کشتن

 

Killing Gasan instructed his adherents one day: "Those who speak against killing and who desire to spare the lives of all conscious beings are right. It is good to protect even animals and insects. But what about those persons who kill time, what about those who are destroying wealth, and those who destroy political economy? We should not overlook them. Furthermore, what of the one who preaches without enlightenment? He is killing Buddhism."
 
 
نظرات 12 + ارسال نظر
پاتوق گورکن ها یکشنبه 2 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 22:56

اگر گنجشکی در سنترال پارک بمیرد من احساس مسئولیت می کنم
اگر یک بودایی همه جوانب شفقت و خرد را در نظر نگیرد بودیسم درک نشده است
یعنی مرده است

پاتوق گورکن ها یکشنبه 2 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 23:01

خوشبخت کسی که مانند یک استاد ذن دو روی سکه خرد و شفقت باشد . آگاهی و عطوفت .دانایی و محبت.

فریدون چهارشنبه 5 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 13:59 http://www.parastu.persianblog.ir

جالب است که این استاد ‌‌ ذ‌ن از اقتصاد سیاسی صحبت می کند . دارم فکر می کنم این استاد ذن از اقتصاد سیاسی چه برداشتی داشته است.؟؟؟؟ پیرو نظریه پردازانی همچو آدام اسمیث ٬ دیوید ریکارده و مالتوس بوده است یا سیمون٬ پیر ژوزف برودون و دیگران .

به هر حال من هم قبول دارم موعظه گر باید از ذهنی آگاه و روشن برخوردار باشد. و با زمان حرکت کند .
===============
راستی از اقتصاد سیاسی چه می دانیم ؟

این داستان ها از زبان اصلی به انگلیسی ترجمه شده و من هم به فارسی آن را برگردانیده ام. شاید با گذشت زمان این داستان دگرگون شده است.
اینجا اقتصاد به شکل کاملن غیر علمی و بر اساس شیر نفت اداره می گردد . کاش کمی اقتصاد سیاسی می دانستیم.

سهیلا پنج‌شنبه 6 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 18:29

آدمهایی روی این کره ی خاکی زندگی می کنند که خودخواهانه با حرفهاشون ٬ روش زندگیشون ٬ بی تفاوتیشون نسبت به آنچه دراطرافشون اتفاق می افته زندگی ٬ امید ٬ شادی و نور رو از دیگران می گیرند . کی می خواد یقه ی اونها رو بگیره ؟

روزگار

شهبارا شنبه 8 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 02:13

و نخواهیم مگس از سر انگشت طبیعت بپرد
و نخواهیم پلنگ از در خلقت برود بیرون
روی قانون چمن پا نگذاریم
ریگی از روی زمین برداریم
وزن بودن را احساس کنیم .


پروانه خانم عزیز چه می کنید با زحمت های ما ؟

از دیدار شما و همسر گرامی و فرزند دلبندتان پر انرژی شدیم. از روزهایی بود که فراموشمان نمی شود.

گرگان ما شنبه 8 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 09:58 http://gorganma.persianblog.ir

سلام همشهری گرگاندوست و بزرگوارم.
فضل الله حروفی استرابادی نوم نامه را به گویش گرگانی نوشته است اما همانگونه که مستحضرید فخرالدین اسعد گرگانی فارسی می سروده است
خوشبختانه با تمام تفاصیلی که اشاره کردید و متاسفانه آسیب بزرگی هم برای گرگان است، موج خوبی در گرگان به جهت دفاع از فرهنگ این دیار و ... راه افتاده که جای امیدواری دارد. به نظر بنده اگر بتوان حس گرگاندوستی را در در استراباد ایجاد و همه را نسبت به سرنوشت این دیار حساس کرد بخشی از مشکلات رفع میشود.
از طریق لینک زیر میتوانید سروده ای گرگانی را بخوانید
http://gorganma.persianblog.ir/post/30/

با درودهای فراوان بر شما
این کتاب نوم نامه را کجا می توانم بخوانم؟

هر سفر که به گرگان می آیم می بینم پیشرفت بیشتری کرده و گرگانی ها به شهرشان علاقه مند تر شده اند.
چند روز پیش در مطب دکتر کوکلی بودم و در اتاق انتظار یک گوشه سیستانی ها یک گوشه محلی ها و یک گوشه گرگانی ها و یک گوشه هم ترکمن ها بودند . همنشینی انها را تماشا کردم و برایم شنیدنی و تماشایی بود...

همـه دُنیـا رِه بِگَردی هیجـ‍ّا گُرگان نِمِشـه

محسن یکشنبه 9 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 16:53 http://axamoon.blogsky.com

نه این که فقط به روشنگری نرسیده اند بلکه از تمامی علوم و فنون و هنر سیاست و .... هم سر در می آورند و صاحب نظرند.

منظور شما حتمن در باره ی «همه کاره و هیچ کاره » هاست که بسیار زیاد هستند.

فرشته سه‌شنبه 11 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 05:32 http://freshblog.blogsky.com

سلام پروانه عزیز.... این مطلبت رو که می خونم دپرس میشم یاد خودم می افتم ! نیست اینجا کار پیدا نکردم احساس می کنم دارم وقتم رو هدر می دم و بیشتر از همه احساس می کنم دارم استعداد هامو خفه می کنم ولی خب چه کار کنم که این هم بخشی از زندگیه و کاریش نمی شه کرد! باید صبور بود و صبر کرد.

این داستان ها روان شناختی هست واینکه تو پس از خواندن آن به خودت فکر می کنی نشان دهنده ی ذهن روشنت هست. آنهایی که خوبین هستند فورن این اشکال ها را در دیگران می بینند.
فرشته جان
تا اینجا هم بسیار خوب تلاش کرده ای و به آنچه که می خواسنی رسیده ای همین قدر که به ادامه ی درست آن فکر می کنی حتمن به باقی خواسته هایت هم می رسی.
با آرزوی شادی و تندرستی همیشگی برایت

سیروس محمدی سه‌شنبه 11 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 20:29

به نظر میرسد که سخنرانی استاد ساگان در مورد اقای <جورج کلونی>! ایراد شده!

باید در باره این پیام شما کمی بیشتر در باره ی جرج کلونی بدانم.
؟

پروانه پنج‌شنبه 13 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 10:07

جشن نوروز با سیزده بدر به پایان می رسد

خواندنی در باره ی سیزده بدر:
http://www.deutsche-welle.de/dw/article/0,,4145709,00.html

فرناز شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 12:44

سلام بر پروانه ی عزیز . خوشحالم که سال نو را با داستانی از ذن شروع کردی . مثل همیشه لذتبخش /چند وجهی و تفکر برانگیز . شاد باشی .

سلام فرناز گرامی
خوشحالم که از داستان لذت بردی.

با آرزوی سالی همراه با شادی و تندرستی برایت

LK جمعه 30 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 21:11

اینکه دوست دختر داره مگه زن و بچه داره؟

منظور شما را نمی فهمم؟ این پیام شما چه ربطی به این داستان دارد؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد