihanblog.com

با سلام و درود بر شما
از آشنایی با شما خوشحالم.
شما نسبت به من لطف دارید.
در صورتیکه ایمیل خودتونو برای من بنویسید عکس سردیس مولانا را برایتان ارسال خواهم کرد.
ممنون که به من سر زدید. بازم به دیدنم بیایید. خدا نگهدار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد